جمع کنید بساط این شعارهای ارتجاعی را
● زن ایرانی نه شیر نر است، نه یک پا مرد است، نه کاوه آینده ایران زمین!
● زن زن است، همین، بس است!
شعارهایی از جنس، بیغیرتا نشستن / زنا به ما پیوستن که در ادامه شعار ، مرد،میهن ، آبادی است برای خنثی کردن شعارِ برابری خواهانهٔ زن، زندگی، آزادی ساخته شده است. شعارهایی از این دست ریشه در همان تفکری دارد که بر دیوار می نوشت ـ بهترین زینت زن حفظ حجاب است.ـ یاـ مردان بی غیرت زنان بی حجاب دارندـ و اگر به عقب برگردیم میرسیم به زن خوب و فرمانبر پارسایی که قرار بود مرد درویش را پادشاه کند. پادشاه کند تا آزاد باشد. گردن بزند. حرمسرا بر پا کند و به کارهای خوشایندش مشغول شود و از زنش وفای به عهد بخواهد تا بنشیند و فقط شیرِنر بزاید.
آآآآآآآآهای شیران نر زاییده شده، چشمتان را بر واقعیت وجودی زنانی که جانشان را کف دست گذاشته اند نبندید و بدانید زن دههٔ هشتاد یا دختر نوجوانی که جانش را ایثار میکند؛ خوابنما نشده و به صورت عام به فرمان هیچ سلبریتی یا شبکه اجتماعی و وابستگی به هیچ ایسمی به میدان نیامده است. او جانش به لب رسیده است. او شانههای خمیدهٔ پدرش را زیر آوار فقر و فلاکت دیده وچهرهٔ رنگ پریدهٔ مادرش را . او خسته از نگاه سوژه های تحریک شوندهایست که او را اُبژهای محرک میپندارند که ممکن است با دیدن چند نخ از تار مویش، پاشنهٔ پایش، انگشت شستش، رنگ چشمش، بوی عطرش، باز کردن دهانش، رنگ لباسش، ساعدش، راهرفتنش، موجودیتش از پا درآیند. حال آنکه خون با شکوه وجهندهٔ مهسا امینی، حدیثها، غزالهها، نیکتاها، نداها، نسترنها، نیکاها و…و… مردان مترقی را در کنارشان قرارداده است، نه تار مویشان.
مردان آگاهی که دریافتهاند این طرز تلقی گرچه تبعیض و محدودیت و رنج مضاعف بر دوش زنها میگذارد اما در بطن خود بزرگترین توهین را به آنها روا میدارد؛ و از آنها چهرههای مفلوک ، حریص و بیمار جنسی بهعنوان سوژههای تحریک شونده ترسیم میکند؛ و باور داشته و دارند دختر دههٔ هشتاد پروده وعصارهٔ مادران ومادر بزرگان ستم کشیدهایست که عمر وجوانیشان را در کابوسهای جمعی شبانه قربان کردند و برای هر تار خزیده مویشان زیر نگاه آمران تازیانه خوردند وسالهای سال جلوی کیوسکهای ورودی ادارات ودانشگاهها دستمالی شدند و گاه به سختی ثابت کردند که رنگ ارغوانی پلکشان حاصل گریهٔ شبانه است؛ نه سایهٔ ارغوانی استفاده شده و آنچه زیر مانتو پوشیدهاند شلوار است نه ساق و از تنشان هیچ بوی خوشی استشمام نمی شود. او ادامهٔ مادران خاوران است. مادران پارک لاله، مادران صلح، مادران، خواهران، دختران و همسران دادخواه. او ادامهٔ همه زنان فرهنگ ساز سالیانیاست که با تلاش بسیار بینام و با نام درعرصه های علمی، فرهنگی، ادبی- هنری در جهت آگاهی رسانی تلاش کردند تا بستر سیاسی اجتماعی لازم مهیا شود .او ادامهٔ زنان پیشرویی است که در اسفند ۱۳۵۸ زیر بارش بی وقفهٔ برف تظاهراتی با شکوه علیه حجاب اجباری برپاکردند. او ادامهٔ هما دارابی است که دوم اسفند ۱۳۷۲ در اعتراض به حجاب اجباری خودش را به آتش کشید. او همان زن استادیست که خانه نشیناش کردند. او دختر خیابان انقلاب است و مجموعهٔ همهٔ زن های ستم دیدهٔ تاریخِ زن ستیز که همراه و همپا با زنان دهههای دیگر و مردان جسور و مبارز به میدان آمده است؛ پس به هوش باشیم این مبارزه را با دادن شعارهای زن ستیز و تفرقه افکن لوث نکنیم .
این مبارزهٔ همهٔ دادخواهان زن و مرد است نه مبارزه ای مردانه، نه لزوما متعلق به دههٔ هشتادیها و نه ما زنها ضدیتی با مردان داریم . مگر نه اینکه این مردان فرزندان ما ،برادران، همسران، پدران ، معشوقها و همراهان ما هستند که شکوه این مبارزه را به یمن آگاهی و حضور خود دوچندان کردهاند. مردانی که به ما فهماندند که مردِ آگاه و مترقی امروز دیگر آن مرد بی تفاوتی نیست که از کنار نفی، تبعیض، توبیخ، تحقیر، ارعاب و به حاشیه راندن زنها به هر دلیل بیتفاوت گذشت. مرد امروز وجدان بیدار شدهٔ مردان موسیقی است که بی حضور زنان به صحنه رفتند ، وجدان آگاه مردان ورزش است که آموختهاند همتایان زنشان را نادیده نگیرند. وجدان بیدار شدهٔ مرد نویسندهایست که آرام آرام دارد به شنیدن صدای زن از درون متن مانوس می شود و در پی ترویج زبان مسلط مردانه نیست تا صدای زن ادامهٔ زبان مردانه او باشد و با القابی از جنس پاکیزه و شایسته و بایسته ترویجاش کند و درجمعهای روشنفکری هم طالب صدای مسلط مردانه باشد. از قاعده حرف میزنم نه استثنا، والا مردانی که در روزگار نفس بریدنها دست به رفتارهای شجاعانه زدند هرگز از خاطر نمیروند. پس به هوش باشیم امروز روز دیگریست! روزی که زن ایرانی نه شیر نر است، نه یک پا مرد است،نه کاوه آینده ایران زمین. زن زن است، همین، بس است!
۱۴۰۱/۷/۸