دو خوانش از سهراب رحیمی: شهروند افتخاری شعر
نگاهی به
«شهروند افتخاری جهان»*، گزیدهاشعار مهرنوش قربانعلی
خوشحالم که انتشارات نصیرا گزیدهای از سرودههای یکی از مهمترین شاعران معاصر ایران را در کیفیتی خوب منتشر کرده است. و خوشحالم که گزیدهی شاعران خوب ما در زمان حیاتشان منتشر میشود تا ما خوانندگان شعر؛ علاوه بر ملاقات شعر ایشان؛ شانس گفتگو و دیدار با این شاعران معاصر را نیز داشته باشیم.
مهرنوش قربانعلی را سالهاست میشناسم و دربارهی کتابهایش؛ قبلا نیز مفصلاً مقالاتی نوشتهام. در این کتاب؛ اما شعرهایی وجود دارد از کتابهای نایاب ایشان. و خوشبختی من هنگام مطالعهی این مجموعه این بود که شعرهایی را یافتم که مدتها بود به دنبالشان بودم. مهرنوش قربانعلی شاعری ست پویا؛ پیگیر و خوش فکر. مهرنوش قربانعلی منتقد بسیار باهوشی هم هست. و همچنین مقالاتی در شعر و شاعری نوشته و مجموعه مصاحبههایی با بزرگان شعر امروز دارد که بسیار خواندنی هستند. امیدوارم به زودی منتخب مقالات، مصاحبهها و نقدهای ایشان نیز منتشر شود. و اما این مجموعه که متمرکز است بر حرفهی اصلی شاعر؛ که همان شعر است: مهرنوش قربانعلی در هر گفتمان شعریاش؛ تعریف خود از شعر را نیز ارائه میدهد. او حتی تعریف یا تعریفهایی از مفهوم اندیشه را هم برمیگزیند. منظورم از اندیشه؛ مفهوم فلسفی آن است که موقعیتی را توضیح میدهد و بیانگر شرایطی ست که آن موقعیت را میسازد. رفتارهای شعری او در بردارندهی اندیشههای او پیرامون شعر و شاعری هستند. در شعرهای مهرنوش قربانعلی؛ موقعیتی از اندیشههایی به اجرا درمیآید که وقوع آنها جز در شعر؛ امکان پذیر نیست. در نوشتار او اندیشه و شعر به امری یگانه تبدیل شدهاند و قابل تبدیل به یکدیگرند. به بیان دیگر؛ شعر او تنها محل وقوع اندیشه نیست؛ بلکه نوشتار او؛ شکلی از اندیشه است و گونهای جداناشدنی از اندیشه که شکل شعر دارد. شعرهای او هستی شناسانه است. او به هستی میاندیشد؛ همزمان که نوشتار او یک خوداندیشی و اندیشه به شعر نیز هست. خوداندیشی شاعر در متن شعر است که بروز میکند؛ بی آنکه در رفتار خود نمایی از خودنمایی داشته باشد. اندیشه در متن شعر؛ در رفتار شاعر با کلمه خود را نشان میدهد در رفتارهای ادعایی که پدیدار شناسی متن شعر اوست. او با رمز زدایی از یک موقعیت، سطحی دیگر از اندیشیدن را برای خواننده شعرهایش نمایان میکند که در آن خوداندیشی شعر قادر است به نا آگاهیهای متن و نیندیشیدههای خود با نگاهی نو بیندیشد. نوشتار او با رمززدایی این موقعیت به سطح دیگری از اندیشه دست مییابد، سطحی که در آن ناخوداندیشی متن شعر به آن چه شاعر نتوانسته بیندیشد میاندیشد. کشف بسیاری از شعرهای او، نخست هنگامی رخ میدهد که خواننده با نوشتار او برخورد میکند. نسبت شعر و اندیشه در شعرهای مهرنوش قربانعلی نسبتی جدایی ناپذیر؛ تفکیک ناپذیر و پیوسته است:
دامنهی میدانی که خاطرههایم را دور میزند
بیشتر از صبوری ترمینال و مسافران ظرفیت ندارد
کیف لبخندی را دوربینهای قدیمی در لهجهی عکسها ظاهر میکنند
درختهای سرو دورم باشد و
هیچ لالهای در اطرافم هرس نشود
خون ستارخان در این شهر پناه یافته است
که بی تابی خاک در قلبم منتشر میشود
دست در دست جغرافیایی گذاشتهام
که گرمایش خطوط دستهایم را تعبیر میکند.
=====================
نگاهی به
«پروانهای که باد را با خود برد»**
اثر فرناز فرازمند
مجموعه شعر فرناز فرازمند شروع خوبی دارد. و ما از همین ابتدای کتاب میفهمیم با شاعری طرفیم که قدر کلمه را میداند و به موسیقی کلمات آشنایی دارد:
از مونالیزا
لبخند مرموزی که هر روز تحویل میدهم به شما
از شانزه لیزه
لیز خوردن بر پوست خربزهها در تهران
از تو عکسی که در آن
هنوز آن قدرها
پاریس نشدهای
که به جای هلن
مونتاژت کنم
تا از اسب چوبی گل زدهای پیاده شویم
و اشباح سرگردان فرارکنند از عطر شانل تنمان
دقت کنید چگونه عناصر ناهمزمان و ظاهرا نامتجانس را کنار هم قرار داده و توانسته شعری دلپذیر و روان و روایی ارائه دهد، طوری که ما به عنوان خواننده نمیفهمیم چگونه ممکن است بر پوست خربزههای تهران از شانزه لیزه لیز بخوریم یا از عکسی آن قدر پاریس (و نه پاریسی) که به جای هلن مونتاژ شویم تا بعد از اسب چوبی گلی پیاده شویم تا اشباحی سرگردان از بوی شانل خوشبوی تنمان پا به فرار بگذارند.
ممکن است خواننده دچار اشتباه شود و فکر کند که شعر فرناز فرازمند؛ شعر اندیشههای بزرگ نیست. و البته شاعر دلیلی هم نمیبیند که اندیشههای صرف را به صورت خام مطرح کند. در شعرهای فرناز فرازمند، مطرح کردن اندیشه به شکل خاصی ست که خواننده در خوانش اول متوجهاش نمیشود. هر کلمهای حامل اندیشهای ست. توقعی که ما از شعر اندیشه داریم، توقعی قدیمی ست، چون دوران شعرهای آرکائیک پدرسالار گذشته است. و نوع نشان دادن اندیشه در شعر امروز متفاوت است. شعر فرناز فرازمند اما اندیشه را در تصویرها و تصورهای شاعرانه پنهان میکند:
تو دلگیری از گلگیرت
که خورده به دیوار
من از زنی
که بد پارک میکند
در زاویههای وسیع خودش
گواهینامهام را تمدید نکن
دنیا جایی برای دور زدن ندارد
فرناز فرازمند نشان داده است که با سادهترین عبارتها میشود شعر ساخت. هرچند این سادگیِ به ظاهر ساده، حاکی از سالها تمرین شاعری ست و این مهارت شاعرانه به این سادگی که به نظر میرسد به دست نمیآید.
بار آخری که تبدیل شدی به نقطهای در آسمان
به وجود دایرهها شک کردم
به هواپیمایی که
هندسه را دور میزند
معلوم است که خانم فرازمند؛ مثل بسیاری از شاعران؛ عاشق کتاب و کتابخوانی ست. و البته این علائق در شعرهایش بسیار هویداست:
بعد از «صد سال تنهایی»
خودت را که ورق بزنی
کتابخانه از تاریکخانه هم سرخ تر میشود
خودت را که ورق بزنی
کتابخانه از تاریکخانه هم سرخ تر میشود
تا خاطرهها را خوب ظاهر کنی
آن وقت
با دیدن زخمی کهنه گیاهخوار میشوی
و دنبال «شازده کوچولو» یی میگردی
که «در جست و جوی زمان از دست رفته»
قفسهها را برای ابد ترک کرده است.
به نظر میرسد شاعری چون فرناز فرازمند؛ دنیایش را در فضای خانه و کتابخانه امن تر میبیند و بیرون رفتن را هم امری خطرناک و هم بیهوده میداند؛ چرا که حقیقتا لذت کتابخوانی چیز دیگری ست:
گواهینامهام را تمدید نکن
دنیا جایی برای دور زدن ندارد.
============
* نشر نصیرا؛ ۱۳۹۲
** نشر داستانسرا
- درباره نویسنده:
- تازهترینها:
In touch with the Iranian cultural diaspora.
Shahrgon is an online magazine for Canada’s Iranian cultural diaspora and Persian-speaking languages.
Shahrgon started working in Vancouver, Canada, in 1992 with the publication “Namai Iran” and then in the evolution of “Ayandeh” and “Shahrvand-E Vancouver,” it transformed into Shahrgon.
Shahrgon; The magazine of the Iranian cultural diaspora;
شهرگان مجلهی دیاسپورای ایران فرهنگی در ونکوور کانادا از سال ۱۹۹۲ با نشریهی «نمای ایران» آغاز بهکار کرده و سپس در فرگشتی از «آینده» و «شهروند ونکوور» به شهرگان فراروئید