
چند شعر از حسن فرخی
یک) ابر اسب آسمان است شیهه به خاکمی ریزد و استخوان شب می شکند ماه بالا می آید بالا بالای بالا و...
Read MoreSelect Page
حسن فرخی | 31 اردیبهشت 1404
یک) ابر اسب آسمان است شیهه به خاکمی ریزد و استخوان شب می شکند ماه بالا می آید بالا بالای بالا و...
Read Moreحسن فرخی | 20 اردیبهشت 1404
اردی بهشت/ماه است وقتی که کشتی نجات وارد بندر می شودنام تو دیگرسرگرمی تازه ای ستمیان چند ناو...
Read Moreحسن فرخی | 30 فروردین 1404
صبح من است این! من تنها تو را دوست دارم در هر کجا؛ شهرهای دور و نزدیک خیابان ها کوچه ها طنین نام...
Read Moreحسن فرخی | 3 فروردین 1404
۱ ریشهی جانم را بر دوش ترانه میگذارم مویه نمی کنم شمس بی بال. تو بچرخ و سفر را مشروع کن حالا به...
Read Moreحسن فرخی | 14 بهمن 1403
یک)از دلتنگی ها مادران عشق های تصادفی مرگ های تصادفیبرای کوچه پس کوچه های خاکی بازیگوشی و...
Read More