آسیبشناسی مکتب سادهنویسی در شعر امروز
شعر هم مثل همهٔ هنرهای دیگر تابع اصولیست که اگر رعایت نشود، خام و سطحی باقی میماند و مخاطب شعر از لذت خوانش شعر خوب محروم میشود و به مرور ابتذال و ابتذالآفرینی در ذهن مخاطب ارزش گذاری میشود.
به طور مثال در هنر موسیقی شما اگر الفبای آن، یعنی نتها و نتخوانی را ندانید، اگر چه ممکن است به خلق اثر موسیقیایی بپردازید، اما آن اثر صرفاً در حد سرگرمی باقی میماند و گوش مخاطب به سمت سطحی نگری، فالش خوانی و ابتذال پرستی میرود، رویهای غلط و آسیبزا که اتفاقاً به نظر میرسد در موسیقی امروز بیشتر به چشم میآید و ما از تولید و خلق آثار فاخر بازماندهایم و طبیعتاً گوش مخاطبین از درک موسیقی خوب، تاثیرگذار و لذتآفرین عاجز مانده است.
شعر هنریست که جانمایهٔ آن واژهها و کلمات هستند، بنابراین در نظر بسیاری پرداختن به آن آسان به نظر میرسد. خیلیها تصور میکنند با چینش ستونی و عمودی نثرهای کوتاه یا بلند میتوان به خلق شعر رسید.
این آسیب ساختاری در فرم و محتوا از زمانی شروع شد که متاسفانه بزرگانی از شعر معاصر به دلایل مختلف که بخشی از آن اقتصادی بود، مانیفستی به اسم سادهنویسی را به شعر معاصر به زور تبلیغات و کارکرد فضای مجازی به شاعران و مخاطبان شعر تحمیل کردند.
از پایههای اساسی خلق شعر که در تعریف آن هم مستتر است، صور خیالیست که در بستر واژهها و کلمات شکل میگیرد و پرورش مییابد، بطوری که خیلی وقتها به توهم تکیه میزند و در روایت شعر به مضمون و مفهوم میرسد. یعنی انتقال پیامها و مفاهیم از روایتهای اکثراً خیالیست که توسط خود شاعر ساخته میشود.
برای همین است که خیال در ساحت زیباییشناسانه شعر صورتهای گوناگون میپذیرد.
اینجاست که اگر کلمات و زبان نوشتاری شعر را صرفاً ساده کنیم، به صورت خودکار شعر را از روایتهای چندگانه و پیچیده خالی کردهایم، محتوای خلاصه شده برای خوانش در فضای مجازی خوب است اما ذهن مخاطب را تنبل میکند و مخاطب شعر به جای تفکر و اندیشیدن و یافتن تخیلهای شاعرانه، که اساس زیبایی در فرم و محتواست، خوراک و غذای آماده را از شعر طلب میکند. به همین دلیل واضح نثرهای کوتاه جای شعر را میگیرد زیرا هم خوانش آن و هم فهماش برای مخاطب آسان است و این مسئله آسیب جدی را به شاعر و شعر وارد کرده است.
اگر امروز میبینیم که شعر دیگر جایگاه گذشته را در نزد مخاطب ایرانی ندارد، در آسیب شناسی آن باید به دنبال مانیفستهایی باشیم که گاه به اسم مدنیسم، شعر را در فرم، محتوا و مضمون مورد هجمه قرار میدهد و ابزارهای تاثیرگذاری شعر را اخته کرد. این مانیفستهای یک شبه که تهی از دانش شعر هستند، اکثراً در فضای مجازی شکل میگیرند و ملاک آنها در مخاطبجویی و ارزشگذاری لایک بیشتر هست!
در بخش آخر این مقاله به آسیبشناسی سادهنویسی با این تذکر که سادهنگاری با سادهانگاری بسیار متفاوت است میپردازم، بسیاری از اشعار این مکتب در بخش سادهانگاری طبقه بندی میشوند، یعنی نثرهای شسته رفتهای که میل به شعر شدن دارند، اما شعر نیستند.
آسیبهای سادهنویسی:
۱- در مکتب سادهنویسی اغلب روایتها به صورت خطی ارائه میشود که این روایتها در بطن خود فاقد هرمنوتیک هستند یعنی روایتها تاویلپذیر نیستند و از چندلایهگی به دورند. هدف از هرمنوتیک کشف پیامها، نشانهها و معانی یک متن یا پدیده است.
۲- پایین آوردن سطح سلیقه و شعور مخاطب که منجر به خلق و تولید آثار سطح پایین و نازل شده و ابتذال و سطحینگری را در ذهن مخاطب ارزشگذاری میکند.
۳- این جریان به هیچ وجه ادامهٔ شعر سهل و ممتنع نیست، زیرا بدون در نظر گرفتن فرم و ساختار، شعر از زیباییشناسی تهی میشود و متن به نثر نزدیک میشود.
۴- هم در شعر کهن و هم در شعر نو یکی از مؤلفههای خلق کردن کشف و شهود شاعرانهست، در این مکتب به دلیل ستیز با معناگرایی و تخیل شاعرانه، الهامات متنی صورت نمیپذیرد و متن به نثری تصنعی و ساختگی تبدیل میشود، به همین دلیل مهم ما شاهد آثار تکراری و شبیه هم هستیم.
برای فهم موضوع رجوع به مثال زیر ضروریست:
«نشستهام به بورس نگاه میکنم
دلار آه میکشد
تو با پراید چند میلیونی میرسی
خیال ارزان شدن چه دلپذیر بود
جوانیام در این امید پیر شد
تولید جهشی شد
جوانیام نیست شد!»
نویسندگان این مکتب بیشتر درگیرودار مسائل تئوریک و مانیفستی متن هستند که اغلب هیچ زحمتی هم برای ارائه آن نمیکشند، متن بالا گرچه از واقعیتها و عناصر اجتماعی بهره بردهاست اما فاقد همهٔ ارزشهاییست که یک شعر خوب باید به همراه داشته باشد، بسیار خام و سطحیست و اگر به صورت پلهای و ستونی نوشته نشود نمیتوان آنرا شعر نامید. نثریست مقطع و از همگسیخته که بیشتر به هذیانگویی تنه میزند.
البته با وجود آسیبشناسی این مکتب که به نظر بنده از عوامل مخاطبگریزی شعر است ما اشعار فاخر و قابل توجه هم در این مکتب داریم.