خطر جنگ قدرت در ساختار سیاسی آمریکا
[clear]
غول زخمی با چهره “ژینوسی” قدرت در آمریکا در یک وضعیت حساس سیاسی و تاریخی قرارگرفته است که برای برون رفت از آن هرلحظه امکان دارد مبادرت بهاقداماتی کند که موجب آشوب و هرج و مرج در سطح جهان شود
[clear]
تحولات سیاسی در آمریکا بعد از پیروزی “دونالد ترامپ” در انتخابات ریاست جمهوری اخیر در سال ۲۰۱۶ با توجه به تضادهای سیستمی و اخلال در نظم مالوف تا حدود زیادی موجب شکاف و چالش در نظم مستقر شده است. بهخلاف تصوری که معمولا توسط جریان اصلی رسانه به افکارعمومی القاء میشود بروز و ظهور این پدیده جدید سیاسی چندان هم تعجببرانگیز و غیرقابل پیشبینی نبوده است و به نوعی انعکاس دوقطبیهای سیاسی – اجتماعی و واقعیت تشدید تضاد بدنه اجتماعی با ساختار قدرت در جامعه آمریکا است. تشدید تضادهای طبقاتی حاصل از پروژه جهانیسازی نئولیبرال که سختترین نمود آن در جامعه آمریکایی انعکاس یافته است، حداقل در طول یک دهه اخیر، آن همپوشانی شکلی و سنتی انطباق منافع، قاعده اجتماعی را با هرم قدرت با چالشهای اساسی روبه رو کرده است. پیروزی ترامپ محصول همین وضعیت و تضعیف هژمونی آمریکا در سطح جهانی بود. اما امروز به لحاظ جایگاه سیاسی و طبقاتی “ترامپیسم” با حاکمیت یک درصدیها و کسب منافع صاحبان قدرت و ثروت، تقابل بین پوسته سختجان قدرت با ترامپ بیش از آنچه ناشی از تضادهای طبقاتی باشد، معطوف به شکاف در ساختار سیاسی و اخلال در نظم مستقر خواهد بود. از همان ابتدای ریاست جمهوری ترامپ نهاد قدرت در حوزه ساختار سیاسی از یک سیاست دوگانه “مهار – کنترل” و در صورت عدم توفیق “حذف گام به گام قدرت نهاد اجرایی و در نهایت استیضاح رئیس جمهوری” استفاده کرده است که منازعات سیاسی در واشنگتن محصول همین سیاست میباشد.
فرمانهای چالش برانگیز ریاست جمهوری، تلاشهای کنگره برای تحمیل اراده خود بر اجارهنشین کاخ سفید، بازگشایی پرونده ارتباط ستاد انتخاباتی ترامپ با روسیه، احضار حلقه اطرافیان ترامپ از جمله اعضای خانواده وی به تحقیقات کنگره و نهاد قضایی و هم چنین به چالش کشیدن اقدامات حاکمیتی ریاست جمهوری در همین چارچوب انجام گرفته است. تشکیل هیات منصفه در مورد پرونده ترامپ توسط “رابرت مولر” دادستان ویژه تحقیق آن چنان به حادتر شدن اختلافات دامن زد که ترامپ در جمع حامیان خود در ویرجینیای غربی به صراحت اظهار کرد “آنان می خواهند که شما را از رهبری که شما به او رای دادید با خبر جعلی محروم کنند و این عملا توهین به شما و از آن مهمتر به همه کشور و قانون اساسی ماست”. آمریکا در هیچ دورهیی از تاریخ معاصر خود دامنه شکاف بین نهاد ریاست جمهوری را با دیگر نهادهای قدرت تا به این حد تجربه نکرده است و حتی ماجرای رسوایی “واتر گیت” که به برکناری “ریچارد نیکسون” منجر شد نیز بیش از آنچه یک اخلال وسیع درون سیستمی به حساب آید در حد یک اقدام مجرمانه شخص ریاست جمهوری تلقی شد، که حتی با حذف وی هم هارمونی ساختار قدرت دچار هیچ آسیبی نگردید. اما وضعیت کنونی در مورد دونالد ترامپ حتی اگر به استیضاح و برکناری وی هم منجر شود به هیچ وجه به لحاظ ماهیت موضوع با نمونه واتر گیت قابل مقایسه نخواهد بود. رخدادهای اخیر در واشینگتن ماهیت تضادهای درون سیستمی و به نوعی بازتاب شکست مکانیزمهای سنتی در حوزه ساختار سیاسی – اجتماعی است و با حذف ترامپ از معادله نیز این پرونده بسته نخواهد شد. در روزهای اخیر کنگره، دادگستری و حتی رهبران حزبی جمهوریخواه با همکاری دمکراتها، ضمن تصویب طرحهای چالش برانگیز از جمله تحریم علیه روسیه، عدم تصویب طرح لغو بیمه درمانی “اوباماکر” در کنگره که یکی از محورهای سیاستهای ترامپ تلقی میشد، انتقاد شدید رهبران دو حزب اصلی از طرح جدید محدودیتهای مهاجرتی موسوم به طرح “تام کاتن – دیوید پردو” دو سناتور جمهوریخواه که توسط ترامپ به کنگره فرستاده شده است، به شدت دست دولت را برای اقدام بستهاند. حتی در یک تصمیم تحقیرآمیز و بازدارنده کنگره آمریکا با چکاندن ماشه مکانیزم موسوم به “پروفرما” در طول تعطیلات تابستانی که به لحاظ قانونی کنگره را با جلسات حتی چند دقیقهیی مشغول به کار نشان میدهد و مانع از انتصاب و برکناری مقامات دولتی در طول تعطیلات از طرف رئیس جمهوری میشود، مانع از برداشته شدن “شمشیر داموکلس” بالای سر رئیس جمهوری شدهاند. در آمریکا هم اکنون رئیس جمهوری بر مصدر کار است که در واقع فقط یک تدارکاتچی ساختار قدرت است و در خوشبینانهترین حالت برای حفظ بقای خود باید به همین وضعیت تمکین کند. آنچه هم اکنون در واشنگتن گوش شنوایی ندارد، حتی این هشدار درست و منطقی ترامپ است که میگوید “روابط ما با روسیه در پائینترین و خطرناکترین سطح در همه دوران قرار دارد، میتوانید قدردان کنگره باشید، همان افرادی که حتی نمیتوانند یک بیمه درمانی به ما بدهند”.
این تقابل امروز کاخ سفید با دیگر نهادهای قدرت در ساختار سیاسی آمریکا در هر دو سوی ماجرا هیچ ارتباطی با تصویر خیر و شر بازیگران درون سیستم ندارد چرا که همین کنگره و قضاییه ناساز با نهاد مجریه، زمانی که موضوع به منازعات خاورمیانه حول حمایت همه جانبه از محور عربستان در مقابل ایران می رسد همگی برادرانه بر روی یک سفره می نشینند. در وضعیت آنارشیک حاکم بر ساختار سیاسی آمریکا هر دو طیف ماجرا برای سبقت گرفتن از دیگری دست به تحرکات تندروانه و تنش آفرین در سطوح داخلی و خارجی می زنند که هم برای جامعه مدنی آمریکا و هم برای صلح جهانی به شدت خطرناک است. غول زخمی با چهره “ژینوسی” قدرت در آمریکا در یک وضعیت حساس سیاسی و تاریخی قرار گرفته است که برای برون رفت از آن هر لحظه امکان دارد مبادرت به اقداماتی کند که موجب آشوب و هرج و مرج در سطح جهان شود. یک مثال ساده از این وضعیت پارادوکسیکال را میتوان در تشدید تحریمهای روسیه توسط کنگره دید که در راستای هیستری ضدروسی برای آچمز کردن ترامپ با تصویب قوانین تحریمی علیه این کشور دقیقا همان هدف “سیاست تنبیه اروپا” که مدنظر رئیس جمهوری بوده و ظاهرا دمکراتها و بخشی از جمهوریخواهان بارها آن را نقد کردهاند، اما امروز با تصمیمات خود دقیقا آن را محقق میکند. این وضعیت بهشدت خطرناک و آسیب زننده به منافع دیگر کشورها را هم اکنون روسها که در ابتدا از پیروزی ترامپ اظهار خشنودی میکردند نیز درک کرده و با فرمان “ولادیمیر پوتین” برای اخراج بیش از ۷۰۰ کادر دیپلماتیک سفارت آمریکا در روسیه به تلافی اخراج ۳۵ دیپلمات این کشور در روزهای پایانی ریاست جمهوری “باراک اوباما” عکس العمل نشان میدهند. آمریکای امروز بیش از هر زمان دیگری خطرناک و پتانسیل ماجراجویی را دارد. به همین دلیل باید محتاطانه ضمن حفظ حریم منافع ملی خود مواظب بود که بهانه لازم را به دست آنان برای ماجراجویی نداد. واشنگتن برای خروج از این بن بست تا حدود زیادی به یک اقدام ماجراجویانه جهت اتحاد دوباره حلقههای منفصله زنجیر کنونی در ساختار سیاسی خود، به یک قربانی نیاز دارند.
۱۴/۵/۹۶
- درباره نویسنده:
- تازهترینها:
اردشیر زارعی قنواتی نویسنده و روزنامهنگار؛ روشنفکر و فعال سیاسی، تحلیلگر سرشناس ایرانی در حوزهی مسایل سیاسی و بینالملل است. از او مقالات فراوانی در نشریات ایران از جمله شرق و اعتماد و سایتهای معتبر خارج از کشور منتشر شدهاست.