Advertisement

Select Page

دهان که باز می‌کند

علیرضا بهنام (شاعر، داستان‌نویس، مترجم)


دهان که باز می‌کند

 

دور و خیال سایه می‌زنند برهم و درهم

وقتی شکاف یخ

آوار می‌شود بر خیال زنی

در شهری چنان دور که

و چنان

 

از مرزهای قلهک رد می‌شود

زبان می‌کند باز به زبان دور و شهر می‌شود مدام

می‌خواند و باز خوانده می‌شود به خیال

از خیال خودش بالا می‌رود با دست‌هایی تکه پاره

بالا می‌رود بر

بالا می‌رود در

بالا می‌رود تا

بالا می‌رود با

از مرزهای زن می‌زند بالا زن

 

دهان که باز می‌کند یخ

زنی بیرون می‌زند با دست‌های خیال

خیال زن بر زن خیالی سایه می‌زند

 

 

*

بازخوانی مجموعه شعر «بی هیچ ترسی از جاذبه‌ی  زمین» سروده‌ی مهری جعفری

روایت دهلیزهای ذهن

علیرضا بهنام

 

 

اگر این گفته‌ی خواجه نصیر طوسی را بپذیریم که شعر را از نگاه منطقیون کلام مخیل می‌نامد[i] ناگزیر باید آن را امری سوبژکتیو یا ذهنی به حساب آوریم. به این معنا شعر چه در مطالعات مربوط به آفرینش شعری و چه در محدوده‌ی تعامل با خواننده از مدلی ذهنی که همان مدل تخیل یا خیال پردازی است پیروی می‌کند. به بیان دیگر با پذیرفتن گفته‌ی خواجه‌ی طوسی لازم است برای تحلیل یک شعر فرایندی ذهنی را تشریح کنیم که آفرینش شعری برای ایجاد و بقای خود به آن وابسته است. در شعرهای روایت مدار (‌narrative‌) که شعرهای مهری جعفری نیز از آن جمله‌اند، روایت به عنوان عنصری اصلی شناخته می‌شود که چند و چون رابطه‌ی آن با عنصر خیال شکل دهنده‌ی ارزش ادبی متن به شمار می‌رود. در این جا قصد ما این است که با برشمردن ویژگی‌های روایت ذهنی نمونه‌هایی از آن را در شعرهای دفتری که موضوع بحث ما در این نوشتار قرار گرفته است نشان بدهیم.

پیش از شروع بحث لازم است منظور ما از اصطلاح روایت ذهنی مشخص شده و تفاوت‌های آن با نوع دیگری از روایت که برای آن نام روایت عینی برگزیده‌ایم مشخص شود.

ارسطو در بوطیقای خود روایت را نسخه برداری ذهن از جهان بیرون معرفی می‌کند. به این ترتیب از نگاه بوطیقایی روایت تلاشی برای بازسازی جهان واقعی بر اساس رسوب‌هایی است که در ذهن یک فرد از افراد جامعه‌ی انسانی ته نشین شده است. چنین برداشتی از رابطه‌ی عین و ذهن در شکل گیری روایت تا اواخر قرن نوزدهم میلادی همچنان معتبر شمرده می‌شد. این در حالی است که تحولات جهان اندیشه امروزه به ما این امکان را می‌دهد تا از منظرهای دیگری نیز به تماشا و تحلیل فرایند روایت بپردازیم.

هانری برگسون در مطالعات خود در باب چگونگی شکل گیری درک انسانی از جهان برخلاف ارسطو اصالت را به جهان واقعی نمی‌دهد. او با تمرکز بر جنبه‌های مختلف پردازش ذهن انسان از جهان اطراف و نقش تعیین کننده‌ی این پردازش ذهنی در شکل گیری فهم ما از دنیا تا آنجا پیش می‌رود که جهان را یکسره ساخته و پرداخته‌ی ذهن انسانی قلمداد می کند.[ii]

از این جاست که نوع دیگری از روایت زاده می‌شود که می‌توان آن را روایت سوبژکتیو یا روایت ذهنی نام نهاد. در اینجا بر خلاف روایت عینی تلاش شخص بر این متمرکز نمی‌شود که در روایت خود تا سر حد امکان به بازسازی آن چه از واقعیت درک کرده است در قالب روایت دست بزند. به جای آن دریافت‌های فرد از جهان واقعی در ذهن او تغییر شکل می‌دهند و با تغییر نقش، تغییر جایگاه، و جا به جایی‌های مبتنی بر تداعی جهانی را می‌سازد که خاص آن روایت است و در مقام قیاس با جهان واقعی قابل بازشناسی نیست.

در مجموعه شعر مهری جعفری نمونه‌هایی از این نوع روایت شعری به وفور دیده می‌شود. در این جا برای روشن‌تر شدن بحث به چند نمونه از این شعرها اشاره خواهیم کرد.

در شعر «جایی دور از این توان موج دار» [iii] روایت ذهنی درست از عنوان شعر آغاز می‌شود.عبارت توان موج دار که از صفت و موصوف قرار گرفتن توان که کمیتی فیزیکی است و موج دار که بر کیفیتی فیزیکی دلالت می‌کند ساخته شده، خود مفهومی را می‌سازد که خارج از ذهن نمی‌تواند ساخته شده باشد. به عبارت بهتر این عبارت هیچ مفهوم معنی داری را در جهان واقعی نمایندگی نمی‌کند. 

روایت این شعر از تعابیری تشکیل شده است که تنها در یک جهان ذهنی و در میان روابط تغییر شکل یافته‌ی کلمات می‌توانند وجود داشته باشند. در متن شعر نیز اصطلاحات هندسه، فیزیک، شیمی و زیست شناسی در کنار هم دنیایی دیگرگون را شکل می‌دهند که در آن هیچ چیز سر جای خودش نیست و هیچ دالی بر مدلول آشنای خود دلالت نمی‌کند. این نکته روایت شعر را به روایتی ذهنی تبدیل می‌کند که مفاهیم و اشیائی چون دایره، تک سلولی، اتصال و مغناطیس را برای القای فضایی آخرالزمانی از تک افتادگی انسان مدرن به کار می‌گیرد. این در حالی است که هیچ یک از این کلمات ربط آشنای خود را با یکدیگر در ذهن مخاطب بازتولید نمی‌کنند.

در ابتدای شعر عبور [iv] دوباره با وضعی مشابه رو به رو می‌شویم.

 

بروم

نگاهم را

از در بردارم

و بکوبم

به دیوار

شیء شدگی نگاه و تغییر موقعیت در و دیوار که کارکردهای آشنای خود را از دست داده‌اند. در این شعر به ساخته شدن جهان جدیدی کمک می‌کند که برای درک آن به فراموش کردن روابط دنیای واقعی نیازمندیم .

روایت ذهنی در این کتاب شعرهایی را پدید آورده است که مفاهیم ذهنی را هم دچار تغییر مکان و تغییر موقعیت کرده‌اند. از آن جمله است بازی با مفهوم مرگ در شعر «بر شاخک مگس‌های سبز»

 

بکشیدم یا نه

من کشان کشان

کشیده می‌شوم

به عهده نمی‌گیرم

اما هیچ

این وزنی که از من

کنده می‌شود

و بار می‌شود

بر شاخک مگس‌های سبز

بر تن لزج کرم‌ها[v]

 

به این ترتیب روایت ذهنی از دل شعرهای این کتاب خود را به خواننده نشان می‌دهد. و در عین حال مصالحی را در اختیار او می‌گذارد تا خود روایت‌های خاص خودش را از میان این روایت‌ها بیرون بکشد.

بازی بی پایان متن عاملی است که به خواننده لذت می‌دهد و این لذت از لذت رهایی ( کاتارسیس) که ارسطو آن را نتیجه‌ی روایت عینی دانسته بود برای انسان امروزی جذاب‌تر به نظر می‌رسد.

———————————

[i] مجموعه مقالات مهدی اخوان ثالث، چاپ اول، ص۲۲۳

[ii] برای آشنایی با بحث برگسون درباره ی اصالت دریافت ذهنی به منبع زیر مراجعه کنید

Henri Bergson. “Of the Selection of Images For Conscious Presentation. What Our Body Means and Does”. Chapter 1 in Matter and Memory,  translated by Nancy Margaret Paul and W. Scott Palmer.  London: George Allen and Unwin (1911): 1-85.

[iii] جعفری، مهری – بی هیچ ترسی از جاذبه ی زمین – نشر آرویج – ض ۹ -۱۰-  11

[iv]  همان – ص ۲۰

[v] همان – ص ۲۴

لطفاً به اشتراک بگذارید
Advertisement

تازه‌ترین نسخه دیجیتال شهرگان

تازه‌ترین نسخه‌ی دیجیتال هم‌یان «ویژه‌نامه‌ی پیوست شهرگان»

آگهی‌های تجاری:

ویدیوی تبلیفاتی صرافی عطار:

شهرگان در شبکه‌های اجتماعی

آرشیو شهرگان

دسته‌بندی مطالب

پیوندها:

Verified by MonsterInsights