توسعهٔ مؤعظهای، مداحان و واعظان مکلا
[show_avatar email=1149 align=left user_link=authorpage display=show_name avatar_size=200]
موضوع عقبماندگی جامعه ایرانی مدتهاست که به یک موضوع تحقیقی و قابل تأمل در کشور مطرح شده است. از زمانی که عباس میرزا در کشف علت این معضل، سردرگریبان شده بود تا زمان حاضر کتابهای متعددی پیرامون این موضوع نگارش یافته اما در دهه اخیر که معضلات اقتصادی و سقوط ارزشهای انسانی جامعه را با بنبست اخلاقی مواجه ساخته نقطه نظرات بدیعی رواج یافته که عدم پرداختن به آن خود به مانع توسعه تبدیل خواهد شد.
نهضت و خواستههای اصلاحی انجام نشده در گذر تاریخ، باورها و اندیشههائی را پدیدار میشوند که بعضا با ذات آن نهضتها و خواستههای اصلاحی تعارض دارند. از روزگاری که آن اندیشمند فرزانه تأکید و یادآور شد که اقتصاد سرمنزلگاه اخلاق و باورهای اجتماعی است و بررسی این نظریه با آن حدیث مذهبی که میگفت «لامعاش له، لامعاد له» میتوان درس گرفت که از شکم گرسنه فضیلت و اخلاق بیرون نخواهد آمد کما اینکه شکم سیرها نیز فیلهای بیاخلاقی هستند که گرسنگی را دامن میزنند تا اخلاقیات فیل عامه پسند شود. البته امروزه به وضوح روشن شده که اقتصادهای توسعه نیافته و عقبمانده حامل ارزشهای اخلاقی نادرست و تبدیل ضدارزشها به ارزش اجتماعی میشود اما همین قضیهٔ بدیهی متأسفانه در کشور ما ظاهراً و تعمداً به فراموشی سپرده شده و عقبماندگی تاریخی کشور را ناشی از فرهنگ نادرست و اخلاق بیباوری مردم نسبت میدهند. محتوای کتابهای جامعهشناسی اخیر پیرامون دلایل عقبافتادگی جامعه ایرانی، نشان میدهد که نویسندگان آن همگی به این باور رسیدهاند که علت این عقبماندگی شیوه رفتاری بخصوص دروغگوئی ایرانیان و عادتهای زشت رایج در جامعه میباشد. یکی از ناصحان اخیر با سخنرانیهای دولتی و انتشار بیانیههائی نظیر لقمان حکیم حل مسائل کشور را در اراده تکتک افراد جامعه معرفی میکند و این رویکرد که اساساً به رویکرد ماقبل جامعهشناسی تعلق دارد را دامن میزند اگر چه این رویکرد انحرافی یکبار در انجمن جامعهشناسی ایران در ۲۰/۹/۱۳۹۰ به نقد کشیده شده اما ظاهراً کسانی که از دیگران اخلاق و راستی میخواهند کمتر بدان نقدها توجه دارند. بنظر اینجانب کسانی که از نقد ساختاری نظام های سیاسی – اقتصادی عاجز یا واهمه دارند و تحمل هزینه بر عقاید خود را ندارند در جستجوی سرابی هستند که آرای خود را در آن هاون کنند. بطور مثال چنانچه در جامعهای که انسانها برای معیشت زندگی اجزای تن خود را بفروش میرسانند، توصیه کنیم که روزانه حداقل دو ساعت مطالعه کنند – در حالی که بالاترین نرخ مطالعه روزانه در پیشرفتهترین کشور جهان (فنلاند) سرانه مطالعه روزانه در راستای حرفه (شغل) ۱۵ دقیقه و سرانه مطالعه آزاد ۳۲ دقیقه (مجموعاً ۵۷ دقیقه است)- و یا در مقایسه با این سرانه در امریکا (۲۵ دقیقه)- انگلستان (۲۹ دقیقه) و فرانسه (۳۵ دقیقه)، آنگاه باید با تعجب پرسید طبیب روزگاری که نداند داروی تجویزی بابت چه بیماری است؟ آیا خود گرفتار همان مسائلی نیست که مردم را بدان نسبت میدهد.
«منبع : سرانهٔ مطالعه و رتبهٔ کتابخانههای عمومی ۲۱ کشور
http://readingandreaders.com/1391/12
ما در کشوری زندگی میکنیم که الا ماشاءالله حدیث، روایت و سخن بزرگان داریم و بارها گفتهاند «الامت بالامام » یعنی مردم به راه رهبران میروند پس چرا شیپور را از سر گشاده میزنیم. بررسی توسعه و فرهنگمداری و حاکمیت همین اخلاق نسبی در کشورهای پیشرفته نشان میدهد که در قرن هفدهم که نخبگان و سرداران و پادشاهان کشور در فساد غوطهور بودند یکی از نحبهگان آن کشور که نماینده پارلمان جسور و شجاعی به نام «الیور کرامول» بود، در مجلس انگلستان بپا خواست و گفت «شاه باید پاسخگو باشد» و حرف از مردمسالاری و دموکراسی زد. یعنی همان مفاهیمی که در ایران به دموقراضه شهرت یافته است. در واقع چه در فرانسه و چه در انگلستان این نخبگان بودند که در عهد با مردم سر پادشاه را جلوی پای رعیت بریدند نه اینکه رعایا را قربانی پادشاه کنند. بدیهی است در چنین جوامعی حرف نخبگان بر دل عوام نشست و سلوک بزرگان در سیطره اقتصاد، نزد عوام اخلاقی شد. در کشوری که دولتمردان و دینداران و نخبگان چه در دوران صفویه و قاجار و پهلوی و چه حال حاضر همه به دروغ و ریا شهرت داشتهاند آیا میتوان از مردم عادی راستگوئی و وفاداری انتظار داشت. در کشوری که بنا به نوشتههای مستند بیش از هفتصد سال تحت سلطه بیگانگان مستبد خونخوار بوده و هر نیم قرن کلیه آثار شهروندی با حمله این یا آن طایفه ترک، افغان، مغول و عرب و نابود و جان و مال و ناموس مردم به یک اشارات حاکم به تاراج میرفته و اصل تقیه بر اصل زندگی و حقوق شهروندی حاکم بوده چگونه میتوان بحث از عادات زشت مردم زد بدون اینکه عملکرد بغایت زشتتر حاکمان را نقد کنیم!!
با تشویق مردم به هفت بار از روی نوشتهای نوشتن و آن را زیر سر گزاردن ویا حداقل روزی سه بار مسواک زدن راه به توسعه نخواهد رفت بلکه با عملکرد توسعهمدار دولت مردان و پافشاری نخبگان بر آیین راستی و درستی است که خلق الله اخلاقگرا میشوند.
آیا وقتی استاد دانشگاه به دانشجوی خود تعرض میکند، میتواند از آن دانشجو درس اخلاق و مدارا بخواهد!! آیا وقتی رئیس دولتی صبح به صبح دروغ تحویل ابواب جمعی کشور خود دهد میتواند از آن مردم راستی و وفای به عهد مطالبه کند. در پاسخ به کسانی که می گویند نخبه گان و دولت مردان و روسا از دل همین مردم بیرون میآیند و حاملان رفتار و کردار مردم خود هستند! باید گفت ذات فرهیختگی و نخبگی بریدن از بودنها و وصل به بایدهاست. نسخههای اخلاقی برای جامعهای که در معیشت زندگی روزمره خود درمانده حکم وعدۀ بهشت برای کسانی است که فرق بهشت و جهنم را نمیدانند!!
ولتر زمانی گفته بود مردان خدا در کلیسا به ما وعده بهشت برین و سرزمین نامکشوف موعود میدهند اما حاضر به ترک یا واگذاری یک متر از ارض مشهود زمینی نیستند!!
این آقایانی که سرنا را از سر گشاد می زنند و بر خر مراد، زین اسب بستهاند آیا نمی دانند که موجودیت خر با تغییر پالان عوض نخواهد شد. مثلا بگوئیم اگر چنین شود، اگر چه شود و صدها اگر دیگر، آنگاه جامعه راه رستگاری را خواهدیافت در حالیکه به عینه به مردم ثابت شده که بر اگر نتوان نشست؟!ا
بسیاری از عقب ماندههای ذهنی نیز دریافتهاند که باید تفأل گرفتن و روضه خوانی را نیز به سبک و سیاق جدید درآورند تا شنوندگان خودرا مشتاق نمایند و فرق این رمالهای مدرن با به اصطلاح فیلسوفان و اقتصاددانهای جدید که همان تراوشات ذهنی عهد عتیق را در لفافههای رنگین عرضه میکنند صرفاً در کت و کراوات است و لاغیر؟!
عالمان واقعی و محققان مستقل مدتهاست که دریافتهاند که توسعه فرآیندی اجتماعی، اقتصادی و سیاسی است که برپایه همین سه وجه شکل و تناسب خواهد گرفت و در قالب فرهنگ برون داده خواهد شد، لذا برخوردهای نصایح و پند و اندرز خارج از این فرایند اگر تعمدی باشد ناشی از مزد بگیری ناقلان آن و اگر تعمدی نباشد جهالت اندیشه آنان را برملا می سازد.
- درباره نویسنده:
- تازهترینها:
غلامحسین دوانی؛ پژوهشگر اقتصادی و عضو انجمن اقتصاددانان حرفهای بریتیش کلمبیا و از اعضای حسابداران خبره آمریکای شمالی