در تقابل کلمات؛ مروری بر شعر فرزانه کارگرزاده
بی پوستی اولین مجموعه شعر فرزانه کارگرزاده است که شفافیت و عریانی را در بر دارد و در این مطلب گرت برداری از زبان است . زبانی که شاعر به واسطه ی آن به کلمه هستی بخشیده و با نگرشی استتیک عناصر ذهنی خود را به واحه هایی حیات بخش ارتقا می بخشد. این عناصر در تقابل ذهنیت و عینیت ردایی به کلمات پوشانده است
بی پوستی از زخمهایی می گوید که تخریب عمیقی در بافت های درونی انسان ایجاد و باقی می گذارد و با توجه به تناسب های معنایی عناصر شکل می گیرد، در عین حال از تناسب آوایی در بین این عناصر برخوردار است
شعرهای فرزانه با ریتم و آهنگی ملایم و به دور از تنش پیش می رود. زبان شاعر با طنطنه ی خاص خودش شعر را مورد مداقه قرار می دهد ، شاعر به دور از عصبیت بر کنجی خزیده و زخمهای جامعه ایی که بدو دل دارد را رصد میکند. نقطه عزیمت شاعر هم در همین نکته است که خود را از تنه ی جامعه دور نمی کند و می تواند در اوج تنهایی و دغدغه هایش به سرشت عناصر پیرامون اشراف پیدا کند و برای غلبه بر آن به شعر پناه می آورد.
به ناگهان درنگ
به چنگ می آیی
در حزن این آهنگ
که لمیده در ملال بیماری
به رویای تو رفته ست دستم
اکنون
تو می نوازی
با تیک تاک عقربه ها؟
زمان پیش رویم را ( به چنگ می آیی )
تناسب در زبان شاعر فرآیندی پیوسته و پیکربندی شده است. به گونه ای که عناصر فوق در تجانسی پلکانی در متن قرار گرفته و صورتهای آوایی را تحت شعاع خود قرار داده اند. به طوری که در شعر یک بام و دو هوا کلمات ابر ،آب، می بارم، هوا و در سوی دیگر اندوه، بغض، التیام، خسته وجه دیگر تناسب را در شعر ایجاد کرده اند.
ابری هستم
برخاسته از اندوه آب
فشرده می شوم به بغض
می بارم به التیام
خسته از دو هوا و
یک بام
بسامد دالها و بسامد معنایی در شعر دچار تلاطم و فراز و فرود و دست اندازهایی سخت نمی شود اما شاعر درست در نقطه ای که به انگیزه شناخت شناسانه ای از اتفاقات روزگار خود برمی آید در تیررس رویدادها قرار می گیرد و با رصد آنها در آرامشی نسبی به زیر و رو کردن و بهم ریختن ساختاری این اتفاقات برمی آید. زبان شاعر الهام گرفته از عناصر طبیعت با استفاده از امکانات شعر نو و بکارگیری بن مایه های اجتماعی، سیاسی و فرهنگی ست که در برقرار کردن ارتباط در چرخه متن به آن متوسل می شود.
چگونه می شود از دست شد و
از دست نداد؟
و آب ریخته را
به سرمنزل مقصود رساند؟
من که
قطره
قطره
ریخته ام از جان خود
بگو چگونه نگریم برای ابد؟
که زمان رفته را
مرگ هم
رستاخیز نیست ( از دست رفته )
با عبارات از دست شدن، از دست دادن، آب ریخته ( کنایه )، قطره قطره ریختن، جان، ترتیب و تناسب گویاست همچنین پشتوانه ی اندیشگی که در شعر از مرگ و رستاخیز و ایهام وجودی در آن نهفته است.
در شعر خاطره طنز تلخ و وضعیت تراژدی وجود دارد که برش عمیقی از هستی را رقم می زند و همچنین بار عاطفی به دنبال دارد.
حالا که ماه من شده ای
دستهایم با هیچ نردبانی
به تو نمی رسد.
در شعر شکسته گی راوی هویت جنسی خود را درمیان انبوهی از خودکامگی جنس مذکر می داند و برای فرار از این مرزبندی ها و عوامل سلبی، سنت رایج را پشت سر می گذارد و به آنچه در خود دارد می نگرد. این شعر به لحاظ فرم و زبان در چرخه رو به پیش و جاندار در حرکت است. شاعر با ارائه تصویری کامل و جامع از سنت مردسالارانه و کژدیسم به درون خود راه یافته و با اتکاء به توانایی خود در آفرینش دست به قلم می برد و با رویارو شدن با واقعیت و بهره بردن از امکانات زبانی به درک جهان پیرامون خود می نشیند.
چقدر شکسته بمانم
تا شکل خودم باشم؟
از پاره درآیم
یکپارچه
به لباس آمدن
قواره ی خود بشوم
دل دانه ها را
مشت بگیرم
به خون خوردنی
انار خود باشم
چقدر لب بگذارم بر دهان
خندان و
چشم ها راه خود را بروند؟
و اندام را
به انحنای درست در بیاورم
مثل عروسکی
تاتی تاتی
با دست تو
التماس کنم
نه! بهتر که شکسته بمانم
شکل غریب خود باشم ( شکسته گی )
بی شک نوشتار زنانه قابلیت به زیر سئوال بردن احلیل مداری را در خود دارد و شالوده شکنی این قدرت موروثی می پردازد. نظام فکری حاصل در متن به تخریب نظامی می پردازد که ناشی از دوگانگی ست. قدرت به چالش درآوردن این دوسویگی و اشراف بر دیدگاهی که می تواند این منظر را آشکار و برای رهایی از آن به سرنگونی این تقابلها دست یابد.
از ویژگیهای شعر فرزانه کارگرزاده دوری از حاشیه و زوائد، محتوای احساسی کلمات و کارکرد آن در شرایط عینی، پتانسیل موسیقیایی کلمات و استعاره هایی که در هم تنیده اند، موجز بودن، اندیشگی که وامدار شعر است…
در عمود تو
در آفتاب می روم
و سایه ام کوتاه نمی آید ( ص ۶۷ )
فضاسازی در شعر شاعر به گونه ای محوری پیش می رود اما وجوه افتراقی آن را از یکنواختی می رهاند و بر اهمیت عناصر و موقعیت آنها در زمان خاص را جلوه گر می سازد. مانند دایره واژگانی که از فضایی بالنسبه برخوردارند اما چشم انداز شاعر بنا به موقعیتها متفاوت و چالش انگیز می باشد. حتی زمانی که از واگویه های فردی خود برای به عرصه درآوردن دیدگاهی وسیع استفاده می کند از دلالتهای اجتماعی خود دور نمی شود و زیست خود را بر عرصه کلماتی واگذار میکند که به وسعت اندیشه اش به پرواز درمی آید.
ای صدای آهسته خواهش
در من به نوازش
نفس بکش
تا با نیازی نیلوفری
با نسیم تو بر این برکه
بی قرار بمانم
آه ای صدا
ای صدای آهسته خواهش (ص ۷۰ )
—-
۱۴۰۱/۴/۴
- درباره نویسنده:
- تازهترینها:
In touch with the Iranian cultural diaspora.
Shahrgon is an online magazine for Canada’s Iranian cultural diaspora and Persian-speaking languages.
Shahrgon started working in Vancouver, Canada, in 1992 with the publication “Namai Iran” and then in the evolution of “Ayandeh” and “Shahrvand-E Vancouver,” it transformed into Shahrgon.
Shahrgon; The magazine of the Iranian cultural diaspora;
شهرگان مجلهی دیاسپورای ایران فرهنگی در ونکوور کانادا از سال ۱۹۹۲ با نشریهی «نمای ایران» آغاز بهکار کرده و سپس در فرگشتی از «آینده» و «شهروند ونکوور» به شهرگان فراروئید