«انسولین تزریق میکنم میان کلمات»
۱- خوانش مجموعه شعر «همهی کلمات در ونک پیاده میشوند» اثر سریا داودی حموله
«همهی کلمات در ونک پیاده میشوند» مجموعه شعر نسبتاً کوتاه، که توسط انتشارات کاکتوس تهران با مشخصات ظاهری صد و دوازده صفحه و با قیمت پنج هزار تومان در بهار نود و چهار منتشر و روانه بازار کتاب شده است.
این مجموعه شعر، حاصل کنکاش، تفکر و انتخاب و چینش شاعرانهی شاعراست. شعرهایی که زبان به عنوان مهمترین مولفهی آن، نقش کلیدی دارند. هر شاعری دارای دامنه واژگانی متفاوتی است که بوسیله آن دست به ساخت یک اثر هنری میزند. سریا داودی هم از این قائله جدا نیست. او شاعری است که تکنیکهای زبانی را خوب بکار میبرد، چه در جابجایی ارکان جمله، و چه در ساخت و شکستن ساختاری نحو جمله، بدون اینکه باعث تخریب و یا بر خلاف قاعدههای دستوری زبان، از زیباشناختی شعر بکاهد. شاعر میتواند به وسیله ساخت نشانهها و نمادهای زبانی و مضمونی، دست مخاطب را بگیرد و دنیای جدیدی از سوبژه و ابژهها را جلوی چشمش قرار دهد. تا مخاطب به این وسیله، به کدها و کلید واژههای در شعر برسد. خورشید یا باد، دیگر آن خورشید و باد هر روزه نیستند که ما آنها را لمس یا مشاهده میکنیم. بخاطر این مسئله، نقش زبان برای آفرینش، و یا بازآفرینی هستی، از فرا واقعیت و واقعیتها در شکل مجاز آن، شکل میگیرد. عادی بودن هر چیزی، آن را به کلیشه تبدیل میکند. شاعر بوسیله آشنایی زدایی در زبان میخواهد آن چیز شکل گرفته در ذهن را از همین کلیشه رها کند. تقطیع کردن همین زبان در شکل ارگانیک پلکانیاش، احتیاج به ذهنی خلاق دارد. چون همین امر باعث ایجاد وحدت موضوعی و ایجاد فرمی زیبا در ساختار افقی و عمودی شعر میشود. پس رابطهی زبان با ذهن، باید در حالت نسبی آن، رابطهای دو سویه باشد. تا شاهد از هم گسیختگیهای ذهنی و زبانی نشویم. تا هست ذهنی شعر، با هست عینی آن در زبان و تصویر و یا شکل کلامی آن، رویه رو به جلو را طی کند. و بتواند هست ذهنی را به هست عینی مبدل کند. پس میشود گفت رفتارهای زبانی در شکل رادیکال خود، میتواند باعث برجسته سازی سطر و همچنان ایجاد موسیقی و ایجاد فرم در ساخت کلی شعر شود. حالا با هم به خوانش چند شعر از این مجموعه بپردازیم. / باد را/ درپیراهنش پنهان کرد/ آفتاب گردان/ از سایهی خود و گریخت/ اگرخورشید خواب بماند/ زن/ انکار میشود/ و حالا شعر بعد/ میخی کوبیده شد/ به سایهات/ اسبی از پیراهنام گریخت/ کشتهی هر جنگی باشیم/ کلمات/ مجازات میشوند/ پس میشود با توجه به این دوشعر که در سطر بالایی آمده است به نوگرایی زبان توجه کرد. زبان شبیه یک کوه بلند است که اگر شاعر یا نویسنده بخواهد آن را فتح کند احتیاج به عرق ریزان روح و جسم دارد. و این امر احتیاج به درک درستی از جامعه و در سطح بالاتری هستی دارد. شناختی عمیق، تا بتوانیم رازی را در لایههای پنهان کلمات، پنهان کنیم. دومین مولفهای که در مجموعه شعر (همهی کلمات در ونک پیاده میشوند) توجهام را به خود معطوف ساخت، اندیشه شاعر بود. که گاه به ما این امکان را میدهد که اندیشهاش را با ما در میان میگذارد. و گاه کاری میکند که ما را به اندیشیدن وامیدارد. و خود این رخداد، باعث جهت دادن به فکر مخاطب و گاهی هم باعث کشف و شهودهای شاعرانه میشود. سریا داودی بوسیله اقتصاد کلمات، باعث ایجاد ایجاز، در شعر میشود. و اندیشه و تفکرش را با خرج کردن کمترین کلمات، به مخاطب ارائه میکند. او به اقتضای سوژهای که دارد از کلمات استفاده میکند تا بتواند اندیشهاش را در راستای سوژهاش همسو کند. پس شاعر حرفهای باید به این قضیه واقف باشد که در خرج کردن کلمات باید صرفه جویی کرد. شاخ برگ دادنهای الکی، فقط باعث تلف شدن وقت مخاطب میشود. شاعر برای بازآفرینی هستی همین کلمات را در دست دارد. و با همین کلمات ساده و پیش پا افتاده است که دست به آفرینشی نو میزند. دنیایی از دیدهها و ندیدهها، به همین علت مخاطب در اندیشهی او سهیم میشود. و انس میگیرد با جهانی تازه از کلمات و اندیشههای نو و بکر، در شعر مدرن یکی از رکنهای پایه و اساسی شعر، اندیشه است. شاعر بدون اندیشه، بطورنسبی، اثرش ماندگاری زیادی را به چشم نخواهد دید. چونکه شعر بدون اندیشه، شعری است که انگار پوچ و بی هدف است. به شاعرهای پیشین هم اگر رجوع کنیم میبینیم به اندیشه به عنوان یکی از مهمترین مولفههای شعری در سرلوحهی آنها قرار گرفته است. راز ماندگاری شاعرانی همچون شاملو و فروغ همین اندیشهی پنهان آنها در شعراست. /به زمین/ انسولین تزریق میکنم/ میان کلمات / علف هرز میروید/ و یا این شعر/ فرق میکند/ پلنگی در ماه باشی/ یا کلمهای/ که کلاغ همسایه میشود/ دروغ در دو پیراهن دروغ میگوید/ و یا این شعر/ بادها چادر به سر کردهاند/ بین ما پرسه میزنند/ ماه/ هرشب/ با خروس محلهی ما/ جفتگیری میکند/ و تو باید سگهای درونش را دوست بداری/ در این چند شعر اندیشه و صور خیال سریا داودی حموله را به وضوح میتوان مشاهده کرد. و حتی پیوند اندیشه و زبان را به وسیله هارمونی ایجاد شده، هر چه زبان به سمت سادگی میرود ندیشه شفاف میشود. و هر چه به سمت و سو صور خیال حرکت میکند اندیشه به سمت لایههای پنهان حرکت میکند. شعر خانم داودی، شعری است نشات گرفته از تجارب عمومی و ذهنیاش و برخورد مجازگونهاش با طبیعت. او در جزئیات هر سوژهای عمیق میشود و آن را با روح و پوست خود میآمیزد و بعد در غالب یک شعر به مخاطب ارائه میدهد. روایت در شعرهای او به صورت کاملاً شکسته رویت میشود. او ارتباط افقی عمودی بندها را بوسیله یک نخ نامرئی درهم میآمیزد و ارتباط میدهد تا کلیت اثرساخته شود.
۲ خوانش مجموعه داستان «سطرهایی که تبرئه نمیشوند» اثر مرتض حاتمی
«سطرهایی که تبرئه نمیشوند» اسم مجموعه داستانی از مرتضی حاتمی است که در برگیرنده نه داستان کوتاه در هفتاد و پنج صفحه است که توسط انتشارات ژنگ منتشر و روانه بازار کتاب شده است. (غنچههای همیشه نارس، جادهها مرا مینویسند، رویای فراموش شدهی رنگها، آدمهایی که غروب کردهاند در من، سطرهایی که تبرئه نمیشوند، وقتی نیها شکوفه میدهند، بلوغ زودرس نا فرجام، پیوند خون و خودنویس، جسد زغالی اسب ماده) غنچههای همیشه نارس داستانی است از به تصویر کشیدن بمبارانهای هوایی در کرمانشاه، و زیر آوار ماندن انسانهای بیگناهی که ناخواسته وارد این مقوله خانمانسوز شده بودند، کودکان بیپناه، پیرمردها و پیرزنهایی که فهمیدهاند در این دنیا ممکن است آدم، آدم را بخورد. ساختار زبانی این داستان، ساختاری ساده و در عین حال، گاهی به زبان توصیفی میرسد. فضا سازی و ایجاد خلق موقعیتها از زاویه دید اول شخص باعث ملموس شدنِ بیشتر داستان برای مخاطب گشته است. جنس دیا لوگ ها به لهجهی فارسی کرمانشاهی نوشته شده است. و این مقوله مهم خود میتواند گویای خلاقیت نویسنده در ایجاد این دیالوگها باشد. استفاده از لهجه کرمانشاهی برای ساخت این دیالوگها میتواند هم به بومی گرایی و ایجاد و ساخت فضای فولکلور و هم تعیین کننده روند ساختاری لحن، در کلیت اثر باشد. لذا این مولفهها، میتواند در ساخت داستان، برای نویسنده با این سبک و سیاق، ایجاد پارامتر کند. «ناگهان هواپیمایی جنگی، دیوار صوتی را شکست. بهمن کوهها به راه افتاد. همه پرندهها به هوا پرکشیدند و جیغ کشیدند. بخاری هیزمی خاموش شده و تبرها در تنههای سرمازده، گیر کرده بودند. هراسان و سرگردان به این سو و آن سو میدویدند.، خانهها یکی پس از دیگری بر سر هم خراب میشد. بعضیها دستشان از آوار بیرون مانده بود.»
داستان دوم این مجموعه، داستانی با تم و درونمایه عاشقانه است. از رابطه راوی با همسرش، که در طول روایت، نویسنده شما را متوجه این مهم میکند. که مونولوگی که در ابتدای داستان، که فضای آن را قبرستان شکل میدهد، میخوانید، همان روایتی است که در سطرهای بعدی فضای دوم داستان، به شکل تصویریتری، با موضوع همان دختر کولی است که همسر راوی به شمار میرود. این داستان نسبت به مابقی داستانهای مجموعه سطرهائی که تبرئه نمیشوند، شکل و ساختی شعاریتر و تم و درونمایهای ضعیفتر دارد. دیالوگها نسبت به موقعیتهای خلق شده در مینی بوس، به سمت شعار حرکت میکنند تا زبانی داستان گونه، اما فرم اکثر این داستانها، فرمی تاکتیکی، با چرخش فضاهای متعدد است. که این خود نشان دهندهی پختگی و استعداد و شناخت نویسنده از تکنیک میباشد، مضمون بعضی از داستانهای این مجموعه، به صورت کاملاً ناخودآگاهی مخاطب را به یاد نویسنده کرمانشاهی مقیم تهران، علی اشرف درویشیان میاندازد. او با سالهای ابری به یکی از خوبترین نویسندگان ایران مبدل شد. و شاید این امر، هیچ سنخیت و ارتباطی با تفکر و اندیشه مرتضی حاتمی هم نداشته باشد. هر نویسندهای به صورت کاملاً مجزا اندیشه و تفکر خود را مینویسد. و پارامترهای خود را برای خلق یک اثر هنری به کار میگیرد. که به واقع مرتضی حاتمی هم از این قائله جدا نیست. «نمیدانم کنار کدام پنجره ایستادهام، شاید کنار همان پنجرهی چوبی و قدیمی. یا پنجرهای دیگر در خیابان و آدرسی دیگر. ولی همین قدر میدانم که درخت روبرو، همان درخت به است که چند سالی پیرترشده» و یکی دیگر از مولفههای مثبت این مجموعه استفاده و کارکرد کشیدن از نشانهها در نوستالژی و اتفاقات نسبتاً دور برای راوی داستانهاست. نویسنده به وسیله زنده کردن خاطرات گذشته و ترسیم فضاهای بومی که در آن زیست داشته است دست به خلق آثارش میزند. او اکثر شخصیتهایش را از بین مردم عادی، و طبقه فرودست جامعه انتخاب میکند. شاید فقر در لایه پائینتر این مجموعه داستان، هر بار به شکلی متفاوتتر از قبل خود را نشان بدهد. رویای فراموش شدهی رنگها نام داستان سوم این مجموعه را یدک میکشد. این داستان شاید یکی از مدرنترین داستانهای این مجموعه به شمار میرود. زبان وتعلیق در این داستان به عنوان دو عامل پیشبرنده، نقش به سزایی در روند رشد این اثر داستانی ایفا میکنند. توصیف کردن فضا، به وسیله المانهای زبان، در مخاطب حس زیبا شناسانهای القا میکند. این حس باعث ایجاد کشش وکنش بیشتر متن با مخاطب میشود. ساخت تصویرهای قدرتمند، در شروع داستان، مخاطب را با داستانی دیگر گونهمواجه میسازد. اما هر چه به سمت دیالوگ وسطرهای پائین ترداستان پیش میرویم نسبت به رویه آغازآن با تاثیرگذاری کمتری مواجه میشویم. هرچند داستان تا پایان قدرت تعلیق خود را حفظ میکند. تعلیق موجب جذب مخاطب در این داستان میشود. به طوریکه داستان تا پایان رمز ورازگونگی خود را حفظ میکند. زبان تصویری نویسنده در ساختار کلی این اثرگاهی هم باعث ایجاد آشنایی زداییهای تصویری ومضمونی میشود. واین حرکت هرچه بیشتردرذهنیت نویسنده شکل بگیرد. میتواند شکل بهتر ونیرومند تری از خود به نمایش بگذارد.
- درباره نویسنده:
- تازهترینها:
In touch with the Iranian cultural diaspora.
Shahrgon is an online magazine for Canada’s Iranian cultural diaspora and Persian-speaking languages.
Shahrgon started working in Vancouver, Canada, in 1992 with the publication “Namai Iran” and then in the evolution of “Ayandeh” and “Shahrvand-E Vancouver,” it transformed into Shahrgon.
Shahrgon; The magazine of the Iranian cultural diaspora;
شهرگان مجلهی دیاسپورای ایران فرهنگی در ونکوور کانادا از سال ۱۹۹۲ با نشریهی «نمای ایران» آغاز بهکار کرده و سپس در فرگشتی از «آینده» و «شهروند ونکوور» به شهرگان فراروئید