اکولوژی زبانی و زبان ایدئولوژیکی
- چکیده مقاله
بررسی دو مفهوم اصطلاحی در حوزه زبان و زبانشناسی کاربردی و گسترهٔ نوین آن، تجمیع گونگی و محیط زیست، اکوزبانی و ایدئولوژیکی زبانی بر محور گفتمانهای ادبی، فرهنگی و تاریخی و اجتماعی Linguistic Ecology و Language ideologies دو مفهوم اصطلاحی نوین درمطالعات زبانشناسی و زیستار سیارهای هست که معادلهای تلفظی آنان”Linguistic Ecology” اکولوژی زبانی و یا زبان اکولوژیکی به معادل و تلفظ پارسی آن «بومشناسی و یا زیستار زبانی» و دیگری Language ideologies زبان ایدولوژیکی و یا ایدوئولوژیهای زبانی میگویند که هر دو در بستر مطالعه زبانشناسی در زبانها و محیط زیست و زیستار اجتماعی و فرهنگی و محیط طبیعی و زیستگاهی آن در مطالعات قومنگاری و انسانشناسی و مردم شناسی لحاظ شده است که بر ملاحظات و مطالعات در زمینه بومشناسی و اقلیمی و زیست بومگرایانه برجستگی یافته و ارتباط آنان با یکدیگر و عوامل انسانی و گونگی جانوری و زیستی و گروههای مختلف اجتماعی را دربرمیگیرد که در اصطلاح آنرا اکولوژی زبان یا اکو زبانشناسی در معادل فارسی بومشناسی زبان و یا زبانشناسی زیستی شناخته میشود. این شاخه از زبانشناسی توسط پروفسور Einar Haugen در کتاب اکولوژی زبان (انتشارات دانشگاه استنفورد، ۱۹۷۲) آغاز شد. هاوگن بومشناسی زبان را «مطالعه تعاملات بین هر زبان معین و محیط آن» تعریف میکند و زمینههای ریشهدار آن با مطالعات دیگر از قبیل زبان ایدولوژیکی و زبان سیاست و یا سیاست زبانی و… دیگر را بر اساس محیط و ارتباطات درهمتنیدهٔ گونگی انسانی و غیریت انسانی که شامل گیاهان، جانوران و ماده و اشیا و در زیستگاههای زبانی مورد مطالعه قرار میدهد، همپیوندی بین این متفکران و پژوهشگران اکولوژیکی زبانی و پسازبانی و پسااومانیست زبانی و قومنگاری زبانی و زبان ایدولوژیکی و سایررشتههای مرتبط، زبان را به یک مجموعه درهم تنیده و درگیر در ارتباط با هم بدل کرده و مطالعات نوینی را پیشاروی پژوهشگران جدی این پارادایمها قرار داده، در واقع پدیده سبکی ادبیاتی و شعری که به لحاظ خصائص سبکی از گونگی جانوری و گیاهی و مادی و اشیا و دیگر گونگی در ادبیات با مفهوم Anthropomorphic (تلفظ آن آنتروپومورفیک) و ترجمه فارسی انسانانگاری از دوران باستان و در متون کهن و نوین نیز رواج داشته، به بردار تازهای فرا میخواند و باور دارد که هر زبان معین احاطه در زیست و محیط و اقلیمی خود و زیست جامعهشناختی و نیز در ادامه به فضا/ مکان سیارهای وابسته و توزیع و تکثیر میشود که این مقاله سعی دارد گوشهای از این توزیع و تکثیر ایزوتوپیکی و سلولی آنرا در محیط و زیستگاه معرفی نماید.
- اهداف
در این مقاله نخست اکولوژی زبانی و بومگرایی زبان و رشتههای مرتبط و ریشههای زبانی آنها مورد مطالعه اجمالی قرار میگیرد تا به خاستگاه زبان ایدولوژیکی و ایدولوژی زبانی در بستر تاریخی و چرخش انگاره ما از زبان و ابعاد دیگر روابط و ارتباطات درهم تنیده زبان و قدرت و دانش و زیستار در تغییر نگرشی متفاوت برسیم، و نگره آنتروپومفرویک و انسانانگاری در سبک و سیاق ادبیاتی و هنرها که جذابیت ویژهای یافته که خود گواه نسبت توزیع و تکثیر شده و درهمتنیدگی گونگی در سیاره ماست که از راه زبان و پسازبانی به یک تجمیع همسان مبدل شده است، پیش از این خوانندگان و خوانشگران را به مقاله مرتبط از مؤلف تحت عنوان (پسا اومانیست و پسا زبانی تالیف سعید جهانپولاد ۲۰۱۹ ویرایش ۲۰۲۱ منتشره در مجله ادبی جن زار و مجله تجربه و شهر ) رجوع میدهم که برای دریافت بهتر این رویکردها لازم و ضروری است.
واژگان کلیدی؛
اکولوژی زبانی، زبان ایدولوژیکی، پسا انسانگرایی، پسا زبانی فضایی/ سیارهای، زبان زیستاری و زیست بوم گرایی زبانی، آنترورپوفورمیک، انسان انگاری
متفکران مرتبط؛ و ملاحظات آنان؛
آینر هاوگن، موریس گال، فریدریش آیروین، سیلور استاین، پنی کوک، باراد، مارک وابلی، کریستوفر والی، پیتر هوسلر، سعید جهانپولاد، جوزف و تیلور و ریچارد براون و دیگر متفکران الحاقی
جایی هست
که در آن خواهی دید
که دیگر تک و تنها نیستی
سرگذشت تو
تنها داستانی نیست
که میپنداشتی
و اینکه همه ما
درست بخشی از یک شعر بلندیم
در جهان متن کلمات
که تنها شعر است که ما را درمان میکند
و شفا میدهد و
به تعالی میرساند
بیا
که ما خود آنجا
در انتظارت ماندهایم
شعر: ریچارد براون
ترجمه: س. جهانپولاد
- مقدمه بر محور اکولوژی و زبان و ایدئولوژی زبانی
شاید کمتر کسی باشد که کتاب کلیه و دمنه و حکایتهای آنرا که از زبان جانوران و گونهها روایت شده و به طرزی ماهرانه انسانانگاریِ لحاظ شده در آن را، ادراک نکرده باشد، و عبارتها و عبرتها و تجارب زیست انسان و دیگرگونگی را در آن نخوانده و دریافت نکرده باشد، اما آنچه در این مقال مورد بررسی هست، زبان محیطی و زیستبومی هست که میتواند افق تازهای در مطالعات متون ادبیاتی پیشاروی ما بگذارد. شاید کمتر کسی در مطالعات ادبیات جهان خصوصا غرب، تاثیر فریدریش شیلر و یا ریچارد براون را در مورد زیستار جانوری، گیاهی و محیط زیست سیارهای بر روند شعر و ادبیات و فرهنگ غرب و اروپا را نداند، و تفکر تجمیعگونه او نسبت به یک زیستار فرهنگی غنی از انسان و غیریت انسانی که شامل همه موجودات و تنوع گونگی و اشیا و ماده و …، شاعر دیگری که به همین موازات تفکر خلاق خود را نسبت به اکولوژی زبان و در شعرهایش لحاظ کرده امیلی دیکنسون هست و نفوذ و تاثیر او بر جریان شعر اکوپوم و اکوفمنیست و شعر تغییرات اقلیمی و جنبش شعر سبز که امروزه در تمام جهان فراگیر شده است، من در این مقاله اجمالی سعی دارم توجه و تغییر نگرش بر محور زبان و عمیقاً زبان را با تجمیع و ترکیب متفکران این حوزهها بررسی کنم و این پروسه تغییر فرهنگی و چرخشی فرهنگی را لزوم بقا در دویست سال و آینده زیست سیاره میدانم، لذا لزوماً بررسی اصطلاحات نوین در این فرآیند فکری و فلسفی و اجتماعی و فرهنگی یکی از ضروریات روزگار ما در ایران است. اگر درک درستی از پسازبانی اکولوژیکی نداشته باشیم، در یک روندِ گردابگونه به ژرفترین ورطهها خواهیم غلتید چنانکه امروز نیز جریانات ادبی و شعری و فرهنگی ما دچار این فرو رفتگی عمیقتر شده است. در این مقال به دو مفهوم گسترده از زبان تحت عنوان اکولوژی زبان و زبان ایدوئولوژیکی و نسبت آنها با بحث محوری پسازبانی فضایی و سیارهای خواهم پرداخت.
- اکولوژی زبان
اکولوژی زبانی و یا زبان اکولوژیک به معادل فارسی «بومشناسی زبانی» مطالعه زبانها و محیط زیست و زیستار اجتماعی و فرهنگی در زمینه بوم شناسی و ارتباط آنان با یکدیگر و عوامل انسانی و گونگی جانوری و زیستی و گروههای مختلف اجتماعی را در بر میگیرد که در اصطلاح آنرا اکولوژی زبان یا اکوزبانشناسی در معادل فارسی بومشناسی زبان و یا زبانشناسی زیستی شناخته میشود. این شاخه از زبانشناسی توسط پروفسور Einar Haugen در کتاب اکولوژی زبان (انتشارات دانشگاه استنفورد، ۱۹۷۲) آغاز شد. هاوگن بومشناسی زبان را «مطالعه تعاملات بین هر زبان معین و محیط آن» تعریف میکند و زمینههای ریشهدار آن با مطالعات دیگر از قبیل زبان ایدولوژیکی و زبان سیاست و یا سیاست زبانی و … دیگر را بر اساس محیط و ارتباطات درهمتنیده گونگی انسانی و غیریت انسانی که شامل گیاهان، جانوران و ماده و اشیا و در زیستگاههای زبانی مورد مطالعه قرار میدهد، همپیوندی بین این متفکران و پژوهشگران اکولوژیکی زبانی و پسازبانی و پسااومانیست زبانی و قومنگاری زبانی و زبان ایدولوژیکی و سایر رشتههای مرتبط، زبان را به یک مجموعه درهم تنیده و درگیر در ارتباط با هم بدل کرده و مطالعات نوینی را پیشاروی پژوهشگران جدی این پارادایمها قرار داده اصطلاح «بومشناسی زبان»، مانند «خویشاوندی زبان»، استعارهای است که از مطالعه موجودات زنده به دست آمده است. این دیدگاه که میتوان زبانها را مطالعه کرد، همانطور که روابط متقابل موجودات زنده و محیط آنها را مطالعه میکند، مستلزم تعدادی استعاره فرعی است. مفروضاتی از این دست که زبانها میتوانند بهعنوان موجودیت متکثر و درگیر و درهم تنیده با دیگر مجموعهها در نظر گرفته شوند، که توانایی ادغام در زمانها و مکانها و فضاهای گونگی و گوناگون را به اجرا بگذارند و اکولوژی زبانها حداقل تا حدی با گویشوران آنها در موقعیتهای متنوع، متفاوت عمل کنند. هاوگن با نظر پیتر هوسلر موافق هست که میگوید: «استعاره اکولوژیکی به نظر من عملگرا است. این توجه را از زبانشناسانی که کرسیهای دانشگاهی زبان را مطالعه میکنند و متولیان اجرایی آنها را برای تنوع زبانی و پرداختن به مسائل اخلاقی، اقتصادی و دیگر مسائل «غیرزبانی» میتواند تغییر نگرش اساسی را ایجاد کند.» (پیتر مولا هوسلر، بوم شناسی زبانی: تغییر زبان و امپریالیسم زبانی در منطقه اقیانوس آرام. ۱۹۹۶)
آینر هاوگن باور دارد «زبان موضوعی نیست که بتوان آن را به صورت جداگانه مورد بررسی قرار داد و ارتباطات به سادگی با دنبالههای صداها اتفاق نمیافتد… زبان… یک عمل اجتماعی در زندگی اجتماعی است، یکی از تمرینات در میان دیگران، اجتنابناپذیر از دایره محیط خویش و کاربران آن.» او میگوید: «بنابراین ایده اصلی این است که شیوههایی که زبانها را تشکیل میدهند از سویی و محیط آنها از سوی دیگر، یک سیستم زیستار زبانی را تشکیل میدهند، که در آن زبانها تکثیر، در هم تنیده، و متغیرند و متقابلاً بر یکدیگر تأثیر میگذارند، رقابت میکنند یا به هم نزدیک میشوند.» سیستمانه پسازبانی و پسا اومانیستی نیز چنین انگاشتی دارد و به مجموعههای گونگی انسانی و غیریت انسانی و دیگرگونهگی جانوری و زیستاری توجه خاصی مبذول داشته که این گونهگی تجمیع یافته و نمایندگیهای توزیع شده در زیست سیارهای و بیناسیارهای را از انسان و جانوران و گیاهان و ماده و اشیا در ارتباطی درگیر و درون کنشمندی متقابل و درهم تنیده با محیطها و زیستار انسانی و غیریت انسانی و دیگر انسانی (از لحاظ تاریخی) جانوری و دیگر گونهگی میداند. ( رجوع شود به مقاله مؤلف پسااومانیست و پسا زبانی / سعید جهانپولاد – مجله جن زار، مجله تجربه و شهر ۱۳۹۸ ویرایش ۱۴۰۰)
در هر لحظه زبان در معرض محرکهای بیرونی و درون محیطی است که با آن سازگار و تنظیم میشود که من آن را به عنوان واکنش به یک محرک بیرونی/ درونی و محیطی با تغییر درونی «درون کنشی» که تمایل به خنثیسازی اثرات آن دارد، تعریف میکنم، بنابراین یک واکنش است. این پاسخ در وهله اول صرفاً افزودن پاسخهای فردی است – گونههایی که با گذشت زمان منجر به انتخاب اشکال خاص، ویژگیهای خاصی میشود. به عبارت دیگر، یک عمل انتخابی از محیط بر تکامل تدریجی زبان است. (هاوگن ۱۹۷۲). هاوگن میگوید: «قیاس بیولوژیکی ممکن است مناسبترین اصطلاح در ارتباط با این رویکرد ما باشد». «بومشناسی زبانی» در حال حاضر یک زمینه مطالعاتی شناخته شده است، نه فقط یک شکل و گفتاری از زبان بلکه گفتمانی از زبانهاست. درواقع تنها به اینکه زبان چه گویشهایی دارد و یا گونگیهای زبانی مد نظر نیست، بلکه به شکل یک گسست پارادایمی دارد مهاجمان زبانی و سلطه زبانی را مطالعه میکند و مرگ زبانها و خردزبانها را مورد پژوهش جدی قرار میدهد. «شاید بقای زبانهای در معرض خطر، استقامت دهها، صدها و هزاران مفهوم بسیار متفاوت از حقیقت باشد که با شتابی بیش از حد اختیارات ما و با قدرت شگفتانگیز ما در فناوری پسا صنعتی و عصر دیجیتالیسم به تخریب و نابودی جدی در زبانها مواجهایم». هاوگن میگوید: «برای ما در غرب آسان است که باور کنیم همه پاسخها را روی میز در اختیار داریم و به پرسشها پاسخ خواهیم داد اما این تصور سادهانگارانه هست. چراکه پرسشهایی نیز نهفته هست که از محیط و بوم و زیستار زبانها بر میخیزد که ما از توانایی پاسخ و حتا پرسش از آنها غافلیم و محروم ماندهایم». چه میشود گفت اگر ایدههای خاصی را نمیتوان به طور کامل در کلمات ما بیان کرد؟ «مایکل کریستی» در مورد زبانهای بومی «چیزهای شگفت انگیزی در مورد زبانهای بومی وجود دارد» میگوید از دفتر و یادداشتهای داروین در دانشگاه در سرزمین شمالی دیدن کردم. به عنوان مثال، مفاهیم زمان و عاملیت آنها. آنها درست با ایدئولوژی زمان خطی ما – گذشته، حال و آینده – مخالف هستند. من گمان میکنم و فکر میکنم اگر فلسفه غرب را کاملاً متحول میکردیم و این یادداشتهای داروین درباره زبانها و قومها و گویشوران، ما را به یک بازخوانی مجدد تاریخی فرا میخواند، تنها اگر ما در مورد آنها کمی بیشتر میدانستیم. (“مارک ابلی” سفر در اقلیم زبانهای به مخاطره افتاده” ویرایش هوتون میفلین، ۲۰۰۳)
- زبان ایدئولوژیکی یا ایدوئولوژی زبانی
ایدئولوژیهای زبان مفهوم سازی درباره زبانهاست. سخنوران و شیوههای گفتمانی آنها ملاحظه میکند و همچون دیگر ایدئولوژیها را بسط و گسترش میدهد، زبان ایدولوژیکی و یا ایدئولوژیهای زبانی نیز دارای علایق سیاسی و اخلاقی هستند و در یک محیط فرهنگی شکل میگیرند. بنابراین مطالعه ایدئولوژیهای زبان، کاوش ارتباطات زبان، فرهنگ و سیاست را بررسی میکند، و درواقع زبان ایدولوژیکی همان ایدولوژی زبانهاست که نشان میدهد، چگونه مردم نقش زبان را در یک جهان متن اجتماعی و فرهنگی ادراک میکنند و چگونه مفاهیم آنرا در موقعیت اجتماعی قرار داده و بکار میبرند، مفاهیمی که به شکل استعاری و یا نمادین و یا ادبی، به مثابه یک فرهنگ مسلط و غالب در پیوند عمیق تاریخی مذهب و دین و فرهنگ بروز میکند. این مفاهیم شامل روشهایی است که مردم از خود زبان تصور و توقع میکنند و همچنین آنچه را که از زبانهای خاص و شیوههای گفتگومندی و گفتمانی که در محدوده و منطقه آنان است و تصور میکنند که تحت اراده و اختیار خود آن را ساختمند کردهاند، دریافت و ادراکش میکنند. ایدئولوژیهای زبانی و به طور کلی و در این مقال زبان ایدولوژیکی ذاتاً متکثر هستند چون به لحاظ موقعیت و محدودهٔ جهان متنهای اجتماعی، سیاسی، فرهنگی و مذهبی و معرفتی و اقتصادی شکل زیست تکاملی و تدریجی تاریخمندی به خود گرفته و سعی در بهروزرسانی با دورهها و موقعیتهای چرخشی زمان / فضا / مکان به خود مفهوم بخشیدهاند. این سیستم زبانی همیشه در موقعیتها و ضرورتهای تاریخی و اجتماعی و سیاسی و فرهنگی در بازتعریف اخلاقمدار خود به صورت متکثر در موقعیتهای دیگری خود را پرورش داده و در چرخه تکاملی به زیست زبان طبیعی در بستر اجتماعی و زندگی به صورت متکثر خود را پرورش و تکامل بخشیدهاند. دیدگاه دیگری نیز در این فرآیند دیگرگونهساز که از آن به رویکرد و مطالعات جهان کنش گفتمانی متفاوت گفته میشود، درواقع موضع گیری در برابر ایدئولوژیهای زبانیاست که همیشه جزئینگرانه و رویکرد تفرد جو دارد و گفتمانی را لحاظ میکند و یا میسازد که گفتمانهای جزئیتری را به خود وامینهد و به این دلیل روشن که آنها هرگز نمیتوانند همه دیدگاههای ممکن را در بر بگیرند – بلکه جزئی و یا بخشی از آن گفتمانهای ایدولوژیکی را برجسته میکنند که به لحاظ بافتار اجتماعی، سیاسی و یا اخلاقی کارآمدترند و مصارف سیاسی و یا مذهبی ویژه و خاصی را برآورد میکنند که در حوزه کنش اجتماعی مورد علاقه بازی در علوم انسانی است. متفکران و نظریهپردازانی که در این زمینه از زبان مینویسند، آن را «ایدئولوژی زبانی»، و یا «زبان ایدئولوژکی» نام نهادهاند تفاوتهای جزئی در اصطلاحات و مطالعات انتقادی متفکران در زمینه ایدوئولوژی زبان و یا زبان ایدوئولوژیکی نشاندهنده تفاوت عمده در مفهومسازی آنها نیست، مانند اکولوژی زبان و یا… اگرچه رویکرد مردمشناسی بهایدئولوژی زبان متمایز است، اما با تحقیقات در سایر رشتهها همپوشانی دارد. رویکردهای ریشه دار در زبان شناسی بینارشتهای، مانند تجزیه و تحلیل گفتمان انتقادی، خویشاوندان نزدیک انسانشناسی هستند، در حالی که نظریهپردازان سیاسی و اجتماعی که در مورد «ایدئولوژی» مینویسند، در ارتباط با این رویکرد نزدیکیهای آشکاری دارند. از آنجا که مفهوم ایدئولوژی زبان بسیار بارور و در حال گسترش هست در واقع به بیشتر از آنچه در اینجا قابل بررسی است به رشتهها و مسائل دیگر متصل میشود. با این حال، این پیوندهای میان رشتهای همچنین دارای تنشها و سویههای انتقادی در بین هم هستند. به طور مثال؛ در مورد اینکه آیا ساختار و شکل زبانی یا مسائل اجتماعی به عنوان موضوع قابل بررسی و تحلیل در این گفتمان اولویت دارند و یا اینکه آیا تجزیه و تحلیل باید بیشتر روی متون تمرکز کند یا بیشتر روی شیوهها، یا آنچه در خود «زبان» گنجانده شده است. آثار انسانشناسان در زمینه تعهدات فکری و ساختارهای نظری متنوع و متفاوتی را بروز میدهد و ردپایی برخی از بحثهای مشابه را نشان میدهد، اما در یک توافق کلی در مورد ارزش پیوستن به تحقیقات قوم شناسی و زبانی و اکولوژی زبانی و سایر رشتهها و رویکردهای مشابه و درهم تنیده را در رویکرد «زبان ایدئولوژیکی» را میتوان بررسی کرد.
- تاریخچه مفهومی
ایدئولوژی زبان یک زمینه مطالعاتی نسبتاً جدید است. این امر از مکتب قومنگاری در دهههای ۱۹۶۰ و ۱۹۷۰ سرچشمه گرفت که بر مفاهیم فرهنگی زبان تأکید کرده بود، زیرا این الگوها در الگوهای متمایز فرهنگ از گفتار آشکار بودند. در دهه ۱۹۸۰، چندین محقق در این مکتب به تمرکز بر رابطه زبان با قدرت و اقتصاد سیاسی روی آورده بودند (نگاه کنید به فردریش ایروین ۱۹۸۹ ،موریس گال ۱۹۸۹ ) در همان زمان، علاقه فزایندهای وجود داشت تا ببینیم چگونه سیاست و کنش اجتماعی در ویژگیهای ساختار زبان تعبیه شده است. این نگرانی دوم به ویژه توسط سیلور استاین ایجاد شد، که شکل زبانی را به عنوان نقطه شروع خود در نظر گرفت و به فعالیت اجتماعی و ایدههای فرهنگی نهفته در آن توجه کرد. دانشمندان و متفکران سخنور آن در مکتب قومنگاری تمایل داشتند، در موضوعات دیگری فعالیت پژوهشی کنند، آنها تشکیلات و صنوف و گروههای اجتماعی شروع به پژوهش کردند. سیلور استاین در سال ۱۹۷۹ فرمول موثری از “ایدئولوژیهای زبانی” را به عنوان “مجموعهای از باورها در مورد زبان که توسط کاربران به عنوان عقلانیت یا توجیه ساختار و کاربرد زبان درک شده بود و در بستر زبان طبیعی نهادینه گشته بود را «مورد بازبینی قرار داد و سمتهای آنرا ریشه شناسی کرد و ایده خود را ارائه کرد. ایرویبین دیگر متفکر در سال ۱۹۸۹ ایده دیگری را که توسط انسانشناسان زبانی به کار گرفته شده بود را بر بستر اجتماعی و فرهنگی لحاظ کرد. او رویکرد «ایدئولوژی زبان» را بر اولویت موکد اجتماعی – فرهنگی و درهم تنیدهگی ریشهایتر بین دین و فرهنگ از دیدگاه تاریخی و اجتماعی مورد بازبینی دقیقتر انجام داد که این رویکرد زبان ایدوئولوژیکی را در «سیستم فرهنگی ایدهها در مورد روابط اجتماعی و زبانی، همراه با بار اخلاقی آنها» تعریف مجدد کرد. و بعدها «گال» در ۱۹۸۹ «منافع سیاسی» گروها و احزاب و نظامها را در همین راستا مورد بازخوانی قرار داد. او خاطرنشان کرد که ایدئولوژیهای زبان نه تنها صریحمنظر نیستند یعنی به طور صریح گویای آنچه در نهفتشان هست را بازگو نمیکنند بلکه شامل مفروضات ضمنی بیشتری در مورد ماهیت زبان و استفاده از آن هستند. با توسعه بیشتر این مفهوم برای سازگاری بیشتر آن با رویکردهای مارکسیستی در «ایدئولوژی»، “گال” ایدئولوژیهای زبان را به عنوان تمایز بین گروهها (سخنرانان) با موقعیتهای مختلف در اقتصاد سیاسی و نظامهای سیاسی و اجتماعی و روابط قدرت، اخلاق و سیاست را به بازخوانی مجدد دعوت کرد. در همین حال، در کرسی زبانشناسی کاربردی نیز، یک مجموعه ویرایش شده تأثیرگذار، جوزف و تیلور ۱۹۹۰ موجود هست که این پرسش را مطرح کردند که چه مبانی ایدئولوژیکی زیربنای خود «علم زبان» است. و دو متفکر دیگر وولارد و شیفلین ۱۹۹۴ نشان دادند که این میدان تا اواسط دهه ۱۹۹۰ چقدر گسترش یافته و تاریخچه آن توسط وولارد ۱۹۹۸ به طور گستردهتری مورد بررسی قرار گرفت. همچنین به بررسی چند سال بعد، Kroskrity 2004 مراجعه کنید. کین ۲۰۰۷ «ایدئولوژی نشانه شناسی» را به عنوان یک مفهوم مرتبط، اما گستردهتر پیشنهاد میکند. اخیرا در سال ۲۰۱۸ پنی کوک مبحث زبان پسااومانیستی را مورد بازخوانی قرار داد که چالش جدی در انگاره ما از زبان را بر محوریت انسان به یک بحث درهم تنیده با دیگرگونگی کشاند. مقاله بنده «سعید جهانپولاد ۲۰۱۹ ویرایش ۲۰۲۱ نیز این رویکرد تجمیع گونگی و درهم تنیده را در رویکرد پسا زبانی / پسا اومانیستی به یک مجموعه اکولوژی زبانی/ سیارهای در متون ادبی و در فرهنگ و .. با متفکران پسااومانیستی در زمینه پژوهشی زبانشناسی کاربردی نوین به همراه دیگر متفکران الحاقی به بررسی گذاشتم، که نتایج قابل تأملی را پیشاروی انسان و غیریتها و گونگی جانوری و ماده و اشیا … قرار داده. آینر هاوگن در دهه هفتاد میلادی نیز بحث تاملانگیز زبان اکولوژیکی و یا اکولوژی زبان را به مبحث جدی وارد کرد و نتایج تحقیقات و پرسشهای دهگانه آن، افق گستردهای در مطالعات اکولوژی زبانی، ایدئولوژی زبان و سیاست زبانی، اقتصاد زبانی و … را تحت یک محیط و زیستار فرهنگی و طبیعی و تاثیر و تأثرات آن به فاز تازهتری متصل کرد. در واقع تلاش متفکران همسو با این ایده و فیلسوفان و زبانشناسان تقویت و ارتقا سطح انگاره ما از زبان و پسا زبانی است که وضعیت پیشاروی انسان عصر دیجیتال و پساصنعتی و پساتکنولوژیک را برجسته و مورد مطالعه قرار میدهد و دستگاه ایدئولوژیساز مفهومگرا را در ارتباط بین زبانها و خاصه در ماهیت و ذات هر زبانی را به بررسی بینارشتهای میکشاند، همانطور که در ابتدای این مقال تاکید شد این رویکرد و مطالعات جدید و همچنان گشوده هست و بسیاری از متفکران، زبانشناسان و فیلسوفان در این رویکرد حضور جدی دارند.
در پایان داستان و حکایتی از کلیه و دمنه را میخوانیم تا خواننده گرامی و دانشپژوهان ارتباط مبحث مربوطه از زبان و محیط را در افقی دیگر نظارهگر باشند:
«آوردهاند که جماعتی از بوزنگان در کوهی بودند؛ چون شاه سیارگان بهافق مغرب خرامید و جمال جهان آرای را بهنقاب ظلام بپوشانید، سپاه زنگ بهغیبت او بر لشگر روم چیره گشت و شبی چون کار عاصی [در] روز محشر درآمد. باد شمال عنان گشاده و رکاب گران کــــــرده بر بوزنگان شبیخون آورد. بیچارگان از سرما رنجور شدند؛ پناهی میجستند، ناگاه یراعهای* دیدند در طرفی آگنده، گمان بردند که آتش است، هیزم برآن نهادند و میدمیدند. برابر ایشان مرغی بود بر درخت بانگ میکرد که: آن آتش نیست. البته بدو التفات نمینمودند.
در این میان مردی آنجا رسید، مرغ را گفت: رنج مبر که بهگفتار تو یار نباشند و تو رنجور گردی، و در تو تقدیم و تهذیب چنین کسان سعی پیوستن همچناناست که کسی شمشیر بر سنگ آزماید و شکر در زیر آب پنهان کند. مرغ سخن وی نشنود و از درخت فرود آمد تا بوزنگان را حدیث یراعه بهتر معلوم کند، بگرفتند و سرش جدا کردند.»
– کلیه و دمنه
——————-
* کرم شبتاب
نوشته شده: ۱۳۹۵
ویرایششده: ۱۳۹۸
- درباره نویسنده:
- تازهترینها:
سعید جهانپولاد؛ متولد ۱۳۴۷ – تهران، کارشناس ارشد زبان و ادبیات تطبیقی ملل، شاعر، مترجم و پژوهشگر. او فعالیتهای ادبیاش را از اواسط دهۀ ۱۳۶۰ با نشریات و روزنامههای اطلاعات (صفحۀ بشنو از نی)، سلام، ادبستان فرهنگ و ادب، آدینه، گردون، دنیای سخن، کارنامه، کلک و… و فصلنامههای فلسفه و هنر در زمینه نقد ادبی آثار ادبیات داستانی ایران و جهان آغاز کرده.
جهانپولاد در دهه ۱۳۷۰ با همکاری دفتر ماهنامۀ معیار و اعضای تحریریه، کارگاه شعر و نقد شعر دهه هفتاد را، با گروهی از فعالان عرصۀ شعر و ادبیات آن زمان کلید زد که منجر به شکلگیری جریان شعر دهۀ هفتاد شد.
گزیدۀ آثار منتشر شده:
در کوچههای اول حرکت؛ (مجموعه شعر- ۱۳۷۷)
آوای جنینی؛ (مجموعه شعر- ۱۳۹۵)
گزینه شاهکارهای هایکو معاصر جهان؛ (ترجمه و بازسرایی- ۱۳۹۶)
منظومۀ چهار کوارتت؛ (تی اس الیوت، ترجمه همراه نقد و تفسیر- ۱۳۹۶)
شاهکارهای شعر جهان؛ (ترجمه با فیروزه محمدزاده- ۱۳۹۸)
شعر به وقت گرینویچ؛ مجموعه برگزیده شعر و شاعران معاصر جهان (۱۳۹۷)
زره کرگدن به تن دارم؛ (مجموعه شعر- ۱۳۹۷)
فصل گلهای سفید داوودی؛ (ناتسومه سوسه کی- ترجمۀ هایکو، ۱۳۹۸)