انقلاب خمر سرخ در دهه ۱۹۷۰ در کامبوج – بخش ۳
جان فریزر ((John Fraser خبرنگار روزنامه Globe and Mail تورنتو در ۲۷ نوامبر ۱۹۷۸ درباره مصاحبههایش با پناهندگان کامبوجی نوشت: «قبل از ورود به داخل کمپ انتظار داشتم که مقولههای زیادی از پناهندگان درباره شیوههای برخورد بیرحمانه خمر سرخ با مردم و اعدامهای دستجمعی و فردی مردم از آنها بشنوم، اما برعکس انتظارم تمام درد و دلهایشان در حول مسائل و مشکلات روزانه زندگیشان در داخل کمپ دور میزد، من قبل از ورود خود را برای شنیدن خبرهای هولناک آماده کرده بودم. اما گوئی حتی یک نفر از آنها در این رابطه چیزی برای گفتن نداشت»
نوام چامسکی، از مایکل ویکری (Michael Vickrey) به عنوان یک آکادمیسین متخصص و معتبر در امور کامبوج نام میبرد. او زبان خمری را به خوبی صحبت میکند و تاکنون موفق شده است که چندین بار بدون حضور و کنترل جاسوسان امنیتی کمپهای مختلف با پناهندگان کامبوجی تماس برقرار کند. چامسکی نامهای خصوصی در مورخ ۲۴ دسامبر ۱۹۷۷ از مایکل دریافت کرد. او در این نامه به چامسکی اجازه داده بود که در صورت لزوم اجازه استفاده از مضمون نامهاش در مقالات یا انتشاراتاش را خواهد داشت؛ «چون به زبان آنها صحبت میکردم خیلی باعث تعجب و کنجکاوی آنها شده بودم، خیلی سریع و راحت به دور من جمع میشدند، از آغاز گفتگوهایم با آنها متوجه شدم که بین آنها اختلاف نظر درباره وقایع پیش آمده در کامبوج وجود دارد. برخی اصرار داشتند که اوضاع در کامبوج خیلی بد و قابل تحمل نیست. اما عدهای با برداشتهای این گروه موافق نبودند. گروه دوم به اتهامات جاری مانند قتل و کشتارهای دست جمعی شک و تردید نشان میدادند. این گروه معتقد بود که کشته شدن مردم یک امر جاری روزانه در کامبوج نبوده و کشته ها به دستور دولت نبوده است. این گروه به طور جدی معتقد بود که کشتار مردم در سطح محلی و بدون اطلاع دولت مرکزی بوده است. بسیاری از پناهندگان انگیزه واقعی فرارشان را از کامبوج به شرایط سخت زندگی، مانند کمبود مواد غذایی و عدم امنیت، نبودن امکانات درمانی و هرج و مرج نام میبردند.
خیلی اصرار میکردند تا به من بفهمانند که علت فرار آنها از کامبوج به علت خطر مرگ یا رفتار خشن و بیرحمانه افراد خمر سرخ نبوده است.
لازم به توضیح است که تماس و گفتگوهای من با پناهندگان در داخل کمپ به ظاهر بدون حضور و کنترل جاسوسان مقامات امنیتی انجام میشد، برایم اجازه تماس آزاد و بدون اجازه مقام امنیتی یک معما شده بود، در ذهنم مشغول حل این معما بودم تا این که یکی از پناهندگان با استفاده از یک فرصت مناسب با یک تماس خیلی سریع و کوتاه با من این معما را برایم حل کرد. او مرا از وجود جاسوسانی که به زبان فرانسه و انگلیسی صحبت میکنند هشدارم داد. او گفت که نقش این جاسوسان شرکت در گفتگوهای دست جمعی پناهندگان با خارجیان است. پناهندگانی که هنگام صحبت با خارجیان چنانچه پاسخشان خارج از چهار چوب نرم تعیین شده سیاست امنیتی کمپ باشد، آنها را به مقامات امنیتی معرفی میکنند.»
تا این زمان مواضع رسمی دولت امریکا و رسانههای بزرگ بر این بوده است که تعداد قربانیان رژیم خمر سرخ بین دو تا سه میلیون بوده است. قبول چنین رقمی نه تنها برای برخی از گروهها و افراد مستقل صاحب نظر یک امر مشکلی بود، بلکه حتی برخی از مقامات مهم در خود دولت حتی «سرویس تحقیقات محرمانه» وزارت خارجه آمریکا برداشتشان از تعداد قربانیان و عوامل در رابطه با این فاجعه بزرگ با مواضع اعلام شده واشنگتن کاملا در تضاد بود.
دیوید چاندلر(David P. Chandler) یک مقام مهم وزارت خارجه امریکا در پنوم پن بوده است. او پس از پایان دادن به دوران خدمتاش، به عنوان یک استاد برجسته در دانشگاه موناش (Monash) استرالیا استخدام شد. او در یکی از سخنرانیهایش برای دانشجویان درباره اوضاع کامبوج اظهار داشت: «راستی کدام سیاست و یا عوامل مسئول این اوضاع اسفبار در کامبوج بوده است؟ به اعتقاد من سیاست و عملکرد دولت امریکا مسئول عمده اوضاع جاری در کامبوج بوده است. واشنگتن در طول سالهای ۶۹ تا ۷۳ با استفاده از بیش از پانصدهزار تن بمب و موشک، بسیاری از نقاط حیاتی این کشور را تبدیل به خرابههای کامل کرد. در یک محدوده زمانی کوتاه تمام امکانات معیشتی و حیاتی روستائیان، مانند مزارع برنج، سیستم دامداری، آب یاری، کلبههای مسکونی . . . را به طور کامل منهدم کرد. در اثر بمبارانها تعداد زیادی از مردم روستا کشته شدند، بدون شک سیاست جنایتکارانه دولت ما باعث هرچه سریعتر شدن حرکت چرخهای انقلاب برعلیه ما شد. ما سالها سراسر کامبوج را با بمبافکنهای سنگین بمباران کردیم. بدون آن که بدانیم یا بپرسیم که هدف ما از انهدام کامبوج چه بوده یا تأثیرات عملکردهای آن بروی مردم کامبوج چه خواهد بود.
دیوید چاندلر همچنین با پناهندهای به نام Peang Sophi که در ژانویه ۱۹۷۶ به استرالیا پناهنده شده بود، چند بار نشست و گفتگو داشته است. او خلاصه گفتگوهایش را با این پناهنده تحت عنوان «برداشتهای Peang Sophi از شرایط زندگی در دوران حاکمیت رژیم انقلابی خمر سرخ» چنین توضیح میدهد:
«برداشت و توصیفهای این پناهنده در مقایسه با اطلاعات پناهندگان دیگر که در غرب پناهنده شدهاند، متفاوت است. این شخص به طول شش ماه به طور خیلی فعالی در دوران بعد از انقلاب با رضایت و خرسندی در ساختن جامعه بعد از انقلاب فعال بوده است. خمر سرخ با او نه تنها صرفا به علت وصلت طبقاتیاش با «جامعه قدیمی» با خشونت برخورد نکرد، بلکه مسئولیت و رهبری یک گروه بزرگ ۶۰۰ نفری را به او واگذار کردند. این گروه برنامهاش ترمیم و احیاء اقتصاد مناطق کشاورزی بود.»
چاندلر در رابطه با این پناهنده اضافه میکند: «تجارب و برداشت این شخص یعنی P. Sophi نباید به منزله میانگین برداشت تمام مردم از اوضاع حاکم انقلابی کامبوج تلقی گردد، چون مردم زادگاه ایالت این پناهنده در کامبوج، مشهور به داشتن «خصوصیات انقلابی خاصی» هستند. به طور مثال کادرهای انقلابی این ایالت در پروسه انقلاب برخوردشان با قشر مرفه شهرنشین با خشونت و بدون دیسیپلینهای انقلابی بوده است. »
این پناهنده برمبنای مشاهدات و تجربیاتاش مشخصات افراد خمر سرخ را چنین توصیف کرد: «اغلب کادرها و افراد وابسته به خمر سرخ دارای اندام لاغر و رنگهای پریده به نظر میرسیدند. به طور عمده نیروهای خمر سرخ از مردم روستا و جوانان تشکیل شده است. در دوران اولیه انقلاب، جوانان هنگام انجام وظایف انقلابیشان با مردم قشر بالای جامعه با خشونت و نفرت طبقاتی برخورد میکردند. پروسه در تصفیههای بعد از انقلاب مانند اعدام و بازداشت مقامات وابسته به رژیم سابق، آنها نقش مهم داشتند. اغلب آنها از سواد کم و به محیط شهرها کم آشنا بودند، اما رابطه و برخورد آنها با سایر مردم مانند روستائیان و زحمتکشان شهری خیلی دوستانه بود. در یک مقطع از سوی دولت برای خاتمه دادن به برخوردهای خشن با مردم دستور توقف فوری اعدامها به همه جا داده شد. جدا از وظایف امنیتی، خمر سرخ در فعالیتهای عمرانی و در ساختن تأسیسات زیربنائی به طور خیلی وسیع و جدی شرکت داشت. برنامههای خمر سرخ به خصوص برای جوانان خیلی جالب به نظر میرسید. گرچه من شخصا مطمئن یا معتقد به کل تعالیم و ایدئولوژی رژیم خمر سرخ نبودم، اما بیشتر لحظات خود را به شدت تحت تأثیر صداقت فداکاری و روحیههای محکم کادرهای خمر سرخ احساس میکردم. هدف دولت به طور عمده بازسازی فوری جامعه آسیب دیده کامبوج و توزیع قدرت و مسئولیت ناحیهای بر مردم زحمتکش به خصوص زحمتکشان فقیر روستاها بود.
از لحاظ فیزیکی تحمل کارهای ساختمانی و عمرانی امری آسان نبود، اما محیط و ساعتهای کار روزانه با انعطاف و عادلانه تنظیم شده بود. آذوقه و جیره غذائی در حد کافی برای همه وجود داشت.»
هرچه بیشتر به تحقیقات در رابطه با کامبوج در طول دوران حکومت خمر سرخ ادامه میدهیم، با سئوالات بیشتر و مبهمتری روبرو میشویم. متوجه میشویم که ادعاهای رسانههای غرب در راستای کشتار مردم کامبوج به وسیله رژیم خمر سرخ در بهترین حالتاش پر از شک و ابهام و در بدترین حالتاش کاملا غیرواقعی و ساختگی به نظر میرسد. پی میبریم که اغلب گزارش در غرب درباره تعداد تلفات در مقایسه با برداشت و گزارشهای پژوهشگران و خبرنگاران مستقل در تضاد است. تقریبا تمام رسانههای وابسته به سرمایههای بزرگ در غرب، دولت پل پوت را متهم به کشتار عامدانه و بیرحمانه چند میلیون از مردم کامبوج کردهاند. در حالی که افراد و گروههای مستقل، حتی برخی مقامات دولتی امریکا، تعداد تلفات را خیلی کمتر و علت آن را یک امر عامدانه به سیاست رژیم پل پوت ارتباط ندادند، بلکه بیشتر تلفات انسانی را ناشی از امراض و عدم امکانات درمانی و قحطی اغذیه . . . . ارتباط دادند.
لوئیس سایمون Lewis M. SIMON)) یکی از خبرنگاران مهم روزنامه واشنگتن پست به شمار میرفت. او در متن گزارشاش از بانکوک پایتخت تایلند در تاریخ ۲۴ جولای ۱۹۷۷ نوشت: «پژوهشگران واقعی معتقدند که قاتل شماره یک مردم کامبوج شیوع امراض در سطح وسیع بوده است نه اعدام و قتل عام کمونیستها، این روزا یک چرخش قابل ملاحظهای دربرداشت و تحلیل مفصرین و خبرنگاران غرب ملاحظه میشود. آنها امروز تعداد تلفات مردم را در کامبوج فقط تا چند صدهزار نفر تخمین میزنند. در حالی که همین افراد بارها قبلاً قربانیان رژیم خمر سرخ را دو تا سه میلیون نفر برآورد کرده بودند. به اعتقاد من و سایر افراد مستقلی که من میشناسم، قحطی یکی از چند عوامل بسیار تعیین کننده در این فاجعه بزرگ یعنی تلفات مردم بوده است. بمبارانهای وسیع ارتش آمریکا در سال ۱۹۷۶ به مناطق روستائی به خصوص مزارع برنج موجب کاهش بیسابقه تولید برنج شد. تحت چنین شرایط بسیار حساس و ضروری، دولت خمر سرخ لازم دید تا تمام افراد قادر به فعالیتهای بدنی را از پنوم پن و شهرهای بزرگ برای شرکت در فعالیتهای کشاورزی به مناطق روستائی منتقل کند.
واشنگتن، سران برخی دولتهای اروپا و رسانهها تخلیه مردم شهرها به روستاها را در کامبوج به منزله یک فاجعه بیسابقه و جنایتکارانه به همه اعلام داشتند در حالی که تخلیه مردم از شهرها به روستاها را در کامبوج به منزله یک فاجعه بیسابقه و جنایتکارانه به همه اعلام داشتند. این در حالی است که تخلیه مردم از شهرها به روستاها باعث نجات جان تعداد وسیعی از مردم کامبوج شد. تأسفآور است که چگونه واقعیتها را پس از تحریف به نام واقعیت به مردم ناآگاه میفروشند.»
- درباره نویسنده:
- تازهترینها:
In touch with the Iranian cultural diaspora.
Shahrgon is an online magazine for Canada’s Iranian cultural diaspora and Persian-speaking languages.
Shahrgon started working in Vancouver, Canada, in 1992 with the publication “Namai Iran” and then in the evolution of “Ayandeh” and “Shahrvand-E Vancouver,” it transformed into Shahrgon.
Shahrgon; The magazine of the Iranian cultural diaspora;
شهرگان مجلهی دیاسپورای ایران فرهنگی در ونکوور کانادا از سال ۱۹۹۲ با نشریهی «نمای ایران» آغاز بهکار کرده و سپس در فرگشتی از «آینده» و «شهروند ونکوور» به شهرگان فراروئید