ترجمهی دو شعر از امیلی دیکنسون
من هیچ کسام! تو کیستی؟
من هیچ کسام! تو کیستی؟
تو هم هیچ کسی؟
پس از ما یک جفت وجود دارد!
به کسی نگو! برملایمان می کنند، می دانی!
چه ملال آور است، کسی بودن !
چه تکراری است
-مثل یک قورباغه –
نامت را- در سرتاسر ماه جون –
به باتلاقی بگویی که تحسینت می کند!
I’m Nobody! Who are you?
by Emily Dickinson
I’m Nobody! Who are you?
Are you – Nobody – too?
Then there’s a pair of us!
Don’t tell! they’d advertise – you know!
How dreary – to be – Somebody!
How public – like a Frog –
To tell one’s name – the livelong June –
To an admiring Bog!
امید
«امید» پرنده ای را ماند
که در روح آشیان می کند
ترانه ای می خواند، بی کلام
و هرگز خاموشی نمی گزیند، هرگز
شیرین ترین سرودی است
که در تندباد شنیده می شود
و توفان باید سخت مهیب باشد
تا این پرندهی کوچک را
که بسیاری را گرما بخشیده است،
شرمنده کند
من آن را شنیدهام
در سردترین سرزمینها
و شگرفترین دریاها
با این حال، هرگز، در تنگنا
خرده نانی از من طلب نکرده است
“Hope” is the thing with feathers—
That perches in the soul—
And sings the tune without the words—
And never stops—at all—
And sweetest—in the Gale—is heard—
And sore must be the storm—
That could abash the little Bird
That kept so many warm—
I’ve heard it in the chillest land—
And on the strangest Sea—
Yet, never, in Extremity,
It asked a crumb—of Me.
Emily Dickinson
- درباره نویسنده:
- تازهترینها:
In touch with the Iranian cultural diaspora.
Shahrgon is an online magazine for Canada’s Iranian cultural diaspora and Persian-speaking languages.
Shahrgon started working in Vancouver, Canada, in 1992 with the publication “Namai Iran” and then in the evolution of “Ayandeh” and “Shahrvand-E Vancouver,” it transformed into Shahrgon.
Shahrgon; The magazine of the Iranian cultural diaspora;
شهرگان مجلهی دیاسپورای ایران فرهنگی در ونکوور کانادا از سال ۱۹۹۲ با نشریهی «نمای ایران» آغاز بهکار کرده و سپس در فرگشتی از «آینده» و «شهروند ونکوور» به شهرگان فراروئید