اشعاری از محمدعلی حسنلو
محمدعلی حسنلو متولد ۱۴ آذر ۱۳۶۵ در شهرستان شمیران است. مدرک کارشناسی خود را، در رشته ریاضیات کاربردی، از دانشگاه شهید بهشتی و مدرک کارشناسی ارشدش را، در رشتهء تحقیقات در عملیات، از دانشگاه صنعتی امیرکبیر دریافت کرده است.
فعالیت حرفهای اش را در عرصه ادبیات در سال ۱۳۸۴ آغاز کرد و در سال ۸۵ وبلاگ خود را در زمینه شعر و ادبیات راهاندازی کرد. در طی این سالها حسنلو با بسیاری از سایتهای ادبی و تعدادی از مجلات نیز همکاری داشته است. نخستین بار شعرهایی از او در مجله رودکی و سپس آثار دیگرش در سایتها و مجلات: وازنا، جن و پری، گاف، دانوش، ماه مگ، چوک، شهرگان، پیاده رو، شعرانه، شمیم شمال، یانوس، عقربه، نافه، ناممکن، کندو، خورتاب و الوار … منتشر شدند .
او به مدت سه سال دبیر انتشارات الکترونیکی سایت کندو بوده و همچنین در طی سالهای ۱۳۹۰ تا ۱۳۹۲ به عنوان دبیر بخش شعر سایت ادبی چوک فعالیت کرده است. همکاری با انتشارات نصیرا در کنار مدیر مسئول انتشارات، آقای بابک اباذری در طی سالهای ۱۳۹۱ تا ۱۳۹۳ از دیگر فعالیتهای این شاعر است. او همچنین به عنوان دبیر شعر سایت “الوار” و همچنین دبیر شعر مجله الکترونیکی خورتاب فعالیت کرده است.
آثار:
یک دقیقه سکوت سال ۱۳۸۹ انتشارات الکترونیکی هستاد ادبیات رادیکال ایران
گنجشکی با حنجره ی زخمی سال ۹۱ انتشارات الکترونیکی نصیرا
تعمیر با جراحت های اضافه سال ۹۳ انتشارات نصیرا
سوالها سال ۹۵ انتشارات نصیرا
روابط واژگون سال ۹۷ انتشارات نصیرا
یادداشت شاعر:
به بهانهی انتشار کتابی که به زودی منتشر خواهم کرد.
وقتی به علاقه و کششی که در من ایجاد شد تا شعر به عنوان هنری که خلوتم را در کف خود گرفت فکر می کنم نتیجه ای اساسی بیش از همیشه برایم اثر خود را نشان می دهد. لازم است به طورجدی و با نگاهی که مختص به سنّ و سال حالای من است بسیاری از امور را بازخوانی کنم. از طرفی بدون هضم درست آرای ترجمه شده ای که می خوانم هر تلاشی برایم عبث و بیهوده جلوه می کند. عمده ترین مسئله ای که لازمه ی کار هر شاعری ست یافتن تناسب هاست، کشف نسبتی که می توان با گذشته گان داشت و سهمی که از هر یک به من رسیده است. ما در خلاء شکل نمی گیریم که ناگهان ادّعا کنیم که پیش از ما دیگرانی نبوده اند، اتّفاقا ما شدیدا به ریشه هایمان وابسته ایم و این وابسته گی برای من که حالا در سی و دوّمین سال زندگی خود پا نهاده ام در یک فرد یا دو فرد یا یک جریان خاص خلاصه نم ¬گردد. روشن است که من وام دار شاعران پیش از خود به خصوص آن ها که عمیق تر خوانده ام هستم. این وام داری نه به معنای تقلید یا حل شدن در آثار آن هاست بلکه وظیفه ی شاعری من ایجاب می کند که بخوانم و از این حرف ساده لوحانه که خواندن آثار سایرین در شعرهای من اثری بیش از اندازه خواهد داشت پرهیز کنم. دنیای ذهن انسان با قدرت شگفت انگیزی که دارد قادر به تربیت شدن و اخذ تجربه های گوناگون در حوزه های مختلف علمی، فلسفی، هنری و … است که از نگاه من باید همواره در حال تسخیر شدن و تسخیر کردن باشد. به عبارتی ذهن به تحوّلاتی مدام و داد و ستدی همیشه گی نیاز دارد. راه دشوار شعر در کشوری که هم شاعر فراوان دارد و هم – شاعر- کم دارد گاهی هراس آور نیز هست. بالاخره آنچه که از ما ستانده می شود عمر است، عمری که می خواهیم در کسب معرفت و شناخت راز زندگی آدمی (اگر رازی باشد!) بر پهنه ی کره ی خاکی طی کنیم. شعر و تنها شعر بوده است که با وجود تمام مشکلات، تمام دست اندازی ها و تنهایی ها مرا امیدوار نگاه داشته است. متاسّفانه یا خوشبختانه گرفتار عدم قطعیّتی عمیق شده ام و همین اتّفاق نمی تواند باعث شود که من ادّعای این را داشته باشم که درست ترین انتخاب ممکن را انجام داده ام. برخلاف کسانی که در این سال ها دیده ام که از شعر نوشتن به دلیل آن که دیگر همچون گذشته مورد توجّه نیست ابراز ندامت هم می کنند من نادم از شاعر بودن نیستم و گاهی نیز به خودم می گویم حالا شعر دارد نفس های عمیق تر و سبکبارانه تری می کشد چرا که از قیودی رها شده است و در یک تحوّل دوباره خودش در جامعه نشان خواهد داد! شاعری را اعلی ترین کارها می دانم و البتّه تقدّسی نیز برای آن قائل نیستم. شاعر نیز مانند سایر موجودات است، به زنده گی و هوا به همان اندازه احتیاج دارد که دیگران؛ او مجموعه ای از حالات گوناگون زنده گی ست که خشم، اندوه، شادی، غم، تولد، مرگ و … همه را دربرمی گیرد. برمن چیزی الهام نمی شود که بگویم خدایان با من در سخنند، در من غرور به همان اندازه گاهی موج می زند که فروتنی، در من هیجان به همان اندازه فوران می کند که صبر، با این حال چیزی به نام تامّل مرا بسیار درگیر خود کرده است. او مرا از اعتماد بی اندازه به اندازه ی بی اعتمادی کامل پرهیز می دهد، امّا نمی توانم ادّعا نکنم که نوعی از پرهیزکاری در این سال ها در من رشد نیافته است. انسان شاعر را بدون خواندن و تعمّق در برخورد با زندگی نمی توانم تصوّر کنم. مختصات ما را همین مسائل است که می تواند شکل دهد و صیقل خورده آماده ی امر خطیری به نام شاعری گرداند. در هر زمانه ای با توجّه شرایط ما می توانیم تاثیرات خود را داشته باشیم. امّا انتظارات نباید نامعقول باشد نه چندان ایده آل گرا که سرخورده گی برایمان به بار بیاورد و نه آنقدر تنزّل یافته که هرگونه امید در ما کشته شود. در این شرایط نابسامان که گاهی چون مردابی وسیع پیرامونت را فرا می گیرد بروز راهی به سمت روشنایی غیرممکن نیست!
فروردین ۱۳۹۷
دو شعر:
۱- تشکّر
ما زیستمان را به اشتراک گذاشته بودیم
وَ درست جایی که می شد تمام شد
به فکر شروع در یک تنفسِ منظّم
با شعوری دقیق بودیم
زیست من با زیست او دست داد
زیست من با زیست او زیستگاه بزرگی شد
تجربه می گفت:
حدود را باید رعایت کرد
قوانین
هوا
مصرفِ تمامِ ملزومات
در اندازه ای که سلول هایت بی کنترل شوند
گلبول های خونت بی کنترل! نه!
من اما به زیست او گفتم
آدم می تواند پرواز کند
رویا اگر نباشد چیزی از اتمسفرِ مغزِ ما ناقص است
من با رویا زنده ام عزیزم.
زیست او لرزید
زیست او
او را به فکر فرو برد
وَ رو کرد سمتِ من و گفت:
– خوب، به یه بار امتحان کردنش می ارزه.
ما زیست های مختلفی شدیم
وَ درست جایی که می شد تمام شد
کروموزوم های زیستمان را احیا کردیم
احیا به شیوه ی تن آسایی وَ مصرفِ بی رویه ی بدن
احیا به یاد توانایی اعداد در بهره گیری از الگوها
احیا به شیوه ای کاملا طبیعی، آشنا
به شیوه ی اجداد، به شیوه ی مجبور
احیا به شیوه های مجهول
وَ تشکّر از امنیّت ایجاد شده
همراهِ تکثیر شبکه هایی از لبخند
احیا به شیوه ی تجدید، بقا، ادامه ی ذرّات یکدیگر
احیا به شیوه ی انبساط کودکان
به شیوه ی تفاوت فرهنگ ها در تولید وُ تهاجم داده ها
احیا میان رگ وُ پوست
لایِ دندان وُ زیر ناخن ها
احیا به شیوه ی رنگ ها
فراروی از آسمان
وَ ساختن تصویری از بی نهایت
احیا به شیوه ی مذهب
و تکثیر وُ تقدیس وُ تنبیه خدا
احیا به شیوه های سیاست
تکریم قدم ها
و تفسیر آهان! به اوهوووم!
احیا به شیوه های انگشتر
در قصّه های تاریخی
در غول های بی چراغ وُ
چراغ های جادوگر
احیا به شیوه ی اُدبا
تکثیر فکرهای روشن، تقویت کلمات، انفجار فرهنگ
احیا به شیوه ی زمین
در بارآوری وُ تکامل
در فناپذیری وُ پذیرشِ هستی
احیا به شیوه ی سوال
علائم وُ نشانه ها
خواستنِ خویش وُ
ترک نکردن خواستن ها
احیا چنان که تشویق کرده بودند
کتاب ها
کتابخانه ها
پدران علمی
مادران بهشتی
صداهای آرام
صداهای مسلح
آگاهی های عمومی
ناآگاهی های عمومی
احیا چنان که کرده بودند
چنان که کردیم
۲
نامه
تقویم روی میز
دستم را می کشد
و کاغذها به عقب برمی گردند
از تو باید بی خبر باشم
نه پیغامی
که روی گوشیِ همراه تصویرت باشد
نه کلمه ای که دهانت را بیرون بریزد
و بگوید:
مرزهای وطن را کشف کرده ام
با بلیطی در جیب
گذرنامه ای جعلی
همه چیز به زودی
کمربند هواپیما را می بندد
می روم
که دنیا پر رنگ تر شود بدون من
می روم
و با بخار روی شیشه ها
در مه ای که بالای سرت ایستاده
به خیابان ،دست اندازهای جاده ای یکطرفه فکر می کنم
یادت هست
دست هایِ ما تویِ بلوار
حرف های روی نیمکت
انگشت ها
تن من ، لب من ، موهای من
و عشق همین طور سرزده آمد
ما نفهمیده بودیم
کجای جهان ایستاده ایم
لب هایت را که برداشتی
چشم ها بینایی شان را باختند
و کره ی خاکی با سوراخ های عمیقش
پذیرنده ی مرده هایی بی نام شد
یادت بیاور
نقشِ هیس را بر لب ها
گلوله های هوایی
صورت های مشکوک
شلیک مرگ از مناره ها
و دهان هایی که به صندلی اقرار کشیده شد
اقرار
اقرار
اقرار
من اقرار می کنم
به نیمه ی گمشده
درختی که لرزید
میوه ای که نصف شد
سیبی که نخوردیم
دهانی که زخم
من اقرار می کنم
ما نه با شما نه آنها
ماکه هیچوقت با هیچکس نبودیم
کسانی شدیم از همه عجیب تر
(صندلی، سیلی دیگری خورد)
من اقرار می کنم
به صندلی
و پایه های سستی که فرو می ریزد
روزی که نه من نه تو
آدم های تازه ای می آیند
با زبان هایی که باید تکرار کنند
گوش هایی که باید تکرار کنند
هیچ چیز
تمام نمی شود عزیزم
جایی
میان دست های دو نفر دیگر
تکرار…
(صندلی ،بوی خون می داد )
باد از سمت گذشته ها می آمد
کاغذها به جلو دویدند
و امروز
تاریخی که روی تقویم ایستاد
جلوتر بیا
از اینجا به بعد را خودم می گویم
در اردوگاه تاریکی نشسته ام
بدون پوتین ، لباس ، درجه
سربازخانه ای شده شهرم
در کوچه هایی پر از چشم
چشم هایی که با تو می خوابند
چشم هایی که دنبالت می آیند
چشم هایی که از صورتت ، کنده نمی شوند
و تو باید با خودت، روزگارت
با جامعه ای که کارنامه اش
از دست چپش زمین نمی افتد
کنار بیایی
صدای شاعر را بشنوید:
لینک دانلود فایلهای پی دی اف کتابهای محمدعلی حسنلو:
۱- یک دقیقه سکوت:
۲- گنجشکی با حنجره زخمی:
برای تهیهی کتابهای انتشارات نصیرا میتوانید به آدرسهای زیر مراجعه فرمایید:
۱- تهران/ انقلاب / خیابان دانشگاه / طبقه ی منفی یک / روبروی کافه صور/ کتابفروشی هزارافسان
۲- لاهیجان / شهر کتاب لاهیجان / بلوار امام رضا / نبش گلستان ۲۷
۳- رامسر / خیابان رازقی / بازار بزرگ تجاری آرامش/ پلاک ۹۹ تلفن : ۰۱۱۵۵۲۳۰۷۴۲
۴_تنکابن /میدان امام خمینی/ خیابان طالقانی / کوچه گرگانی/ کافه کتاب جزیه
۵- کرج / نرسیده به سه راه گوهردشت/ روبروی بازار ملاصدرا / خیابان شریفی / انتهای کوچه سمت چپ / روبروی باغ فاتح / کتابفروشی پاراگراف
۶- تهران / زیر پل ستارخان / حدفاصل شریعتی و سهروردی / پلاک ۶۴/ خانه کتاب نشر دف تلفن : ۰۲۱۸۸۵۰۱۸۱۲
۷-رشت / خیابان امام / جنب پاساژ سالار / کتابفروشی فرازمند
خرید اینترنتی با ۲۰ در صد تخفیف، سایت سی بوک به نشانی ؛ www30book.com
همچنین جهت سفارش کتاب میتوانید با پخش کتاب صدای معاصر به شمارهی: ۰۲۱۶۶۹۷۸۵۸۲ تماس حاصل نمایید
- درباره نویسنده:
- تازهترینها:
In touch with the Iranian cultural diaspora.
Shahrgon is an online magazine for Canada’s Iranian cultural diaspora and Persian-speaking languages.
Shahrgon started working in Vancouver, Canada, in 1992 with the publication “Namai Iran” and then in the evolution of “Ayandeh” and “Shahrvand-E Vancouver,” it transformed into Shahrgon.
Shahrgon; The magazine of the Iranian cultural diaspora;
شهرگان مجلهی دیاسپورای ایران فرهنگی در ونکوور کانادا از سال ۱۹۹۲ با نشریهی «نمای ایران» آغاز بهکار کرده و سپس در فرگشتی از «آینده» و «شهروند ونکوور» به شهرگان فراروئید