آمریکا هراسی یا آمریکا ستیزی
[show_avatar email=1167 user_link=authorpage display=show_name avatar_size=200]مقدمه
موضوع انتخابات شدن آقای جو بایدن در ریاست جمهوری آمریکا و تدارک ایشان در زمینه مشخص کردن تیم خود برای تحویل گرفتن حکومت در آمریکا توجه خیلیها را به خود جلب نموده است. بدون شک در مورد ما ایرانیان، یکی از موضوعات مهم در این رابطه، چگونگی روند پیشرفت رفع تحریمهای اقتصادی و بازگشت به برجام و توافقات جدید در چهارچوبههای نوین میباشد. هر شخص و سازمان مسئول سیاسی اجتماعی در این رابطه بطور طبیعی باید خواهان کاهش تنشها میان قدرتمداران حاکمه هر دو کشور و برداشته شدن تحریمها بوده باشند، که فشار اصلی این تحریمها و تنشها بر دوش مردم عادی سنگینی میکنند.
تلاشهایی که در میان بخش قابل توجهی از اپوزیسیون سکولار دموکرات ایرانی برای زدودن زمینههای فرهنگی، سیاسی و امنیتی – پدیدهای که تحت پوشش “روایت مقابله با آمریکا ستیزی” در چارچوبه دامنههای متفاوت نیروهای سیاسی ایرانی، مطرح میباشد – ضمن اینکه در مرحله اول مقابله با سیاستهای جمهوری اسلامی ایران را مد نظر قرار داده است، بصورتی غیر مستقیم نیز بخشهای دیگری از اپوزیسیون مخالف حاکمیت نظام سرمایه داری و سلطه گریهای امپریالیستی در منطقه را در برمیگیرد. در پرداختن به این موضوع، من هم لازم دانستم از زاویه دیگری تلاش کنم تا بر این موضوع پرتوافکنی کوتاهی نموده باشم.
چالشهای جهانی آنتی امپریالیستی
برای این موضوع لازم نیست جاهای دوری برویم. چندین نمونه کوتاه برای اشاره به این موضوع شاید کفایت کند. امپریالیسم و سرمایهداری کلان نئولیبرالیستی در رو در رویی با پدیدهی همهگیری جهانی ویروس کرونا، عدم آمادگی، ناتوانیها و بحرانهای ساختاری خود را بهصورت یک کشتی با سوراخهای مشبک در حال غرق شدن نشان داد. این کشورها با تزریق دهها تریلیون دلار استقراضی و نیز بدون پشتوانه در اقتصاد فعلاً قادر بودهاند تا مسکّنی برای رفع دردهای روزمره این بیماری فراهم نمایند. تاریخ نشان داده است که امپریالیسم جهت غلبه بر بحرانهای جهانی مشابه، از قبیل بحران در سالهای ۱۹۲۸ و یا ۲۰۰۸ دست به چه اقدامات فاجعهآمیزی در مقیاس جهانی زده است.
لازم نیست ما در این مورد قدرتمداری حاکمه در آمریکا را به چالش بکشیم، کافی است به سخنان سخنگویان بخش نوین جامعه آمریکایی مانند «برنی سندرز»ها، یا خانم «الکساندرا اوکازیو کورتز»ها، «کریس هدجز»ها، «ابی مارتین»ها، «ریچارد وولف»ها، «الیزابت وارن»ها و دهها مورد دیگر از داخل خودِ آمریکا که نظام سلطهگری امپریالیستی را به چالش میکشند و نقش ویرانگرانهٔ اجتماعی و زیست محیطی و جانی آن را به تصویر میکشند، گوش کرد تا متوجه شد که عبور از سلطهگران ویرانگرانهٔ امپریالیستی به ساختاری مردمی و عادلانهتر به یک ضرورت تاریخی عاجل تمامی بشریت تبدیل گردیده است.
آمریکاهراسی یک واقعیت
اپوزیسیون سیاسی سکولار دموکرات ایران، حتی بخش اعظم اپوزیسیون چپ ایران، آمریکاستیز نیستند و هیچگونه دخالتی در امور سیاسی داخلی آنها ندارند. تکلیف قدرتمداری حاکمه در آمریکا و چگونگی اداره آن کشور را بطور طبیعی خود مردم آمریکا تعیین میکنند. اپوزیسیون سکولار، دموکرات، آزادیخواه و بخصوص چپ ایران، بصورت استراتژیک، خواهان عبور و گذار از جمهوری اسلامی ایران، بهعنوان بزرگترین و اصلیترین مانع رشد و ترقی اجتماعی و شکوفائی آزادی و دموکراسی در کشور میباشند.
این نه قدرتهای حاکمه در ایران و نه اپوزیسیون ایرانی بودهاند که در اطراف مرزهای آمریکا، و یا در داخل مرزهای آن کشور برای آنها تولید خطر نموده باشند. این حکومتها و نیروهای سیاسی ایرانی نبودهاند که در ایالات متحده آمریکا اقدام به کودتا و تغییر رژیم نموده باشند، یا ناوگان نظامی خود را در سواحل آن کشور بطور دائمی مستقر نموده و از طریق دهها پایگاه نظامی خویش در مناطق اطراف آمریکا، آنها را محاصره نظامی نموده و برای آنها تهدید امنیتی تولید کرده باشند.
ما، به درستی حق داریم از دخالتهای قدرتمداری حاکمه امپریالیستی آمریکا در به راه انداختن کودتا در کشورمان، به راه انداختن جنگهای منطقهای، مثل جنگ ایران و عراق، و تهدیدات مداوم اقتصادی – سیاسی و نظامی آنها در هراس بوده باشیم. به عنوان نمونه در مورد عراق ما شاهد بودیم که آنها با وجود اینکه آژانس بینالمللی تعیین شده از طرف سازمان ملل در کشور عراق نشانی از سلاحهای کشتار جمعی نیافت، به بهانه وجود این نوع سلاحها در آن کشور، به عراق لشکر کشی کرده و چنیدن سال جنگ تمام عیار در آن کشور به راه انداختند، که باعث ویرانی بخش عمده آن کشور و کشته و زحمی شدن صدها هزار، بلکه میلیونها نفر شده و منجر به صدها میلیارد دلار خسارات اقتصادی گردید.
آمریکا ستیزی جمهوری اسلامی ایران
رژیم جمهوری اسلامی ایران، نقطه مقابل رژیم آپارتایدی حاکم بر اسرائیل که مبتنی بر ایدئولوژی صهیونیسم آپارتایدی در منطقه هست، میباشد. این دو به مثابه دو رویه یک سکه واحد در خاورمیانه عمل میکنند. کارنامه هیچکدام از این دو رژیم، دست کمی از دیگری ندارد. تفاوت قضیه در اینجا است که رژیم جمهوری اسلامی ایران بر ایران حکومت میکند، و ما خواهان گذار از این حکومت به یک آلترناتیو آزاد، سکولار و دموکراتیک میباشیم. چالشهای مربوط به مسأله اسرائیل و فلسطین، برای ما یک موضوع خارجی محسوب میگردد که در مورد آن از طریق موازین و قوانین و نهادها و ارگانهای بینالمللی و مناسبات دیپلماتیک جهانی میتوانیم بهصورت یک موضوع خارجی و در حد قابلیتها و توان خویش تاثیر گذاری مثبتی داشته باشیم.
بقای رژیم جمهوری اسلامی ایران بر پایه اسرائیلستیزی، حضور فعال در تشنّجآفرینیهای منطقهای استوار میباشد. این رژیم بر پایه ایدئولوژی اسلامی شیعهگری، نه تنها خود را در نبرد با اسرائیل، بلکه در مقابل مسلمانان غیرشیعه قرار داده و به دنبال بسط و گسترش نوار شیعه، از افغانستان تا لبنان میباشد. یکی از عوامل و رشتههای به هم پیوندزننده این اتحاد، استراتژی ضد آمریکائی-اسرائیلی آن میباشد. جمهوری اسلامی ایران، نه از زاویهای با انگیزهی دفاع استقامتگرایانه، بلکه از یک زاویه ارتجاعی – خرافی سلطهگرانهٔ شیعی این استراتژی را تعقیب مینماید.
عادیسازی مناسبات با آمریکا به چه مفهوم میباشد
روایت جاری «مقابله با آمریکاستیزی»، مقابله با سیاستهای «اسرائیل ستیزی» و «عادی سازی مناسبات» با آمریکا و اسرائیل را نباید بهمفهوم تأیید و دنبالهروی از سیاستهای سلطهگرانهٔ منطقهای آمریکا تعریف کرد، و نه با تروریسم آپارتاید صهیونیستی قدرتمدار حاکم بر اسرائیل. این سیاست را نباید به مفهوم همصدائی و تایید شانتاژها و تبلیغات امپریالیستی علیه حقوق و منافع مستقل مردم ایران تلقی و تفسیر کرد. عادی سازی مناسبات با آمریکا و اسرائیل را نباید به مفهوم همصدائی و همراهی با آنها در سیاستهای خارجی، و همراهی با گروه بندیهای جهانی که آنها به راه انداختهاند، و همصدائی با آنها در چینستیزی، روسیهستیزی، چپستیزی و غیره تفسیر کرد.
عادیسازی مناسبات ایران با آمریکا، برقرای مناسبات همطراز بر پایههای موازین و قوانین بینالمللی میباشد. این در شرایطی اتفاق میافتد که سیاستِ مبتنی بر چالشهای مربوط به توافقات میان قدرتمداریها به تناسب توانمندیهای هر طرف در مقابل یکدیگر باشد. بر همین پایه، دوستی قدرتمداران سیاسی ایران با آمریکا، مانند دوستی گرگ و میش، موش و گربه، یا دوستی با خاله خرسه میباشد. ما، فقط میخواهیم از سیاستهای سلطهگرانه آنها در امان بوده باشیم. به قول مثل مشهور در ایران، ما را به خیر تو امید نیست، شر مرسان.
پایان سخن
چپهای ایران، نباید تاریخ چندین صد ساله استعمار در کشور ما را، چه در شکل استعمار مستقیم، چه نو استعماری و توسط گماشتهگان آنها در کشورمان به فراموشی سپرده باشند. نیروهای چپ، نباید آنچه را که در منطقه طی چندین دهه گذشته در افغانستان، عراق، لیبی، سوریه و یمن گذشته است، فراموش نمایند. چپ ایران، باید استقلال سیاسی ایران را بدون هیچگونه دخالتهای سلطهگرایانه امپریالیستی – بخصوص از طریق گماشتن حکومتهای دستچین و دستنشانده در تبعید توسط آنها – در محور استراتژی خویش قرار دهند. بطور طبیعی چپ ایران، نه فقط خواهان آلترناتیو سوسیالیستی برای جایگزین پس از جمهوری اسلامی ایران میباشد، بلکه در عینحال این روند گذار را بهصورتی دموکراتیک و در رقابت سالم با دیگر نیروهای سیاسی اپوزیسیون سکولار، دموکرات و آزادیخواه میخواهد به پیش ببرد.
آمریکا هراسی چپ ایران یک عکسالعمل مدافعهگرانه و مقاومتی بوده و بر محورهای استراتژی استقلالگرایانه سیاسی ما مبتنی میباشد. چپ ایران عادیسازی مناسبات با آمریکا و اسرائیل را نه به مفهوم تکرار و همصدائی با آنها در سیاستهای سلطهگرایانه جهانی آنها میداند، و نه به مفهوم همصدائی با شانتاژها تبلیغات و پروپاگانداهای ضدچینی و ضدروسی و ضدچپ این حکومتها تلقّی میکند. چپ ایران این عادی سازی را به منزلهٔ پایبندی بر عرفهای بینالمللی و برابر حقوقی بر پایههای حقوق و موازین بینالمللی در مناسبات مابین تلقی میکند.
۴ دسامبر ۲۰۲۰