“جهان خلاصهی نهنگهای مادینه است”
تاملی در کتاب "مشق آبها را مینویسم" سرودهی نسیم جعفری
"جهان خلاصهی نهنگهای مادینه است"
اشاره: مهرنوش قربانعلی شاعر، منتقد و دانشآموختهی کارشناسی زبان و ادبیات فارسی است. او سال ۱۳۴۷ در تهران متولد شد و فعالیت حرفهای خود را ازسال ۱۳۶۷ با مجلات تخصصی ادبی ازجمله دنیای سخن، آدینه، گردون، تکاپو، کلک، گیلان زمین، عصر پنجشنبه، فرهنگ توسعه، دریچه، پیام شمال و… آغازکرد. از کتابهای اوست: مجموعه شعرهای "در ناتمامی خود" (1377- نشر توکا)، "راه به حافظهی جهان" (1380- انتشارات نگاه سبز)، "تبصره" (1383 – نشر آرویج)، "به وقت البرز" (1386 – نشر آهنگ دیگر)، "کوک تهران" (1388 – نشر آهنگ دیگر) و مجموعه گفتوگویی با عنوان "چشمانداز شعر معاصر ایران (۱۳۸۰-۱۳۰۱)" که سال ۱۳۸۳ توسط نشر بازتابنگار به چاپ رسید و قربانعلی در آن با ۱۴ تن از منتقدان و صاحب نظران نظیر منوچهر آتشی، م. آزاد، مسعوداحمدی، علی باباچاهی، عبدالعلی دستغیب، محمدعلی سپانلو، عنایت سمیعی، سید علی صالحی، کامیارعابدی، مهرداد فلاح، محمودفلکی، شمس لنگرودی، محمود معتقدی و محمود نیکبخت، به بحث و گفت و گو پرداختهاست. مهرنوش قربانعلی تا کنون در همایشهایی بینالمللی نظیر "همسایه در را باز کن" (دانشگاههای Bilgi و Toob ترکیه، سال ۲۰۰۶)؛ همایش روز جهانی شعر در بحرین (۲۰۰۸)؛ دانشگاه دهلی و دانشگاه جامع اسلامی هند (سال ۲۰۰۹) سخنرانی و شعرخوانی داشته است. مجموعه شعر "به وقت البرز" او به عنوان برگزیدهی سومین دورهی جایزهی "پروین اعتصامی" در سال ۱۳۸۷؛ مجموعه شعر "تبصره"اش به عنوان نامزد نهایی دریافت جایزهی شعر خبرنگاران در سال ۱۳۸۵ و مجموعه شعر "به وقت البرز" او به عنوان نامزد نهایی دریافت جایزهی شعر زنان ایران (خورشید) در سال ۱۳۸۷ شناخته شده است.
نسیم جعفری نیز سالهاست که به دو زبان ترکی و فارسی شعر و داستان کوتاه مینویسد. او متولد سال ۱۳۶۴ و فارغالتحصیل کارشناسی رشتهی زبان و ادبیات فارسی است و چهار مجموعه شعر ترکی (دو مجموعهی چاپ شده و دو مجموعهی در دست چاپ) و یک مجموعه شعر فارسی، "مشق آبها را مینویسم" در کارنامهی ادبیاش به ثبت رسیده است. مجموعه شعر "مشق آبها را مینویسم" به عنوان برگزیدهی سومین دورهی جایزهی شعر زنان ایران (خورشید) شناخته شده است.
سپیده جدیری
اگر روایت را معطوف به نقل واقعیات یا رخدادهایی بدون توجه به شخص نقل کننده در نظر بگیریم، گفتمان نگاه خود را روی شخصی که سخن میگوید و موقعیتی که در آن سخن میگوید متمرکز میکند. در "مشق آبها را مینویسم" بیشتر با نوع دوم روبرو میشویم. در دو دفتر اول این مجموعه، "میخواهم به آئین شما بپیوندم بئاتریس" و "مشق آبها را مینویسم" بیشتر با شعرهایی روبرو هستیم که دارای ورامتنیت (به تعبیر ژنت) است: «ورامتنیت یک متن مفروض را با متن دیگری متحد میکند و گاه حتا بدون فراخوانی از آن سخن میگوید» و زبر متنیت است، این پدیده متضمن هرگونه مناسبتی است که دو متن را به یکدیگر پیوند میدهد، البته نه به گونهای که یکی تفسیر دیگری باشد.
در دفتر اول کتاب زبر متن با احضار شخصیت بئاتریس که در کمدی الهی دانته که دربرگیرندهی سه بخش دوزخ، برزخ، بهشت است راهنمای نویسنده در بهشت بوده است. (در دوزخ و برزخ راهنما ویرژیل است، شاعر ایتالیایی که چند قرن پیش از دانته زندگی میکرده است. صورت شعرها اگر چه گفتگو محور است و به صورت دیالوگی با شخصیت فرضی شعرنوشته شده، اما این شیوه بهانهای برای مونولوگهای شعری شاعر است، انگار جوازی برای گفتگوی او با خود را فراهم آورده باشد.
«ما به تعبیر هندسی آبها ایمان آوردیم
و به معجزهی پیامبران عصرمان
به دریاها،
سنگها
و سفر کردیم …» ص ۱۵
نگاه نسیم جعفری و نگرش او تنها در درک و طرح مسائل و معضلات زیستیاش و آمدها و پیامدهای هویت زنانه به انجام نمیرسد و موضعی منفعل و استیصالآمیز را بازتاب نمیدهد ، او برابر آنچه در تضاد و تقابل با آن است، میایستد و آنها را به چالش و مبارزه میخواند:
«دستم به دامنت بئاتریس
مردمان تشنهام
سنگهای نفرت را
به سینه میکوبند
امروز روز شیطانی نیست
هنه نا غمگین است
و انتظارمان را میکشد
و ما دوست داریم
از خوابهای سربی
سربلند برخیزیم» ص ۱۸
نگاهی به شخصیتهایی که در شعرهای دو دفتر اول کتاب محل مراجعه قرار گرفتهاند نشان میدهد که اغلب رویکردی قهرمانگرا در میان بوده است و شخصیتهای آرمانی محل مراجعه قرار گرفتهاند که بازتاب تمایلی ایدهآلیستی و نگاهی آرمانگراست:
«پرومتهای پوست انداخته بر رسالت یک زن
در قالب یک کتاب
این کتاب آیین مقدسی ست
از قضا به ساقههای بئاتریس پیوستم و ایمان آوردم
و نباتات
و کائنات
به فرمانم درآمدند» ص ۲۲
راوی شعر دارای کنش است و از فرایندهایی که میتوانند بینامتن (و یا به تعبیر ژنت، زبر متن) را دگرگون سازند و آن را بسط، آرایش و یا گسترش دهند، بهره میگیرد، هر چند مخاطب راوی در شعرها بیشتر در غیاب است و بهانهای برای بازخوانی راوی توسط خود است، اما راوی سعی در برگزیدن و الگوسازی از منش و رفتاری را نشان میدهد که گریزی از آنچه بر او رفته است را به دنبال داشته باشد:
«پوتینهایت را بپوش
سوار شو بئاتریس
چگونه نترسم از برگهای خشکم
چگونه نترسم از بطن چشمهایش
که هنوز هم باتلاق گاوخونی است
چگونه نترسم از سیاه چالهای پیشانیام؟!
من با درختها مواجهم
و هنوز به نسیم بودنم قایل!» ص ۲۶
گاه نیز بیان راوی و اقتدار او صورتی به خود میگیرد، که به گونهای ایجابی انگار انتظاری جز پذیرش از مخاطب ندارد:
«باید باور کنی
پنجره اتفاق تازهای است
و چشمهایت
رویایی که
دنیای کوچک زنبورها را
فراموش کرده است» ص ۳۵
بکری فضاسازی و تخیل انتزاعی شاعر و شیوهای که در تصویرگری حسرتهایش برمیگزیند نیز قابل تامل است:
«تنهاییام چنان عمیق شده
و شاخههایم چنان خلوتاند
که گاهی احساس میکنم
به درختی بیوه میمانم
که تمام میوههایش را
از دست داده است» ص ۴۴
در دفتر دوم "مشق آبها را مینویسم" با بینامتنی از نوعی دیگر روبروییم که گاه با احضار بخشی از فرامتن همراه شده است، در این شعر مرگ اندیشی شاعر نمود صریحتری دارد، و حتی به نظر میرسد تا مرزی از وصیتی دیگرگون پیش رفته باشد:
«با بوتههای یاس به نرمی رفتار کن
او ماده است ارمیا
و فکر میکند
جهان همیشه
روی مدار قانون میچرخد!
میخکهایم را ببخش
مخصوصا میخکی را که ادعا دارد
انتحاری است
او نر است ارمیا
و برای گلخانه فرمانروایی میکند
با کاکتوسهایم محتاط باش
آنها دموکراتهای خوبیاند
مهمات دارند
و دور گلدانهاشان مین گذاری شده است» ص ۶۹-۷۰
دفترهای سوم و چهارم کتاب، " پیامبری با سنت گنجشکها " و "شجره نامهام با من قهر است" شعرهای رهاتری دارند، عشق، هجرانی و طنز در دفتر سوم ملموستر است:
«میتوانید روی اسکلت دیوارها راه بروید
معرفی میکنم:
ما اجساد سایههای شبایم
جلبکهای دریا را میشنویم
اینجا کسی به مردهها تلقین تلقین نمیکند
بادها میشنوند
بوف کورها میبینند
جهنمی در کار نیست
میتوانید به انیشتین برگردید
یا شبیه الیوت باشید
تعارف نکنید
به لباس پرندهها خوش آمدید
پرواز آزاد است!» ص ۸۴
"آفتابم لب بام است" نیز از هجرانی، عاشقانههای تامل برانگیز دفتر سوم است که گروتسکی زنانه را به نمایش میگذارد:
«به آفتابگردانها قول دادهام
آفتابی میشوی!
و من برای عافیت شب بوها
آفتاب را دست به سر میکنم
حالا
آفتابم لب بام است
نه تو آفتابی شدهای
نه من توانستهام
فکر نوشیدن آفتاب را
از سرم بیرون کنم» ص ۱۰۶
تفاوت عمدهی دفتر چهارم با آنچه رفت، در نگرشی است که شاعر به جنگ دارد، و آن را علاوه بر بعد اجتماعی، در بعد فردی و بعد روابط انسانی و گرهها و پیچیدگیهای روابط انسانی نیز مورد بازخوانی قرار میدهد:
«ترس را از پیراهنم میتکانم
پیراهنی که از خوشههای گندم دوختهام
و دگمههایش
دانههای باران است
آن طرف مزرعه
تراکتورها پیراهنم را شخم میزنند
از دگمههای پیراهنم میگذرند
به قلبم میرسند
کمباینها گندم درو میکنند
و سربازهای کاغذی
خوابهایشان را
در چشمهایم تعبیر میکنند» ص ۱۴۰
و در نگاهی کوتاه به بازخوانی هویت مونث خویش میپردازد:
«آه پسرم
این تاریخ قوم من است
آنگاه که تمام پردهها کنار میروند
و جهان
خلاصهی نهنگهای مادینه است
در تنگی کوچک» ص ۱۳۷
- درباره نویسنده:
- تازهترینها:
In touch with the Iranian cultural diaspora.
Shahrgon is an online magazine for Canada’s Iranian cultural diaspora and Persian-speaking languages.
Shahrgon started working in Vancouver, Canada, in 1992 with the publication “Namai Iran” and then in the evolution of “Ayandeh” and “Shahrvand-E Vancouver,” it transformed into Shahrgon.
Shahrgon; The magazine of the Iranian cultural diaspora;
شهرگان مجلهی دیاسپورای ایران فرهنگی در ونکوور کانادا از سال ۱۹۹۲ با نشریهی «نمای ایران» آغاز بهکار کرده و سپس در فرگشتی از «آینده» و «شهروند ونکوور» به شهرگان فراروئید
چقدر شعرهای خانم نسیم جعفری با قدرت هستند. ارزوی موفقیت و سلامتی شما را دارم.