درباره شعرعکسهای محمد آزرم
بستگی و وابستگی کلمه و تصویر؛ و دریافتها و تعامل آنها با یکدیگر به صورتی دامنهدار در تمام فرهنگها ریشه دارد. تعامل و تقابل شعر و نقاشی و همراهی آنها با یکدیگر و به اصطلاح نگارش نقاشانهی شعر (به جز مواردی که رنگ در کنار کلمه قرار گرفت و به خلق آثار چشمنواز و زیباییشناسانه پرداخت) منجر به تلفیق تصویر و ابعاد ذاتی کلمه؛ توجه به امکانات معنایی هر دو؛ و در نهایت با کش و قوسهایی، خلق «شعرمصور» یا «شعردیداری» در زبان شده است. شعر دیداری یا شعر کانکریت ژانری است در شعر، که علاوه بر ارتباط کلامی و خواندن، بر دیدن برای انتقال معنا الزام دارد.
در شعر معاصر ایران، از بین شاعرانی که به شعر دیداری پرداختهاند، شاید آثار «محمد آزرم»، با تفاوتها و تلفیقهایی همراه بوده که در اشعار دیگران کمتر دیده شده تا جایی که میتوان از او به عنوان یکی از جدیترین شاعران شعرکانکریت یا دیداری حال حاضر، نام برد.
محمد آزرم، همان بازیهای زبانیای که برای شعر پیشنهاد کرده، در زمینهی شعر دیداری نیز به کار گرفته و شعر کانکریتاش هم مشمول نظریهی «شعر متفاوط» او شده است. پرداخت آزرم به قابلیتهای شعر و عکس، فصلی تازه در ژانر شعر گشوده و «شعرعکس» را با تفاوتهایی نسبت به آثار قبلی ارائه شده از جانب دیگر هنرمندان، به مخاطب عرضه کرده است.
هر چند تلفیق ژانر شعر و ژانر عکس، مقولهی تازهای نیست، اما ایجاد بیناژانر شعرعکس در حوزهی شعر کانریکت، با تعریف دوبارهای که «محمد آزرم» از آن دارد، توانسته نگاهی تازه به قابلیتهای دو هنر داشته باشد. آشنایی و استفادههای ابزاری شاعر از هر دو ژانر، به واسطهی تسلط و البته الزامی که در این تسلط هست، همچنین خلاقیتها و حتی استفادههای کاربردی از نظریهی «متفاوط» که توسط وی ارائه شده، میزان قابل توجهی نوآوری و تازهنویسی را در این بیناژانر آفریده است.
در شعرعکسهای «محمد آزرم»؛ تنها زبان و کلام نیست که به عنوان شعر در برابر مخاطب قرار میگیرد. این آثار تلفیقی از عکس، گرافیک، رنگ و زباناند. به نحوی که نمیتوان هیچکدام را به تنهایی انتقال دهندهی معنا قلمداد کرد و باید کلیت کار به عنوان اثر لحاظ شود. نگاه به ظرفیتهای عکاسی، گرافیک، زبان و تعبیهی معنا در تمام بافت، متن و پیرامتن اثر که بهصورت مجموعهای از آنهاست، از جملهی مهمترین شاخصهی آثار اوست. آزرم در مصاحبهی منتشر شده در مجلهی رودکی، در پاسخ به هویت بیناژانر شعرعکس عنوان میکند: «شعرعکس بیناژانری است که در آن کلام به عکس و عکس به کلام برای خوانده شدن، جهت میدهد و حذف هریک از خوانش اثر، تغییر و تقلیل معناهای کل اثر است. شعر و عکس در این بیناژانر با هم در موقعیت هنر قرار میگیرند و جداگانه ممکن است، بیرون از آن باقی مانند». شاعر به زیرکی مخاطب را به اثر دعوت میکند و در برابرش همه چیز را باز میگذارد تا شاید مخاطب به دریافتی برسد، که همان قدر که میتواند صحیح باشد، همان قدر هم میتواند صحیح نباشد.
روشن است نوع ارتباط و برداشت مخاطب از جلوههای بصری یک عکس و آنچه در آن میبیند، در پیامی که از آن دریافت میکند نقش تعیینکننده و بهسزا دارد. آنقدر که دریافت اشتباه عکس، میتواند منجر به انتقال اشتباه پیام شود. این کلیت به جز ارتباط بصری، میتواند در ارتباط زبانی و نوع برداشت معنایی آن نیز صادق باشد.
نگاهی به شعرعکسها نشان میدهد، چیزی بیش از رعایت فرم و زیبایی در چینش عناصر شعرعکسها وجود دارد. وحدت انداموار عناصر و ارتباط هر آن چیزی که در شعرعکسها دیده میشود، اعم از فرستندههای کلامی و غیرکلامی، همچنین تخیل و بعد عاطفی قویتر آثار به واسطهی استفادهی بیشتر از تفکر بصری، به شکلی ست که حذف هر کدام، موجب خدشه در معنا میشود. همین امر و نیز نوع پیام تعبیه شده در بیناژانر، آثار آزرم را از عکسهای مرسومی که صرفا شعر در کنار آنها قرار گرفته، دور میکند. در شعرعکسی با بافت بصری خشن و قوسدار، در عبارت «دست برای اخلاق میکشد» جهت کلمهی «اخلاق» و کلمهی «برای» دو جهت متفاوت است؛ و با وجود درشت شدن کلمهی اخلاق، به خاطر بافت کهنه و خشنی که در شعرعکس دارد، معنای متناقضی به خود میگیرد. افزون بر این، کلمات در شعرعکس یاد شده چنان به هم پیوستهاند که به هیچ وجه نمیتوان بر یکی از صورتهای همنشینی کلمات، تاکید کرد.
تنوع آثار منتشر شده در بیناژانر شعرعکس، به حدی ست که مخاطب در مواجه و رویارویی با آن میتواند به فراخور داشتهها و همچنین نشانها و نمادهای ارتباطی تعبیه شده در اثر، دریافتهای معنایی از بعضی یا تمام آثار داشته باشد. عبارت «دست برای اخلاق میکشد» در یک شعرعکس به «باران اسیدی» در شعرعکس دیگر، مرتبط است؛ و همین عبارت به شعرعکس دیگری که در آن هوا بر شهری با بافت فرسوده سیمانی میریزد که حرف آخرش تغییر جهت داده است. توجه شاعر به پیرامون، به هر آن چیزی که هر روز اتفاق میافتد مثل فرسوده شدن اشیا و زنگ خوردگی فلزها و هر آن چیز که جزء اتفاقات عادی روزمره به شمار میرود، مثل اخبار و رویدادهای ناخوشایندی از قبیل اسیدپاشی به صورت زنان در شهر اصفهان، همچنین توجه به عناصر، ترکیبات، تقابلها، هنجارها و قوانین در تمام حوزهها، منجر به ایدهپردازی حداکثری در کارها شده است.
دقیق دیدن، تطبیق وجوه دیداری و شنیداری و حتی تخیل مخاطب هنگام دریافت معنا، میتواند جریان معناسازی در اثر را تشدید کند. شاید بتوان اینگونه بیان کرد که تمام عناصر و ماده کارهای به کار گرفته شده در شعرعکس، قسمتهایی از پازل یا پازلهایی بهم ریخته است که مخاطب با کنار هم گذاشتن آنها، میتواند به معنا برسد. مخاطب با فراست، قدرت تحلیل و استفاده از داشتههای ذهنی و عینیاش، میتواند چندین پازل را بچیند و معنادهی کند؛ کاری که شاعر با ترکیب نظامهای ارتباطی مختلف و وسعت بخشیدن به معنا، انجام داده است.
پس یکی از بهترین روشهای کشف لذت و دریافت آن در خوانش شعرعکسها، تلفیق همزمان دریافت معنا، از طریق دیدن و خواندن متن تنیده شده در تصویر است. شاید لازم باشد مخاطب هنگام دیدن شعرعکس، انتظار دریافت معنای متنی- تصویری را بهصورت مکمل داشته باشد تا صرفا به آنچه میبیند، اکتفا نکند. نه عبارتها، معنایی یک سویه دارند و نه تلفیق آنها با بافت تصویری اغلب کهنه و خشن، اجازهی یکسونگری معنایی را میدهد. نگاه به تصویر از زوایای مختلف، خوانش کلمات از تمام سمتهای ممکن، توجه به رنگ، بافت، زوایای نور، کادربندی و دیگر مواردی که ممکن است در شعرعکسها باشد، میتواند در تعبیر و معناسازی آنها، تاثیر شایان داشته باشد. همانطور که در شعرعکسهای اخیر آزرم، حروف و کلمات نیز چنان بصری شدهاند که به جای روایت صرف، رفتارهای روایت را نشان میدهند. ممکن است معنا یا معناهایی از متن، با رنگ زمینه یا رنگهای تصویر تبادر داشته باشد، یا گوشهای از تصویر مکمل قسمتی از معنای نوشتاری باشد. ممکن است جهت خطوط و یا امتداد خط افق و تلفیق آن با تنها یک کلمه از متن، منجر به تداعی یک پدیدهی طبیعی و دریافت پیامی از اثر شود. کافیاست ذهن بپذیرد با اثری متفاوت و متمایز با آنچه تاکنون به عنوان شعر یا عکس، میشناخته روبروست تا بتواند تاثیر و تقابل هنرها را بررسی کند و به کشف و لذت برسد.
- درباره نویسنده:
- تازهترینها:
In touch with the Iranian cultural diaspora.
Shahrgon is an online magazine for Canada’s Iranian cultural diaspora and Persian-speaking languages.
Shahrgon started working in Vancouver, Canada, in 1992 with the publication “Namai Iran” and then in the evolution of “Ayandeh” and “Shahrvand-E Vancouver,” it transformed into Shahrgon.
Shahrgon; The magazine of the Iranian cultural diaspora;
شهرگان مجلهی دیاسپورای ایران فرهنگی در ونکوور کانادا از سال ۱۹۹۲ با نشریهی «نمای ایران» آغاز بهکار کرده و سپس در فرگشتی از «آینده» و «شهروند ونکوور» به شهرگان فراروئید