تکملهای بر دو نمایش”اوه عزیزم، تو اگه دماغت…” و “ارتباط”
هر اثر هنری جدیدی جدا از ارزشهایش، به دلیل غیرمعمول و متفاوت بودن با آنچه عادت نامیده میشود با اظهارنظرهای موافق یا مخالف همراه شود. وقتی بهرام بیضایی اولین نمایشنامههای خویش را به نام نمایشهای عروسکی برای بازیگران زنده – نه عروسکی- نوشت با مخالفت اکثریت اهل تئاتر مواجه شد و همه به او گفتند «اصلا چطور باید اینها را خواند یا نشان داد؟ هر بازیگری متوجه شد که تجربهی جدیدی در بازیگریاش لازم دارد…روزهای اول تمرین برای همه خنده دار بود. با حرکات مقطع عروسکی و لحنی مانند کسی که سوتکی در دهان دارد…» این نمونه ای از یک کار تجربی در تئاتر دهه چهل ایران است که در آن مقطع برای بسیاری غیرقابل درک و عجیب بود ولی امروزه،پس از چند دهه که از عمر این آثار می گذرد نمایشهای عروسکی استاد بیضایی در ایران و کشورهای دیگر به زبان فارسی اجرا میشوند حتی در سال گذشته دو نمایش از مجموعه سه (یا به عبارتی چهار) نمایش عروسکی در ونکوور اجرا شد (به درستی یا نادرستی به صحنه آوردن این آثار کاری نداریم).
گروه تئاتر تجربی مانا با هدف ارتباط فرهنگی بین جامعه فارسی زبان با جامعه میزبان و سایر جوامع مهاجر تشکیل شده است. نگارنده در چند سال گذشته با دیدن نمایشهای مختلف در خارج از جامعه ایرانی، جای خالی تئاتر ایرانیان را در جامعه تئاتر میزبان حس کرد هر چند، تعدادی از هنرمندان ایرانی در تئاتر ونکوور مشغول هستند ولی جای یک گروه مستقل ایرانی در تئاتر ونکوور خالیست. همچنین بر این باورم که هنرمندان تئاتر ایرانی در ونکوور دارای استعداد و توانایی بسیاری هستند و به عنوان یک گروه ایرانی مانند سایر جوامع مهاجر مانند هندی، چینی، کره ای، روسی و …قادرند در جامعه هنرمندان تئاتر ونکوور بدرخشند. برای رسیدن به این هدف، در ابتدا تصمیم گرفتم تا این آمادگی را در جامعه ایرانیان ونکوور بوجود بیاورم. دو نمایش مذکور در همین راستا آماده شد و گروه سعی کرد تا تئاتری با شکل نو و امروزی ارائه دهد که در این مرحله، از نظریات و مشاورات دو تن از کارگردانهای خارج از جامعه تئاتری ایرانیان هم استفاده فراون کردم. آنچه من و گروه اجراء کننده را شگفتزده کرد حضور تعداد زیادی تماشاگر ایرانی در سالن نمایش بود. حضور بیش از صد تماشاگر در روز غیرتعطیل برای تماشای یک تئاتر تجربی که به شیوهای کاملا متفاوت با نمایشهای ایرانی دیگر به صحنه میرفت، دور از انتظار بود. این حس کنجکاوی برای دیدن هنر نو در بین هنردوستان ایرانی، مشوق خوبی برای گروه بود؛ هر چند بسیاری بر این نمایشها انتقاداتی داشتند و در مقابل، بسیاری هم لذت بردند. این توجه و علاقه به دیدن شکلهای جدید نمایشی در بین هنردوستان ایرانی مرا بر آن داشت تا توضیحاتی را در مورد شیوه اجرا در اختیار دوستداران هنر قرار بدهم. گروه تئاتر تجربی مانا بر این باور است که نخستین نمایشهای گروه مانند اکثر آثار هنری دیگر دارای معایب و نقصهای بسیاری بوده و امیدوار است تا در آینده از برخورد اندیشهها و نظرات، آثاری بهتر و شایستهتری ارائه دهد.
تئاتر دراماتیک و تئاتر اپیک:
اکثر تئاترهایی که در جامعه ایرانی (داخل یا خارج از کشور) به صحنه میروند، دراماتیک هستند. تئاتر دراماتیک با طرح و توطئهای آغاز میشود و تماشاگر را در ماجرای واقع بر صحنه غرق میکند. هر صحنه تابع صحنه بعدی است و همه منتظرند تا پایان نمایش چه میشود. این شکل تئاتر بر احساس متکی است. شکل دیگر تئاتر، اِپیک است. بسیاری از تئاترهایی که در مجامع دانشگاهی یا فستیوال ها اجرا میشوند از این فرم اجرایی بهره میگیرند. علاقه مندان تئاتر در ونکوور این فرم را به کرات در جشنواره Push, Revolver و Fringe دیدهاند. تئاتر اپیک، داستان گو نیست، روایتگر است. تماشاگر مانند ناظری خارج از صحنه نشسته است و فقط بررسی و ارزیابی میکند. هر صحنه قائم به ذات است و میتواند به صحنه بعدی ارتباطی نداشته باشد. در واقع، نمایش اپیک مونتاژی از صحنههاست. تئاتر اپیک بر شعور و عقل متکی است. این شکل نمایش در تئاتر مدرن دنیا بسیار رواج دارد و مورد استقبال تماشاگران است. دو نمایش “اوه عزیزم، تو اگه…” و “ارتباط” بر پایه تئاتر اپیک شکل گرفته و هدفش ایجاد پرسش در ذهن مخاطبش بوده است. این نکته حائز توجه است که تئاتر دراماتیک، در پایان به پرسش مطرح شده در طول نمایش پاسخ میدهد ولی تماشاگر تئاتر اپیک با پرسش، سالن را ترک میکند و در ذهنش، لحظاتی یا شاید ساعتی را در خارج از سالن به یافتن پاسخ میگذراند. اگر کار ما در بعد از اجرای نمایش برای لحظاتی کوتاه درگیرتان کرده برای گروه اجرایی خبر خوشحال کننده ایست و در غیراینصورت، ضعف از اجراء بوده است.
تئاتر اپیک برای اینکه تفکر و تعقل را در تماشاگر بیانگیزاند از هم احساس شدن تماشاگر با شخصیت های نمایشی جلوگیری میکند. این کار با ترفندهای مختلف انجام میشود که در دو نمایش ما از دو نوع ترفند تحت عنوان “بازیگر گزارشگر” و “دوگانگی بازیگر” استفاده شده است. در بازیگر گزارشگر یک بازیگر ماجرایی را تعریف میکند و تماشاگر مثل اینکه در جریان یک گزارش ورزشی یا خبری است، آن را میبیند و میشنود که نمایش ارتباط از این ترفند استفاده کرد. در دوگانگی بازیگر، بازیگر با جدا شدن از نقش، از غرق شدن احساسی تماشاگران در نمایش جلوگیری میکند تا تماشاگر بتواند لحظهای به آنچه دیده، بیاندیشد. نمایش “اوه عزیزم، …” از این ترفند بهره گرفت.
تئاتر ابسورد:
دو نمایش اجراء شده به سبک ابسورد نوشته شده بودند. ابسورد، آخرین سبک نمایشنامه نویسی در تاریخ تئاتر و شاید مدرن ترین شکل نمایشنامه نویسی مدون در دنیا به شمار میرود(شکلهای مختلف نمایشنامه نویسی در سالهای اخیر بوجود آمدهاند ولی مدون و دارای قواعد خاص نشدهاند تا اصطلاح سبک به آنها اطلاق شود). نمایشهای ابسورد بسیار مورد توجه تئاتریها و تماشاگران تئاتر است و به دفعات در کشورهای مختلف دنیا به صحنه میروند. سال گذشته، دو نمایش آوازه خوان طاس و در انتظار گودو در ونکوور اجرا شد و هم اکنون تا ۲۶ اکتبر، نمایش آخرین نوار کراپ اثر ساموئل بکت بر صحنه تئاتر ونکوور است. از چهره های شاخص این سبک میتوان از ساموئل بکت و اوژن یونسکو نام برد. آبسورد نویسی در ایران هم چهرههای مشخصی دارد از جمله بهمن فُرسی و ابراهیم مکی (دو نمایش اجرا شده از آثار اوست)
در این شکل نمایشنامه نویسی قصه به شکل معمول وجود ندارد. کاراکترها، کاریکاتوری از شخصیتها هستند به طوری که نمیتوان پیشینه و خانواده این شخصیتها را مانند شخصیتهای آثار رئالیستی توضیح داد و شناخت. شخصیتهای ابسورد کمی احمق دیده میشوند مثل باستر کیتن، کمدین معروف فیلم های صامت…بازیهای زبانی مثل تکرار بعضی کلمات، استفاده از عبارات ابتکاری یا بی معنی از جمله مشخصههای کارکترهای نمایشنامه های ابسورد است.
سبک ابسورد دو مشخصه یا تفاوت جالب توجه با سبکهای ادبی دیگر دارد: اول اینکه سبک ابسورد مختص هنر نمایشنامه نویسی است و در سایر رشتههای ادبی مثل رمان و داستان، نویسنده ای وجود ندارد که به این سبک آثاری نوشته باشد. در حالی که سبکهای مختلف ادبی از قبیل کلاسیک، رئالیسم، رمانتیسم، ناتورالیست، سورئالیست و غیره در همهی شاخه های ادبی نویسندگان و آثاری داشتهاند. دومین مشخصه سبک ابسورد اینستکه آثار هر نمایشنامه نویس ابسورد با نمایشنامه نویس دیگر این سبک متفاوت است و شکل و چارچوب و قواعد واحدی برای سبک ابسورد وجود ندارند تا بتوان تشخیص داد اینها همه در یک سبک نوشته شدهاند حتی شکل و فرم هر کدام از آثار یک نمایشنامه نویس هم با اثر دیگرش متفاوت است. درواقع نمایشنامه نویسان در هر اثرشان، شکل جدیدی از نمایشنامه نویسی را تجربه میکنند که تا آن زمان تجربه نشده است. آنچه این آثار را در یک سبک واحد قرار می دهد نو بودن فرم و مفاهیم مطرح شده در این نمایشنامههاست. شاید به همین دلیل بیشترین استفاده از نمایشنامههای ابسورد در تئاتر تجربی بوده است.
تئاتر تجربی Experimental theatre:
گروه مانا، اصطلاح تئاتر تجربی را همراه نامش دارد. تئاتر تجربی که به تئاتر آوانگارد هم مشهور است با حذف شیوه های مرسوم اجرای نمایش، سعی دارد تا به شیوههای جدیدی برای انتقال مفاهیم به تماشاچی دست پیدا کند. تئاتر دنیا بر گردونه تئاتر تجربی سوار است و بسیاری از دستاوردهای تئاتر دنیا حاصل خلاقیت تئاتر تجربی است. شیوه استانیسلاوسکی که امروزه در بین بازیگران تئاتر و سینما مشهور است و بسیاری از بازیگران، نقش آفرینیشان به این شیوه منسوب می شود در ابتداء پیدایش، شیوهای عجیب به شمار میرفت و با مخالفت تئاتریهای آن زمان مواجه شد. اما امروز این شیوه که در امریکا با تغییراتی، “متد” نام گرفت شیوه ای مرسوم در بازیگری است.
تئاتر تجربی، تئاتر مینیمال و ساده است. تئاتری است که تن به قواعد تئاتر حرفهای نمیدهد و ساختارشکن است به طور مثال جایگاه کلاسیک و مرسوم تماشاچیان را تغییر می دهد، با تماشاگران حرف میزند و آنها را به صحنه می کشاند، از ماسک استفاده میکند و کاراکترها به شکل های عجیب و بزرگتر یا کوچکتر از حد معمول به صحنه می آیند، نمایشها دکورهای رئال ندارند و استعارگونه هستند و …اینها فقط چند مثال بودند که یک اجرای تجربی میتواند از آنها استفاده کند یا از شیوههای مبتکرانه دیگری برای ارتباط با مخاطب استفاده کند! تئاتر تجربی گسترهاش بینهایت است و هیچ شیوهی اجرایی در این تئاتر غالب نیست. همه هنرمندان آزادند تا خلق کنند هیچ ضابطه یا مانعی در برابر این آفرینش قرار نمیگیرد. تکثرو تنوع دیدگاهها در فرم اجرای نمایش، امتیاز این شیوه است به همین دلیل به تئاتر تجربی، تئاتر دموکراتیک هم میگویند.
همچنین تئاتر تجربی را تئاتر تماشاگر مینامند زیرا به روشهای مختلف، تماشاگر را در اجرا مشارکت میدهد. حضور تماشاگر بر صحنه، حضور فیزیکی بازیگران در بین تماشاچیان یا صحبت کردن با تماشاگر و پرسیدن نظرشان از جمله روشهایی بود که در این دو نمایش به کار گرفته شد. لازم به ذکر است میزان مشارکت یا چگونگی مشارکت تماشاگران در یک تئاتر در نمایشهای گوناگون، متفاوت و با نظر کارگردان است.
مشخصه دیگر تئاتر تجربی اینست که وابسته نیست. برای پول درآوردن و تجارت هنری، نمایش اجرا نمیکند. هدفش، فقط آفرینش از طریق تجربهای جدید بر صحنه است پس وابستهی مالی کسی یا گروهی نمیشود تا مجبور به بازگرداندن هزینه شود و تامین هزینه، مانعی برای آزادی در آفرینشش شود. یک گروه تئاتر تجربی، خودش تامین کننده هزینه های خودش است.
گروه تئاتر تجربی مانا، بدون هیچ اسپانسر مالی دو نمایش را به صحنه برد. چهار شیء همسان و هم شکل، تنها وسایل و دکور صحنه بودند که بازیگران از آنها به فراخور هر صحنه به ازای وسایل واقعی اتاق خواب، استفاده می کردند. ممکن است این گونه استفاده از وسایل صحنه برای تماشاگر، غیرعادی و درک یا ارتباط با آن سخت باشد. ولی ما معتقدیم تماشاگران ایرانی با هوش ترین هستند و به مرور مانند سایر جوامع با این شکل تئاتر هم ارتباط برقرار خواهند کرد. این گام اول بود پر از اشتباه و کاستی ولی تجربه شیرینی بود. امیدواریم در گام های بعدی، حمایت ایرانیان هنردوست را برای اجرای نمایشهایی بهتر و زیباتر داشته باشیم.
*دو نمایش “اوه عزیزم تو اگه دماغت اینقده گنده نبود دیگه چقدر ناز می کردی!” و “ارتباط” نوشته ابراهیم مکی، کارگردانی کیان ثابتی و بازیگری محمد رضا بهار، بهتاب بهستا، نوشین بختیاری، کیان ثابتی و الناز رضایی در تاریخ ۴ اکتبر ۲۰۱۸ در سالن Roundhouse Community Arts ونکوور به صحنه رفت.
- درباره نویسنده:
- تازهترینها:
کیان ثابتی؛ روزنامه نگار، ادیتور و فعال در عرصه هنر تئاتر است.
ثابتی هنرجوی آموزشگاه بازیگری و کارگردانی سمندریان و همچنین هنرآموز دو کارگاه خصوصی فیلمنامهنویسی و شناخت فیلم استاد بهرام بیضایی بوده است. او با نمایشهای یخبندان و صعود مقاومت پذیر آرتور اویی به عنوان بازیگر بر صحنه تالار وحدت و سالن اصلی تئاتر شهر ظاهر شده ولی به دلیل ممنوعیت و تمایل به تئاتر تجربی، به اجرای نمایشهایی در محیطهای غیرتئاتری مانند منازل، انبارها و گالریها پرداخت. از جمله نمایشهایی که او به عنوان کارگردان یا بازیگر حضور داشته میتوان به؛ تک گویی از هارولد پینتر، استاد از اوژن یونسکو، هنر از یاسمینا رضا، مضرات دخانیات از آنتوان چخوف، آخرین نوار کراپ از ساموئل بکت، خرس از انتوان چخوف، ارتباط از ابراهیم مکی، اژدهاک از بهرام بیضایی و تعدادی از آثار قلمی خودش اشاره کرد.
کیان ثابتی، هم اکنون در حال تحصیل در رشته تئاتر، تحقیق و مطالعه در زمینهی شیوههای جدید اجرای تئاتر و رقص و اجرای پرفورمنس آرت است.