“آسی مون”
دان دان به مادرش گفت:
– مامان یه بار دیگه بگو رنگین کمان چه شکلیه؟
موش مادر گفت:
– رنگین کمان یه نوار پهن – درخشان و رنگارنگه که بعد از بارون توی آسمون میاد.
امیدوارم یه روز رنگین کمان رو ببینی عزیزم!
صبح فردا- دان دان از لانه شان بیرون رفت. هوا ابری بود و خرگوش مثل همیشه دنبال پروانه ها میکرد.
دان دان با صدای بلند گفت:
– خرگوش بنظر تو امروز بارون میاد؟
خرگوش همانطور که می دوید داد زد:
– فکر کنم بیاد!
دان دان خوشحال شد و منتظر باران شد.
صبر کرد!
کمی بعد باران آمد!
دان دان خوشحال شد و بالا و پایین پرید.
خرگوش با دیدن دان دان گفت:
– سرما میخوری!
دان دان گفت:
– منتظر رنگین کمونم!
خرگوش پیش دان دان آمد و گفت:
– بارون که نیاد پیداش میشه!
دان دان آهسته گفت:
– پس باید خیلی صبر کنم؟
خرگوش گفت:
– برای رسیدن به چیزهایی که خیلی دوست داری باید صبر کنی دانی!
دان دان به لانه شان رفت.
پیچو
پیچو
پیچو!
کمی بعد دوباره بیرون آمد! اما هنوز باران میآمد.
پس برگشت به لانه!
پیچو
پیچو
پیچو!
صبرکرد!
باز از لانه بیرون رفت!
پیچو
پیچو
پیچو!
خسته شد!
صبر کرد!
ابرها را باد جارو کرد و برد یک جای خیلی دور!
دان دان به آسمان خیره شده بود.
یک دفعه رنگین کمان آمد!
توی آسمان خط رنگی درخشانی پیدا شد!
دان دان با خوشحالی داد زد:
مامانی!
رنگین کمون اومد تو آسی مون!
موش مادر هم اومد بیرون!
پیچوک
پیچوک
پیچوک!
مژگان مشتاق