دهنکجی مکرون جوان به اروپا
سفر “دونالد ترامپ” رئیس جمهوری آمریکا در طی روزهای ۱۳ و ۱۴ ژوئیه به فرانسه که هم زمان با روز جشن ملی فرانسه بود از آن جهت دارای اهمیت ویژه بود که دیدار دو رئیس جمهوری آمریکا و فرانسه دو هفته قبل در جریان نشست گروه بیست در آلمان (هامبورگ) انجام شده بود و در سطوح بالای سیاسی جهان ضروری تلقی نمی شد. از طرف دیگر با توجه به چالش هایی که هم اکنون بین دولت واشینگتن با اتحادیه اروپایی و هم چنین خروج آمریکا از معاهده تغییرات اقلیمی حاصل نشست پاریس (کوب ۲۱) وجود دارد، ظاهرا انتظار سردی روابط دو سوی آتلانتیک می رود. اصولا حضور ترامپ در اروپا به دلیل بسیاری از همین اختلافات و شیوه زمامداری وی چندان مورد استقبال قرار نمی گیرد و حتی دعوت “ترزا می” نخست وزیر محافظه کار بریتانیا که نزدیکترین متحد ترامپ در اروپا می باشد هنوز در فضای سیاسی این کشور تلاطم های سیاسی را موجب شده است که انجام آن حداقل تا به امروز بسیار سخت خواهد بود. این در حالی است که جمهوری فرانسه همیشه مدعی دفاع از سنت های اروپایی و به ادعای “آمانوئل مکرون” رئیس جمهوری جدید این کشور امروز برای پاریس “اولویت اصلی دفاع از اتحادیه اروپایی در مقابل انشقاق” در درون آن می باشد. رهبران اروپایی از جمله آقای مکرون در جریان نشست گروه بیست در هامبورک به صورت جمعی و دوجانبه با رئیس جمهوری آمریکا حول مسایل مختلف و موارد مورد اختلاف مذاکرات فشرده و سختی را انجام دادند و تقریبا ترامپ همانگونه که آمده بود به واشینگتن بازگشت بدون اینکه هیچ نشانهیی از تغییر و تجدیدنظر در سیاستهای خود را بروز داده باشد.
سفر ترامپ به پاریس در چنین فضای بی اعتمادی و سردی روابط واشینگتن – بروکسل انجام شده است و اصولا وی نیز چندان علاقه یی به میراث دمکراتیک جهانی از جمله تحولات تاریخی مدرنیته اروپایی و به خصوص شبه انقلاب “فتح باستیل” تاکنون نداشته است. این دیدار از قبل پیش بینی نشده، اما فارغ از گرایشات شخصی و روابط بین اتحادیه اروپایی و واشینگتن انجام گردید و تا حدود زیادی ناشی از فرصت طلبی آمانوئل مکرون برای تثبیت هژمونی دولت خود بر این اتحادیه در رقابت با آلمان و خانم “آنگلا مرکل” صدراعظم این کشور انجام گرفته است. بلند پروازی های مکرون جوان برای مطرح کردن نقش کاریزماتیک خود و به حاشیه بردن رقیب آلمانی حتی به بهای “خنجر از پشت زدن” به جامعه اروپایی انگیزه اصلی و محور کانونی دیدار ترامپ از فرانسه بوده است. این در حالی است که حتی ترامپ در جریان انتخابات ریاست جمهوری فرانسه به صورت تلویحی از “مارین لوپن” رقیب دور دوم انتخابات ریاست جمهوری فرانسه در مقابل مکرون حمایت کرده بود. از طرف دیگر ترامپ نیز که تقریبا در اروپا به عنوان یک رهبر منزوی با وی برخورد می شود گسترش روابط با فرانسه به عنوان سمبل سیاسی اتحادیه اروپایی را برای خود موهبتی می داند که در آینده می تواند بزرگترین رقیب خود (مرکل) در این اتحادیه را تضعیف کند. هر دو رهبر بدون تردید بر این موضوع واقف بوده اند و هرکدام به دلایلی در این چارچوب فرضی عمل کرده اند و این زنگ هشداری برای موجودیت اتحادیه اروپایی و جایگاه آلمان در اروپای به ظاهر متحد می باشد.
استقبال ویژه از ترامپ توسط فرانسویان هیچ نشانه یی از اختلاف و حتی کم اعتمادی بین دو کشور نداشت و تنها اهدای نشان “لژیون دونور” در این دیدار دو روزه به رئیس جمهوری آمریکا انجام نشد. تمام آن چیزی هم که در کنفرانس مطبوعاتی دو طرف گفته شد از جمله تاکید بر اختلاف نظر در خصوص معاهده تغییرات اقلیمی، در حاشیه این گفته مکرون مبنی بر اینکه “هیچ چیز نمی تواند فرانسه و آمریکا را از هم جدا کند” به حاشیه رانده شد. حتی نوع استقبال از ترامپ که به جای استفاده از کاخ الیزه این بار در بنای عظیم “آنولید” که علاوه بر موزۀ ارتش و تأسیسات دیگر، پانتئون نظامی فرانسه محسوب میشود و از جمله مقبرۀ ناپلئون در آنجا قرار دارد، خود حامل یک پیام خاص بود که تاکید بر ارجحیت جایگاه ژئوپلتیک – نظامی بر موقعیت اقتصادی – سیاسی بوده است. اتفاقا همین موقعیت مکانی برای استقبال از رئیس جمهوری آمریکا نیز به نوعی فروکاستن موقعیت آلمان در مقابل فرانسه بود که بازتعریف روابط محور متفقین در مقابل قدرت آلمان را در طی جنگ جهانی دوم تداعی می کند. به خلاف بسیاری از گمانه زنی ها هم اکنون به نظر می رسد که برای آمانوئل مکرون به عنوان یک نئولیبرال افراطی، بازسازی هژمونی قدرت تضعیف شده فرانسه و اولویت جایگاه ژئوپلتیک بر دیگر موضوعات ارجحیت پیدا کرده است. همین ایفای نقش رئیس جمهوری به عنوان “ناجی” دقیقا همان عامل اصلی است که ترامپ را با مکرون پیوند می زند و این دو رهبر برای خود وظایف ویژه و تاریخی قائل می باشند که تا حدودی فراتر از جایگاه معمول یک رئیس جمهوری است.
دیدار ترامپ از فرانسه و استقبال بسیار گرم همتای فرانسوی از وی، نه تنها در چارچوب یک تلاش اروپایی برای حل و فصل اختلافات اتحادیه اروپایی با واشینگتن نبوده است که بدون تردید در روند دوقطبی کردن درونی همین اتحادیه نیز در آینده مورد استفاده قرار می گیرد. از یک طرف ترامپ سعی می کند رقیب اصلی خود آنگلا مرکل را تضعیف و به حاشیه براند و از طرف دیگر مکرون می خواهد فرانسه را در شرایط پرچالشی که هم اکنون اتحادیه اروپایی درگیر آن است به عنوان یک آلترناتیو بدیل با آمریکای ترامپ پیوند بزند. احتمالا در ذهن مکرون یک معادله یا پیش بینی دیگر هم شده است و آن اینکه بریتانیا بعد از “برگسیت” و انتخابات اخیر که به کاهش اعتبار ترزا می انجامید به زودی وارد چالش های زیادی با اتحادیه اروپایی و حتی بی ثباتی سیاسی از درون خواهد شد و در این مقطع تاریخی فرانسه می تواند به عنوان متحد درجه یک آمریکا در اروپا مورد توجه رهبران واشینگتن قرار گیرد. بدون تردید مکرون به همان اندازه که می تواند یک رهبر نامطلوب و فرصت طلب باشد اما هم چنان زیرک هم است و احتمالا نگاه تیزبین وی در نشست گروه بیست مشاهده کرده است که ترامپ حتی در انزوای پیش بینی شده خود هم چنان قادر بود در دیدارهای دوجانبه تاثیرگذاری بالایی بر روند مذاکرات بگذارد. بعد از این دیدار ترامپ از پاریس، در حالی که میانجیگری “رکس تیلرسون” وزیر امور خارجه آمریکا که چندان با ترامپ در سیاست خارجی همسو نیست، بلافاصله دولت مکرون نیز در حالی که یقین داشت فعلا راه حلی برای بحران متشنج در روابط قطر با دیگر کشورهای عرب خلیج فارس به رهبری عربستان وجود ندارد “ژان ایو لودریان” وزیر امور خارجه خود را روانه منطقه کرد. این میانجیگری از نوع فرانسوی نیز قرار نبود که حاصلی داشته باشد و این را مکرون به یقین می دانست اما این سفر برای تثبیت موقعیت در این منطقه و شکل دهی به گسترش روابط با عربستان انجام شده است تا از خوان یغمای عربی هم چون ترامپ میوه خود را بچیند. آمانوئل مکرون با دعوت از ترامپ فصل تازه یی را در روابط پاریس – واشینگتن کلید زده است که فراتر از منافع و جایگاه اتحادیه اروپایی است. وی در کنار گسترش روابط با واشینگتن قصد دارد تا اهرم قدرتمندی را در مقابل آنگلا مرکل به دست آورد که با تضعیف موقعیت آلمان در این اتحادیه، در آینده خود و فرانسه را در موقعیت برتر به آمریکا و اعضای اتحادیه تحمیل کند.
۵/۴/۹۶
- درباره نویسنده:
- تازهترینها:
اردشیر زارعی قنواتی نویسنده و روزنامهنگار؛ روشنفکر و فعال سیاسی، تحلیلگر سرشناس ایرانی در حوزهی مسایل سیاسی و بینالملل است. از او مقالات فراوانی در نشریات ایران از جمله شرق و اعتماد و سایتهای معتبر خارج از کشور منتشر شدهاست.