تزهایی در رابطه با اوضاع سیاسی ایران و جهان
سرآغاز
تلاش بر این بوده است تا در تنظیم این تزها به تحولات نوین در عرصههای مختلف حیات بشری توجه نموده و روندها را با توجه به واقعیتهای نوین تشخیص داده و راهکارها را بر پایههای نواندیشیها تنظیم نمود.
یک – تحولات علمی، فنی و تکنولوژیک شگرف و عظیمی در شرف وقوع میباشد که طی چندین صد سال گذشته بی سابقه بوده است. تاثیرات این تحولات، از نقش اختراع دستگاه چاپ و ماشین بخار در دوران رنسانس میتواند بیشتر بوده باشد. تحوّل در عرصههای “نیمه رسانا”ها، “مایکروچیپ”ها، “اتوموبیلهای برقی و بدون سرنشین”، استفاده از “تکنولوژی روبوتیک” در پروسههای تولید، تحولات در عرصههای پیشرفت “هوش مصنوعی”، شکل گیری فزاینده “مدارهای بسته مجازی” و “پولهای دیجیتال”، از جمله عرصههایی می باشند که تاثیرات شگرف خویش را در تمامی عرصههای امروزین زیست بشری بر جای میگذارند.
دو – حذف وابستگی مستقیم ارزهای معتبر جهانی، بخصوص دلار آمریکا به طلا بعنوان پشتوانه ارزشی آنها، و عدم تناسب حجم میزان عظیم انتشار بیرویه بیرونی پولهای بدون پشتوانه، بخصوص دلارآمریکا به عنوان واحد اصلی پولی مبادلاتی، افزایش هنگفت میزان بدهکاریهای دولتها و کشورهای کلان سرمایه داری جهانی، علاوه بر تاثیرات شگرف تورمی در اقتصاد جهانی، موجب کاهش ارزش این واحدهای پولی میگردد. بحران ساختاری نظامهای سرمایه داری کلان و نظامی مالی- پولی آن، چگونگی امکان قابلیت این دولتها در پرداخت بدهیها در شرایط عادی را غیرممکن میکند.
سه – بحران عدم توازن مبادلات خارجی روز به روز به سمت شرق سنگینی مینماید. در این زمینه حتی مبادلات کشورهای اروپایی با آمریکا مرتب کاهش یافته و حجم این مبادلات با شرق، بخصوص با چین در حال افزایش میباشد. دنیا از یک طرف با کشورهای سرمایه داری کلانی که با کسری بودجههای چندین سالانه، رکود اقتصادی و غرق در بدهکاریها ؛ و از طرف دیگر با کشورهای نو پایی که با نرخ رشد اقتصادی مثبت، انبوه ذخیرههای ارزی و افزوده بودجههای سالانه رو در رو میباشند.
چهار– شکل گیری “مدارهای بسته مجازی”، “پولهای دیجیتال نوین”، و استفاده از “تکنولوژی نسل پنجم” و “هوش مصنوعی” موجب گردیده است تا نظامهای بانکی مبادلات پولی سنتی، عدم کفایت خویش در پاسخگویی به تحولات شگرف در زندگی روزمره مردم نشان بدهند. نظامهای نوین پولی – اعتباری که چندان وابسته با سیستم بانکی سنتی نمیباشد، از قبیل واحد پولی “بیت کوین” و یا “لیبرا توسط فیسبوک”، و یا وارد شدن “علی بابا” و “وی چپ” در چین به بازار مبادلات پولی، رقیبان جدیدی را در دنیای تکنولوژی دیجیتال در جهت رقابت و جایگزینی با نظامهای بانکی سنتی به میدان آورده است. در چنین شرایطی میباشد که ما شاهد شکل گیری شهرهای هوشمند، با مبادلات مالی کاملا اتوماتیک گسسته از واحدهای پولی سنتی در مبادلات رو در رو میباشیم.
پنج – بحران ناشی از ویروس کرونا، نه فقط کاستیهای ساختاری نظامهای سرمایه داری کلان را برجسته نمود، بلکه به خطر افتادن حاکمیت قدرتمدارهای سرمایه داری کلان مالی، نفتی-نظامی و همدستان سرمایه داری رسانهای آنها را به نحو بیسابقهای برملا کرد. در شرایطی که درگیری شدید قدرتمداریها در کشورهای کلان سرمایه داری با بحرانهای اجتماعی ناشی از شیوع ویروس کرونا از امکانات آنها در میدان داری بخاطر حفظ و کنترل قدرتمداری جهانی آنها کاسته است، اما تمام مدارک و شواهد حاکی از آن میباشند، که تشنج آفرینی و جنگ افروزی، یکی از استراتژیهای محوری کلان سرمایه داری جهانی جهت برون رفت از این بحران عظیم ساختاری مالی، پولی و اقتصادی آنها جهت حفظ بازارهای سنتی خویش میباشد.
شش – شیوع جهانی ویروس کرونا طی یکسال گذشته، نه تنها نظامهای ساختاری سیاسی کشورهای صنعتی بزرگ را به آزمایش کشید، بلکه موفقیت کشورهای با سمتگیری سوسیالیستی، از قبیل کوبا، ویتنام، چین و غیره را در مهار کردن این ویروس نشان داده، تاثیرات شگرفی در صف بندیهای جهانی بر جای گذاشته است. به موازات آن، جنبشهای دموکراتیک و کارگری رشد یافته و توجه جهانی به راهکارهای جایگزین سوسیالیستی افزایش یافته است.
چین، بهعنوان کشوری که طی چندین دهه پیش نه تنها خود را از یک کشور جهان سومی، به سطح دومین اقتصاد دنیا فرا رویانده است، بلکه با رشد متوسط اقتصادی سالانه هفت درصد، پیش بینی میشود که طی کمتر از ده سال آینده، به اولین اقتصاد جهانی فراروید. چین، نه تنها با اتکا به برنامه ریزیهای اقتصادی با مدیریت مرکزی حزب کمونیست آن کشور در عرصههای داخلی و جهانی خویش از طریق ” کمربند و راه”، به موازات رشد و ترقی داخلی خویش، خواهان گسترش مناسبات تجاری اقتصادی بینالمللی بر پایههای رشد متقابل میباشد. در مقابل انحصارات سرمایه داری غربی، امروز به ” استراتژی، “کنترل، مهار کردن، و جلوگیری از رشد و توسعه” چین از یک طرف، و دامن زدن به نا امنیها و تشنجات منطقهای از طرف دیگر را در پیش گرفتهاند.
هفت– روی آوردن به سمت استفاده از تولیدات انرژیهای نوین و پاک و جایگزین طی سالهای اخیر موجب گردیده است تا روز به روز از اهمیت انرژیهای فسیلی و مبتنی بر کربن کاسته گردد. این امر، تا حدود زیادی منافع انحصارات نفتی را مورد تحدیدات جدی قرار میدهد. به همان نسبت، سرمایه داری مالی جهانی به سرکردگی دلار آمریکا، روز به روز در بحران عمیقتری غرق میگردد، که تاثیرات جدی بر سلطه تاریخی سرمایه داری کلان نفتی، نظامی و مالی بر جای میگذارد.
هشت – در شرایطی که امروزه قدرتمدارهای انحصارات غربی همچنان با اتکا به توان نظامی، مالی و امنیتی خویش، در تلاش میباشند و تحت پوشش ” صدور دموکراسی”، همچنان بر طبلهای جنگ میکوبند. این شرایط موجب گردیده است تا صف بندیهای نوین ائتلافی در عرصه جهانی در شرف شکل گیری باشند. ما در مقابل صف اردوگاه جنگ و تجاوز به سرکردگی ناتو، با شکل گیری و اتحاد “بلوک صلح، توسعه و ترقی جهانی”، و بلوکهای همکاریهای منطقهای مختلف روبرو میباشیم. اتفاق و اتحاد دولتهای “روسیه” و “چین” یکی از این نمونههایی میباشند که در تلاش هستند تا در شرایط حمایت از توسعه صلح جهانی، مناسبات کشورها بر پایههای عدم مداخله در امور داخلی همدیگر، احترام متقابل، همکاریهای مناسباتی اقتصادی را بر پایههای “برد، برد” در پیش بگیرند.
نه – در یک چنین شرایطی اصول سیاست خارجی ما باید بر پایههای حمایت از تامین و تضمین صلح جهانی و منطقهای استوار بوده و از طریق تحکیم مناسبات با اردوگاه نیروها و کشورهای صلح طلب جهانی، موجب کاهش تشدید هر گونه تشنجهای امنیتی منطقهای گردیم. لازم است ما بعنوان نیروی پیشاهنگ سیاسی زحمتکشان و مردم آزاده ایران، با آگاهی تمام با روند تحولات علمی، صنعتی، تکنولوژیک و اقتصادی سیاسی جهانی، و آگاهی از شکل گیری صف بندیهای نوین، در تشخیص و تعیین جایگاه خویش، منافع ملّی مردمی خویش را مرکز ثقل تصمیم گیریهای خویش در مناسبات جهانی قرار داده و استحکام مناسباتی جهانی خویش را بر پایههای تامین منافع ملّی در کنار اردوگاه صلح و ترقّی جهانی قرار دهیم.
ده – تجاوز، جنگ و ویرانیهای چندین دهه در خاورمیانه با دسیسههای امپریالیستی، که شامل هشت سال جنگ خانمانسوز بین ایران و عراق نیز میباشد، موجب گردیده است تا با هر چه امنیتی تر شدن خاورمیانه، در ایران نیز نظامیان قدرت فزایندهای بگیرند. امنیتی شدن منطقه موجب تحکیم مواضع افراطیونی مانند ولایت فقیه در ایران و حکومتهای ارتجاعی از قبیل عربستان سعودی و بنیامین نتنیاهو در اسرائیل گردیده است. این وضعیت موجب گردیده است تا ولایت فقیه در ایران دست در دست نظامیان سپاه پاسداران جمهوری اسلامی ایران، موفق شوند تا هر سه قوه مقننه، مجریه و قضائیه را تحت کنترل خویش در بیاورند.
یازده – نقش جمهوری اسلامی ایران از طریق دخالتهای نظامی خویش در کشورهای منطقه، نه به عنوان نیرویی جهت خنثی کردن تجاوزات امپریالیستی و برای توسعه صلح و استقلال کشورهای منطقه، بلکه به عنوان نیرویی با هدف صدور اسلام در این کشورها عمل کرده و بیشتر موجب تشدید تشنج آفرینی بوده است، تا استقرار صلح. در شرایطی که نظامهای مبتنی بر ارتجاع ولایت فقیه و آپارتاید صهیونیستی، استحکام استقرار قدرت حاکمیت خویش را در نظامیگری و امنیتی بودن منطقه میبینند، آنها به هیچ وجه آماده نیستند تا به این راحتیها از قدرتمداری خویش دست بردارند.
دوازده – نهاد ولایت فقیه و ارگانهای وابسته به آن از قبیل شورای نگهبان، مجلس خبرگان، و شورای تشخیص مصلحت نظام، به عنوان هستههای مرکزی ارتجاع حاکمه در کشورمیباشند، که امروز دست در دست نظامیان سپاه، بصورت دو روی یک سکّه عمل مینمایند. اصلاح طلبان حکومتی دیگر عملا نه تنها از حکومت تصفیه شدهاند، بلکه بخاطر اینکه حاضر نبودهاند تا هستههای اصلی و مرکزی نظام، یعنی ولایت فقیه و پایههای نظری آن را زیر علامت سوال ببرند، اعتبار خویش را در میان مردم از دست دادهاند.
سیزده– در چنین شرایطی، انتخابات ریاست جمهوری نه تنها بازیچه کودکانهای از نمایش مهندسی شده انتخابات نمیباشد، بلکه مهندسی این انتخابات هدفی جز انتصاب نماینده مورد توافق ولایت فقیه و سپاه نمیباشد. هر گونه ترویج شرکت در این انتخابات، خدمت به مشروعیت بخشیدن به قدرتمداری ارتجاع ولایت فقیه و نمایش مهندسی شده آن توسط آنها میباشد.
چهارده – تحریمهای اقتصادی توسط آمریکا بر علیه ایران، تاثیرات منفی اقتصادی و فشارهای خویش را بیش از همه بر زندگی روزمره مردم عادی ایران وارد نمود. لذا، شرکت در مذاکرات دور دوم رفع تحریم ها، در جهت برداشته شدن این فشارها از واحدهای صنعتی اقتصادی و زندگی روزمره مردم عادی ایران، باید با پیگیری مسئولانه به پیش برده شود.
هر گونه مذاکرات، بستن پیمان، توافق نامه و عهدنامههایی با کشورهای دیگر، باید بر پایههای اولویت و محوریت بخشیدن بر تامین منافع ملّی مردمی ایران استوار بوده باشد. در شرایط عدم پایداری موقعیتهای سیاسی امنیتی و اقتصادی نظام ولایت فقیه، این توافقنامهها میتواند به قیمت بخشیدن امتیازاتی به دیگران تمام گردد، که به ضرر منافع ملی به قیمت محافظت از حاکمیت قدرتمداری نظام ولایت فقیه بوده باشد.
پانزده –بیش از چهل سال میباشد که مردم ایران اسیر نظام وارداتی و تحمیلی ولایت فقیه گردیدهاند. نظام اسلامی ولایت فقیه با اتکا به خفقان، دستگیری، زندان، ارعاب، اعدام و سرکوب هر گونه آزادیهای مدنی، صنفی و سیاسی را خفه مینماید. این نظام با اتکا به اختلاس دزدی و بی کفایتی در مدیریتهای اقتصادی اجتماعی، به شکلی دیگر از حکومت سرکوب و خفقان قدرتمداری هزار فامیل دیگری تبدیل گردیده است. در شرایطی که این رژیم روز به روز به میزان بیشتری به خصوصی سازی و نئولیبرالیسم اقتصادی روی میآورد، خواهان گسترش، تحکیم و تعمیق پیوندهای خویش با همتایان و یاران خارجی خویش در کشورهای کلان سرمایه داری جهانی میباشد.
در شرایطی که ملّت ایران خواهان عبور کامل از نظام ایدئولوژیک اسلامی ولایت فقیه به یک حکومت سکولار، آزاد، دموکراتیک، ضد تبعیض و منتنی بر عدالت اجتماعی میباشند، قدرتمداری حاکمه اسلامی در ایران همچنان میتواند با اتکا به دوستان و حامیان بین المللی خود و شبکه هایی داخلی و خارجی خویش با عوض کردن چهرهها و جایگزینی افراد، همچنان قدرتمداری خویش را حفظ نماید.
شانزده – جنبشهای دموکراتیک مردم ایران، از قبیل جنبش زنان، دانشجویان، جنبشهای خواهان برابری اتنیکی- ملّی، برابری جنسی، آزادی در عرصههای فرهنگی، هنری ، ورزشی و علمی، آزادیهای فردی و اجتماعی، آزادی تشکیل نهادهای صنفی، احزاب سیاسی و برابری طلبی دینی و امثال اینها، همگی در تقابل با نظام اتوکراتیک و فاسد ولایت فقیه و حاکمیت اسلامی آن قرار دارند.
هفده – جنبشهای کارگران و زحمتکشان دز طی سالهای اخیر در جهت احقاق حقوق خویش فراگیری و رشد به سزایی داشته است. این جنبشها از سطوح خواستههای صنفی کوچک، به سطوح مدنی، و عمومی فرا روییده است. نه تنها تعداد حرکتهای عدالت خواهانه کارگران، بازنشستگان، معلمان افزایش به سزایی داشته است، بلکه مضامین خواستههای آنها همگانی تر، پیوسته تر، و فراگیرتر گردیده است. این امر نشان میدهد که کارگران و زحمتکشان، در تحولات آینده ایران در مسیر ترّقی و سعادت و آزادی، نقش برجسته و کلیدی را ایفا خواهند نمود. در چنین شرایطی وظیفه نیروهای چپ و سوسیالیستی میباشد تا امکان پیوندهای کارگران و زحمتکشان را با سازمانهای سیاسی آنها را هر چه بیشتر تقویت نموده و نقش اردوگاه کار و زحمت را در تحولات اینده ایران هر چه بیشتر منسجم تر و مستحکم تر نمایند.
هیجده – همسویی و همگرایی نیروها و سازمانهای سیاسی چپ و سوسیالیستی، به موازات رشد و گسترش جنبشهای کارگری، یکی از ضرورتهای تضمین کننده شکل گیری استخوانبندی هسته مرکزی جنبش تحول نوین و گذار از جمهوری اسلامی ایران به جایگزینی آزاد، دموکراتیک، مترقی، صلح طلب و عادلانه میباشد. پیوندهای هستههای مرکزی جنبش چپ سوسیالیستی با جنبشهای کارگران و زحمتکشان، نه تنها میتواند به پیوند با جنبشهای آزادیخواهی و دموکراتیک قوّت و امید و استحکام بیشتری ببخشد، بلکه میتواند آنها را به سمت استقرار آلترناتیو بدون بازگشت جایگزینی با سمتگیری سوسیالیستی، با خود همراه نماید.
دنیز ایشچی ۱۴ می ۲۰۲۱