Advertisement

Select Page

ریشه نام دو شهر بابُل و بابِل

ریشه نام دو شهر بابُل و بابِل

دکتر مرتضی مومن‌زاده

    دو نام “بابُل” (Bābol) و “بابِل” (Bābel,Babylon) از نظر تلّفظ بسیار شبیه هستند. آیا این تشابه اسمی اتفاقی است و یا اینکه این دو نام از نظر ریشه‌ای (Etymologic) نیز با یکدیگر ارتباط دارند. بررسی این نکته موضوع نوشتار حاضر را تشکیل می‌دهد. فرض بر این است که واژۀ “بابُل” از دو بخشِ “با” (Bā) و “بُل” (Bol) و واژۀ “بابِل” از دو بخشِ “با” (Bā) و “بِل” (Bel) یا “بیل” (Bil) تشکیل شده است. بنابراین باید در پی ریشه و معنی‌یابی دو واژۀ “با” و “بل” یا “بیل” بود.  به این منظور ابتدا تاریخچۀ دو شهر “بابُل” و “بابِل” را مرور می‌کنیم. سپس شرح کوتاهی از چندین شهر داده می‌شود تا ریشه و معنیِ بخشِ “با” در نام‌های “بابُل” و “بابِل” بدست آید. همچنین شرح کوتاه از شهر‌های دیگری داده می‌شود تا ریشۀ بخشِ “بُل” و “بِل” در این دو نام شناسائی شود. با یاری گرفتن از اطلاعاتِ موجود دربارۀ شهرهای مذکور و علّت نامگذاریِ آنها به معرفیِ ریشه نام دو شهر “بابُل” و “بابِل” می‌پردازیم تا پاسخی به دو پرسش، یکی ارتباط ریشه‌ایِ (Etymologic) دو واژۀ مذکور و دیگری علّت نام‌گذاریِ این دو زیستگاه به نام‌های “بابُل” و “بابِل” داده باشیم.

چنانکه شرح داده خواهد شد، “با” یکی از گویش‌های واژۀ “بَغ” است و “بَغْ” در حالت عام به معنیِ “ایزد” و “خدا” در برخی آئین‌های کهن و در حالت خاص، نام “ایزدِ مهر” (بَغِ مهر) می‌باشد.

  از آنجا که از بررسی‌های موضوع این نوشتار برمیاید واژۀ “با” در نام‌های “بابُل” و “بابِل”  نام “ایزد مهر” می‌باشد. بنابراین لازم است مقدمه‌ای دربارۀ آئین مهری (میترائیسم) و “ایزدِ مهر” گفته شود[۱].

    اگر در ویکی‌پدیای فارسی به جستجوی معنیِ “میترا” و یا “ایزدِ مهر” پرداخته شود خواهیم یافت که “مهر”، “میترا” یا “میتَرِه” از ایزدانِ باستانیِ هندو-اروپائیِ پیش از روزگار زرتشت است. البته واژۀ “مهر” علاوه بر اینکه نام یک “ایزد” است به معنیِ مهربانی، دوستی و پیمانِ دوستی و همچنین به معنیِ “خورشید” می‌باشد. واژۀ “مهر” نام ماه هفتم از سال خورشیدی است و شانزدهمِ هر ماه نیز روز “مهر” نام دارد. نام “ایزدِ مهر” در اوستا و در نوشته‌های پادشاهان هخامنشی “میتره” (Mithra) و در سانسکریت “میتره” (Mitra) آمده است[۲].

 احمد حامی[۳] در کتاب “بَغِ مهر”،  برای “ایزد مهر” از مآخذ‌های مختلف نام‌های “بَغِ مهر” (Bagh-e-Mehr)، “ایزدِ فروغ”، “بغوس”، “باکوس” را می‌آورد. او همچنین واژه‌های “با” (Bā)، “بی” (Bey)، “بیگ” (Beyg)، “بی” (Bi) و “بک” (Bak,Bek) را گویش‌هائی از “بَغْ” و برگرفته از “ایزدِ مهر” می‌داند.

تصویر شمارۀ ۱: تندیس میترا در موزۀ بریتانیا

تاریخچۀ شهر “بابُل” (Bābol)

  “بابُل” نام شهری کهن در استان مازندران است. نام‌های پیشینِ این شهر، “مه میترا”، “مامطیر”، “بارفروش” و “بار فروش دِه” می‌باشد. نام این شهر در ۱۳۱۰ هجری شمسی به دستور پهلویِ اوّل (رضاشاه) از بارفروش به “بابُل” تغییر یافت. نام‌های “رودِ باوُل” (Bāwol River) و روستای “بابلکان”[۴] (Bābolkān)[۵] در منطقۀ “بابُل” از نظر گویش، برای ریشه‌یابیِ “بابُل” جالب توجه هستند.

  در ویکی پدیای فارسی، زیر نام “بابُل” آمده است که “بابُل” از دو تک واژۀ “با” و “بُل” تشکیل شده است. در کتاب حدودالعالم آمده[۶] است “و دیگر رودی است کی رود “باوُل” (Bāwel, Bāwol) خوانند، از کوه “قارن” (کارن؟) برود و بر “مامطیر” بگذرد و اندر دریای خزران افتد”. بر روی نقشه‌ای (شکل زیر) که در کتاب حدودالعالم آمده نام “مامطیر” را می‌توان دید که موقعیت آن به خوبی نشان از محل امروزیِ شهرِ “بابُل” دارد. این سند جای شکی باقی نمی‌گذارد که “مامطیر” یکی از نام‌های کهنِ شهرِ “بابُل” است.

   از محله‌های قدیمیِ “بابُل”، کاسه گر محله یا کوزه ‌گر محله، آهنگرکلا و خورشیدکلا می‌باشند. مردم منطقۀ “بابُل” پیش از اسلام پیرو آئینِ مهر یا میترائی بوده‌اند. وجود دو آتشکدۀ بزرگ در این منطقه سبب نام‌گذاریِ شهر “بابُل” به “مه میترا” (میترای بزرگ) است[۷]. بقایای این دو آتشکده و وجود محلّه‌هائی با نام‌های “خورشید کلا” و “روشن‌آباد” گویای این ادعا است[۸]. پیش از انقلاب اسلامی اقلّیتی کلیمی در “بابُل” ساکن بوده است.  نخستین مورخانی که از “مامطیر” یاد کرده‌اند ابن رسته[۹] و ابن فقیه[۱۰]  (۲۹۰ هجری قمری) می‌باشند. همچنین اصطخری (۳۴۰ هجری قمری)[۱۱] با نام‌های “مَمَطیر” و “مامطیر” و ابن هوقل[۱۲] با نام “مامطیر” از این شهر یاد کرده‌اند. دربارۀ وجه تسمیه “مامیترا” برای شهر “بابُل” برخی از متأخران بر این نظرند که “بابُلِ” امروزی شهری بود پاک و مقدس در نزدیکی‌های دریا و برای جای داشتنِ میترای بزرگ[۱۳]  در آنجا بومیان آنرا “مه میترا” یا جایگاه “میترای بزرگ” می‌نامیدند. از سال ۲۵۰ هجری قمری به بعد “مامطیر” در اغلب حوادث طبرستان عنوان می‌شود.

 تصویر شمارۀ۲: نخستین نقشه‌ای که نام شهر “بابُل” را ذکر کرده و به نقل از کتاب “مسالک و ممالک” اصطخری در کتاب حدودالعالم آمده است. بر روی این نقشه موقعیت شهر “بابُل” با نام “مامطیر”، میان دو نام “ساریه” و “سله” ذکر شده است.

تاریخچۀ شهر (دولت شهر) کهنِ بابِل (Bābel,Bābylon)

    “بابِل” نام شهری و دولت شهری کهن در منطقۀ میان رودان (بین‌النهرین) است که امروزه در یکصد کیلومتریِ جنوب بغداد، میانِ راه کربلا و نجف و در حاشیۀ شهر “حلّه” (Hilla,Hillah) واقع شده است. شهر “بابِل” در کنار رودِ “فرات” قرار داشته است. نام‌های دیگر “بابِل” عبارتند از: “باب‌ایلو”، “بابیلم”، “بابیلون”(Babylon)، “باول” (Bāwel,Bāwol) و “بابیروش. نام “بابل” در کتاب انجیلِ عبری  در عربی با دیکتۀ “بابِل” آمده است. ” شهر “بابِل” از اوائل هزارۀ دوّم تا اوائل هزارۀ اوّل پیش از میلاد پایتخت “تمدن بابِل” در جنوب میان‌رودان (بین‌النهرین) و در سده‌های هفتم و ششم پیش از میلاد که هنگام اوج شکوه و شکوفائیِ آن محسوب می‌شود پایتخت امپراطوریِ بابِل نو (کلده) بود. “بابِل” در ۵۳۹ پیش از میلاد توسط کورش بزرگ بنیانگذار شاهنشاهیِ هخامنشی بدون هیچگونه مقاومتی فتح شد. به نقل از هرودوت[۱۴]  “بابِل” در این زمان با شکوه ترین شهر جهان بود. باغهای معلقِ بابل (The hanging gardens of Babylon) یکی از عجائب هفتگانۀ جهان باستان در این شهر بوده است (تصویر۳).

        

تصویر شمارۀ ۳-یک نقاشی از باغهای معلق بابِل (و آسمان خراش بابِل در دورنمای تصویر) که در قرن شانزدهم میلادی به تصویر کشیده شده است.

   این باغها به دستور بخت الّنصر یا نبوکدنزارِ دوّم (Nebuchadnezzar) برای همسرش آمیتس (Amytas)، دختر هوخشتره یا پادشاه ماد ساخته شد. بخت الّنصر برای توسعۀ سرزمین‌های تحت نفوذ خود هزاران نفر از ساکنان منطقۀ بابِل را مجبور به ترک زادگاهشان کرد. از جمله این مردمان، یهودیانی بودند که اوّلین رانده شدن از دیارشان در تاریخِ خود را تجربه کردند. البّته پس از آزاد شدنِ “بابِل” به دست کوروش هخامنشی، یهودیان به سرزمین خود بازگشتند.

      بابِل امروزه نام یک ایالت از کشور عراق به نام “ایالت بابِل” است که شهر “حلّه” (Hilla, Hillah) مرکز آن می‌باشد (Capital of Babylon Province). خرابه‌های بابِل کهن در کنارۀ شهر حلّه قرار دارد.

                      

تصویر شمارۀ ۴: دروازۀ بازسازی شدۀ شهرِ بابِل، معروف به دروازۀ ایشتار در موزۀ برگامن برلین

    در ویکی‌پدیا [۱۵]  آمده است واژۀ “بابیلون” (Babylon) از نام اوّلیۀ بابلیِ آن، “بابیلیم” (Bābilim) گرفته شده و به معنیِ “دروازۀ خدایان” (Gate of the God(s)) است. ولی سایس [۱۶]  در نوشتۀ سال‌های ۱۸۷۰ خود پیشنهاد می‌کند که نام سامیِ “بابیلون” واژه‌ای وام گرفته (Loan-Translation) از یک نام اوّلیۀ سومری است.

     به هرحال استنباطِ معنیِ “دروازۀ خدایان” برای واژۀ “بابِل” (Babylon) برخاسته از تعبیرِ مردمِ سامی برای یک “جانامِ” (Placename) ناشناخته است تا آن نامِ ناشناخته که ریشۀ اوّلیه غیرسامی داشته را توضیح داده و معنی‌دهی کنند (یعنی آن جانامِ ناشناختۀ غیرسامی را “دروازۀ خدایان” معنی کنند). ولی گِلْب[۱۷]  در سال ۱۹۵۵ میلادی این بحث را مطرح می‌کند که نام “بابِل” در اصل، “بابیل” (Babil) یا “بابیلا” (Babilla) بوده ولی معنی و منشأ این نام، همانند برخی دیگر از جاها در سرزمینِ سومر که نام مشابۀِ “بابیل” یا “بابیلا” دارند ناشناخته می‌باشد.

   از آنچه دربارۀ ریشه واژۀ “بابِل” و شهر “بابِل” آمد مشخص گردید اولاً “بابِل” یک جای بسیار کهن، لااقل مربوط به عهد سومری‌ها است. ثانیاً حتی در زبان سومری‌ها هم، علیرغم وجود نام “بابِل” برای این شهر، جاهای دیگری نیز نام مشابه “بابِل” را داشته‌اند و تنها این شهر نبوده که “بابِل” نامیده می‌شده است.

   معنیِ “دروازۀ خدایان” برای شهر “بابل” گرچه یک معنیِ احتمالی و استنباطی توسط مردمان سامی است، لیکن می‌تواند یک مفهوم “نزدیک به واقعیت داشته [۱۸]  و در معنی‌یابیِ دقیق‌ترِ “بابِل” یاری رسان باشد.

  متاسفانه علیرغم وجود جاهای چندی با نام “بابِل” در سرزمین سومر و در زمان سومری‌ها (برابر آنچه گِلب می‌گوید) تا کنون معنیِ واژۀ “بابِل” و علّت نام‌گذاریِ “شهرِ “بابِل” به این نام مشخص نشده است. نگارنده با بهره‌گیری از تشابه‌های گویشی و شواهد جغرافیائی و تاریخیِ میان نام “بابِل” با “نامهای “بابُل”، “بانه” و غیره این احتمال را, در بخش تجزیه و تحلیل وریشه‌یابی مطرح خواهد کرد که واژۀ “با” در نام “بابِل”، همانند “بابُل”، “بانه”، “باخزر” و غیره همگی ریشه از “بَغِ مهر” (میترا) گرفته و واژۀ “بِل” نیز اشاره به “شهر” دارد. به این ترتیب او نتیجه خواهد گرفت که “شهرِ بابِل” به معنیِ “شهرِ ایزدِ مهر” یا “شهرِ میترا” است نه به معنیِ “دروازۀ خدایان”!

الف: فهرست نام چند شهر که در نامشان واژۀ “با” (Bā) وجود دارد:

۱ -“بانۀ” کردستان “Baneh”

     “بانه”، نام شهری در استان کردستان است. یکی از معنی‌های احتمالی واژه “بانه”، “خانه”، اقامتگاه، آبادی و مسکن است. “بانه” زیستگاهی کهن می‌باشد. در منطقۀ “بانه” دو قلعه قدیمی، به نام‌های “قلعه بیروز” و “قلعه شوی” واقع شده­اند. در تاریخچه این شهر آمده که اقلیّتی یهودی در “بانه” می‌زیستند که پس از تشکیل دولت اسرائیل در سرزمین فلسطین، بیشترِ این اقلیّت به آنجا مهاجرت کردند. در مورد قدمت سکونتِ یهودیان در زیستگاه “بانه” گفته شده که یهودیان از سده دوم میلادی در این زیستگاه اسکان یافته‌اند. در گفته‌ای دیگر، یهودیان در زمان آشوریان در سده هشتم پیش از میلاد به این سرزمین آمده‌اند؛ شاید در زمان پادشاهی تیگلات پلاسر سوّم پادشاه آشور[۱۹] در سال‌های ۷۴۹ تا ۷۴۱ پیش از میلاد که او شهر اورشلیم را فتح کرد، یهودیانی به بخش‌های غرب ایران، سرزمین مادها و غیره مهاجرت کرده باشند[۲۰] .

   با‌توجه ‌به شواهدِ موجود، یعنی قلعه‌های کهن و تاریخی و گفته‌ها درباره اسکان یهودیان در سدۀ هشتم پیش از میلاد و دو سده پس از میلاد، احتمالِ قدیمی بودنِ زیستگاۀ “بانه” تا پیش از تاریخ، امری منطقی است. واژه “بانه”از دو بخشِ “با” و “نه” تشکیل شده که بخشِ “با” در آن، احتمالاً گویشی از “بَغْ” می‌باشد و “نه” به معنیِ جا و مکان، انبار و کان. به این ترتیب واژۀ “بانه” به معنیِ جا و مکانِ “با”، یا “بَغ” خواهد شد.

 ۲“ابیورد” “Abiward”                                                                                                                    “ابیورد”(باورد)، نام زیستگاهی کهن است که محل آن را درشهرستان درگز، در دامنه شمالی کوه‌های هزار مسجد گفته‌اند. دربارۀ اینکه این زیستگاه هنوز پابرجاست یا نه اختلاف‌نظر وجود دارد. بعضی می‌گویند “ابیورد” همان محمدآباد امروزی است که در سمت باختریِ مرو واقع شده است.برخی نیز گفته‌اند که “ابیورد” کاملاً ویران شده و ویرانه‌های آن اکنون در ترکمنستان و در ۸ کیلومتری غربِ ایستگاۀ قهقهه در مسیر راه‌آهن عشق‌آباد به مرو جای دارد. فردوسی در شاهنامه در بیتی آورده است

                        ز”باورد” برخاست آوای کوس     میان سرخس است نزدیکِ طوس

   زیستگاه “ابیورد” دارای نام‌های “اَباورد” (Abāward) “باورد” (Bāward) و “خاوران” نیز می‌باشد. درشرح جانام درگز آمده است که اینجا، قبلاً “ابیورد” نام داشته است. ایل “ابیوردی” در سپاه نادرشاه افشار نقش بزرگی داشت[۲۱].

     زیستگاه “ابیورد” براساس شواهد تاریخی جایی کهن است. نام “ابیورد” در شاهنامه “باورد” (Baward) آمده است. گویشِ “باورد” شاید بهتر از “ابیورد” می‌تواند در ریشه‌یابی نام “ابیورد” کمک کند. نام “ابیورد” را می‌توان به دو بخشِ “ابی” (Abi) و “ورد” (Ward) بخش‌بندی نمود که در آن “ابی”، گویشی از “با” (Bā) و “ورد” (Ward) نیز گویشی از “آورد” است. به این ترتیب می‌توان گفت “باورد” به معنیِ “آورده شده” و “داده شده” از سوی “با” یا “بَغْ” می‌باشد (همانند نام بغداد).

۳“ولایت باخرز” “Velāyat Bākharz”

    “ولایت باخرز”، نام یکی از ولایت­های ربع نیشابورِ “خراسان بزرگ” است. مرکز این ولایت، شهرِ “باخرز” در خراسان رضوی است. برخی از جغرافی‌دانان نام “باخرز” ­را “کواخرز” یاد کرده­اند. ولایت “باخرز” را در جغرافیای امروز، با شهرستان‌های “تایباد” و “باخرز” و حدّی در استان خراسان رضوی مطابقت داده­اند[۲۲] . نام “باخرز” از دو بخش “با” و “خرز” تشکیل شده است که به واژۀ “با” در آن احتمالاً گویشی از “بَغْ” است.

۴باکو  “Baku”

“باکو”، نام مرکز کشور جمهوری آذربایجان است. نام “باکو” ریشۀ فارسی دارد. در فرهنگ عامه گفته می‌شود که واژۀ “باکو” از واژۀ “باغکوی” یا “بغکوی” (Baghkuy) ریشه می‌گیرد که به معنی “شهر خدا” (God’s town) است و واژۀ “بغ” (Bagh) در آن، گویش دیگری از “بگا” (Baga) می‌باشد که در فارسیِ کهن، به معنیِ “ایزد” و “خدا” است. واژۀ “باکو” به احتمال قوی، خود گویشی از “باگو”، “بُغو”،”بُغوس” و “بَغْ” می‌باشد و “باکو” به معنیِ “ایزد” و “خدا” خواهد بود.

نام “باکو” را میتوان  با نام “بغداد” (خداداد) که در آن واژۀ “داد” (Dād)، در پارسیِ کهن، به معنی “داده شده” (بخشیده شده) است، مقایسه کرد. نام “باکو” با گویش‌های “باکو” (Bāku)، “باکوخ” (Bakukh)، “باکویا” (Bākuya) و “باکویه” (Bākuye) می‌آید که همۀ آنها ریشه فارسی دارند. دربارۀ تاریخچه زیستگاه “باکو” گفته شده که آثار زندگی در منطقه “باکو” به دوران سنگی می‌رسد. سنگ‌نبشته‌ای از دوران مفرغ در محدوده شهر قدیمی “باکو” یافت شده است (www.wikipedia.org).

درویکی‌پدیای فارسی آمده است که در دورۀ شروانشاهان، “باکو” بخشی از “شروان” بوده است. “شروان”، مانند بقیه سرزمین آران، بخشی از سرزمین آذربایجان نبوده، بلکه آذربایجان به سمت جنوبِ رود “ارس” گفته می‌شد. “باکو” در سده‌های چهاردهم و پانزدهم میلادی پایتخت شروانشاهان بود و بعد، بخشی از ایرانِ صفوی شد. به نقل از لغت‌نامه دهخدا، “باکو” دارای آتشکده معتبری بوده و معادنِ نفت آنجا مشهور است. آتش همیشه در “باکو” فروزان بوده است. “باکو” از زمان‌های بسیار قدیم سرزمینی مقدس شناخته می‌شده است.[۲۳]  از بناهای کهنِ شهر “باکو” قلعه قدیمی آن است که از بناهای ایرانیان می‌باشد. برج دختر (قلعه دختر) در “باکو” نیز از آثار کهن می‌باشد که گفته می‌شود معبد آناهیتا بوده و مربوط به زمان ساسانیان است. بخش قدیمیِ شهر “باکو”، جزو میراث جهانی ثبت شده است.  

۵“بیستون”  “Bisotun”

    “بیستون” (بغستان) (Bisotun, Baghestān)، نام شهری در بخش “بیستون”، شهرستان هرسین، استان کرمانشاه است. منطقه “بیستون” از دیرباز مورد توجه بوده و تقریباً از تمامی دوران‌های تاریخی یادگاری در آن یافت می‌شود. رودخانه “گاماسیاب” از جنوب بیستون می‌گذرد. نام قدیمی “بیستون”، “بَغِستان” بوده که به معنی جایگاه “بَغ”، “ایزد” یا “خدا” است. عدّه‌ای این نام‌گذاری را به سبب اعتقاد روحانیون زرتشتی می‌دانند که کوه بیستون را نماد “بَغ” (خدا) می‌دانسته‌اند. عدّه‌ای نیز این نام را با مذهب   کلدانیان مرتبط می‌دانند و  معتقدند واژۀ “بَغْ”، همان “باگ”، خدای بزرگ کلدانیان است[۲۴].                                                                                                    

    “سنگ ‌نبشته بیستون”، نام سنگ ‌نبشته‌ای بر کوه “بیستون” یکی از مهمترین و مشهورترین سندهای تاریخ جهان و مهم‌ترین متنِ تاریخی در زمان هخامنشیان می‌باشد که شرح پیروزیِ داریوش، برگوماتۀ مُغ[۲۵]  و بند کشیدنِ یاغیان را نشان می‌دهد. “سنگ ‌نبشته بیستون” از آثار ملّی است و ثبت میراث جهانی نیز شده است.

  “بیستون” در اصل و آغاز، “بغستان” نام داشته که از دو واژه “بَغ” (Bagh) به معنی “خدا” و “ستان” که پسوند مکان و به معنی سرزمین می‌باشد، تشکیل شده و روی‌هم به معنی “جایگاه خدایان” است. واژۀ “بیستون” در زبان پهلوی “بَهیستان” (Bahistān) و سپس “بَهیستون” شد. این واژه در سده‌های نخست اسلامی، “بِهستون” و امروزه “بیستون” (Bistun, Bisotun) خوانده می‌شود. اگر واژۀ”بیستون”، به معنیِ بدون ‌ستون تعبیر شود پنداری بی‌اعتبار می‌باشد[۲۶] .

 

۶– “بوشهر”    “Bushehr”

    “بوشهر” (ریشهر، رام اردشیر), شهری بندری و مرکز استان بوشهر است.

    نام “بوشهر” را می‌توان به دو بخش “بو” (Bu) و “شهر” بخش‌بندی کرد. واژۀ “بو”، احتمالاً گویشی از “بَعْ” است.

۷– “بوکان”    “Bukan” 

    “بوکان”، نام شهری در استان آذربایجان غربی و مرکز شهرستان “بوکان” است.

    در زمان قدرت حکومتِ مانا، زیستگاه “بوکان” در حیطه قدرت این حکومت بوده است (ویکی‌پدیای فارسی). در این مرجع آمده که نام این شهر، ابتدا “بکان” (Bekān) یا “بگان” (Begān) بوده که از دو بخش “بک” یا “بگ” و “آن” تشکیل شده است. بخش اوّل به معنی خدا و بخش دوّم پسوند مکان است. در ویکی‌پدیای فارسی همچنین آمده است که “بوکان” زیستگاهی است که از هزاره اوّل پیش از میلاد وجود داشته و در آنجا آثاری شامل یک تابوت و جنگ‌افزار و گلدان و تبر و غیره یافت شده است. آثار یافت شده از تپه قلایچی که قدمت آن به بیش از ۲هزار و ۸۰۰ سال می‌رسد، نشانه وجود تمدنی کهن در اینجاست. هنری راولینسون[۲۷] در سال ۱۸۴۰ میلادی نوشته که “بوکان” همان اکباتان دوّم است؛ زیرا که در اطراف این منطقه آتشکده‌های مربوط به عهد زرتشت وجود دارد. احسان یغمایی[۲۸] ، سرپرست گروه کاوش‌های قلایچی در دهه ۶۰ خورشیدی، محل هگمتانه را در “بوکان” می‌داند نه در همدان.

 نام “بوکان” را می‌توان گویشی از “بکان”، “بَعْان”، “بِگ”, “بغ”, “باکو” ، “بَغُو”، “بَکو”، “باگان”، همگی به معنی “ایزد” و “خدا” در آئین مهری (میترانیسم) دانست. آنچه از تاریخچه کهنِ این زیستگاه و گفته‌های باستان‌شناسان، زبان‌شناسان و تاریخ‌نگاران برمی‌آید تاییدی بر این نظر می‌باشد .

۸-“بیشاپور”    “Bishapur” 

   “بیشاپور”، نام شهری باستانی در بخش مرکزیِ شهرستان “کازرون”، استان فارس می‌باشد که در زمان ساسانیان ساخته شده است. این زیستگاهِ کهن در فهرست میراث جهانی قرار دارد. نام‌های متعدّدی برای این زیستگاه، علاوه‌ بر “بیشاپور” گفته شده که عبارتند از: بیشابور، به شاپور، بیشاور و به اندیوشاپور. “بیشاپور” مرکز ایالت و کورۀ اردشیر (اردشیر خوره) بوده است. معبد آناهیتا از بناهای مشهورِ شهرِ باستانیِ “بیشاپور” می‌باشد (ویکی‌پدیای فارسی).

   نام “بیشاپور” را می‌توان به دو بخش “بی” گویشی از “با” (Ba) و “شاپور” بخش‌بندی کرد. دربارۀ ریشه و معنیِ احتمالی واژۀ “بی” در پایان همین بخش صحبت شده است.

 ۹-“بیدختِ”گناباد “Beydokht”  

   “بیدخت” نام زیستگاهی در ۵ کیلومتری شرقِ “گناباد”  است. این زیستگاه در بخش مرکزی، شهرستان گناباد، استان خراسان رضوی واقع شده است.”بیدخت” مدفن چهار تن از قطب‌های سلسله نعمت الهیِ سلطانعلی شاهی  گنابادی می‌باشد که در مقبره‌ای به نام مزار سلطانیِ بیدخت مدفون می‌باشند[۲۹] .

    اگر “بیدخت” به دو بخش “بی” (Bey,Bi) و “دختِ” بخش‌بندی شود می‌توان گفت که “بی”، گویشی از “بَغ” (Bagh) به معنیِ “ایزد” و “خدا” است. یکی از مواردی که می‌تواند به این بخش‌بندی و به این تفسیر دربارۀ جانام “بیدخت” کمک کند، شواهدی دال بر کهن بودن زیستگاه “بیدخت” است؛ ولی نه در ویکی‌پدیای انگلیسی و نه در ویکی‌پدیای فارسی که نگارنده معمولاً به‌عنوان مأخذ، برای تاریخچه زیستگاه‌ها استفاده می‌کند دربارۀ ریشه نام “بیدخت” مطلبی وجود ندارد. البتّه کهن بودنِ زیستگاه “گناباد” و “قنات قصبۀ گناباد” که در فاصله‌ای کمتر از یک فرسنگ از “بیدخت” قرار دارد، خود  نشانه‌ای دیگر بر کهن بودنِ زیستگاه “بیدخت” است. دربارۀ واژۀ “دخت” (Dokht) نیز، گفتنی است که در بسیاری از جاهای سرزمین ایران، مکان‌هایی با نام “دختر” وجود دارند؛ مثل پل دختر، قلعه دختر[۳۰]  ، قزقَلعَسی (قز به زبان ترکی به معنیِ دختر است). در این موارد به نظر می‌رسد که واژۀ “دخت” یا “دختر”، دارای تاریخچه و مفهومی عمیق‌تر از آن باشد که این جاها، اتفاقی و یا صرفاً به دلیل حضور یک دختر، نام‌گذاری شده باشند؛ لذا جا دارد که بررسی‌های بیشتری برای ریشه‌یابی و علّتِ وجود تعداد زیادی جا، با نام دختر یا “دخت” انجام شود. البتّه ممکن است چنین بررسی‌هائی صورت گرفته و نگارنده از آن بی خبر باشد.

۱۰-“بگرامِ” افغانستان “Bagram”

   “بگرام” نام شهری درافغانستان، در ولایت پروان است. “بگرام” از زمان‌های باستان به خاطر  قرارداشتنِ  درمحل تلاقیِ چند رودخانه شهرت داشته است[۳۱] . در ویکی‌پدیای فارسی آمده که واژۀ  “بگرام” از  دو کلمه سانسکریتِ “باگ” و “رام” به مفهومِ “باغ رام”، یا “باغ خدا” مشتق شده است[۳۲] . “بگرام” قدمت چند هزار ساله داشته و شاهانِ کوشانی بین سال‌های ۱۲۰ و ۱۶۰ میلادی پایتخت خود را از شمال هندوکش به جنوب هندوکش منتقل کردند و “بگرام” را پایتخت تابستانی و “پیشاور”  را پایتخت زمستانیِ خود قرار دادند. شهر باستانیِ “بگرام” در سال‌های ۱۹۳۰ و ۱۹۴۰ میلادی، توسط باستان‌شناسانِ فرانسوی مورد حفاری‌های اکتشافی قرار گرفت و گنجینه نفیسی در آن یافت شد.

ب: فهرست نام چند شهر که در نامشان واژه‌های “بُل” (Bol)، “بِل” (Bel) و یا “بیل” (Bil) وجود دارد:

۱“ایستانبول”  “Istanbul”                                                                                                                            “ایستانبول” (اسلام بل)، نام پر جمعیت ترین شهر ترکیه است. “ایستانبول”، به‌طور تاریخی با نام  کنستانتینوپل (Constantinopole) و بیزانتیوم (Byzantium) شناخته می­شود. این زیستگاه در دهانه تنگه بوسفر (Bosphorus Strait) قرار دارد و اروپا را از “آسیا”  جدا می­کند. “ایستانبول” در ۶۶۰ پیش از میلاد، در نقطه­ای که امروزه به نام سرابورنو (Sarayburnu) است پایه گذاری شده و در ۳۳۰ میلادی، پس از توسعه، به نام کنستانتینوپل (Constantinopole) نامیده شد. این شهر به مدت نزدیک به شانزده سده، در دورۀ حکومت­های رومی­ها (Roman Empire) و بیزانس­ها (Byzantine Empire) یا روم شرقی (East Roman Empire)، به‌ترتیب از ۳۳۰ تا ۱۲۰۴ میلادی و ۱۲۶۱ تا ۱۴۵۳ میلادی اداره می‌شد. در سال ۱۴۵۳ میلادی این شهر به تصرّف عثمانی‌ها در آمد. “استانبول” در طول عمر خود، در زمان رومی­ها و بیزانتی­ها به مدتی طولانی مرکزیّتِ مسیحیت بوده و در زمان عثمانی­ها به مرکزیّتی برای خلفای عثمانی تبدیل شده است. دربارۀ علت و ریشۀ نام‌گذاریِ “ایستانبول” آمده که اوّلین نامِ شناخته شده برای این زیستگاه، بیزانتیوم (Byzantium) بوده که از نام بیزاس (Byzas) گرفته شده است؛ ولی پس از آنکه کنستانتینِ کبیر در سال ۳۳۰ میلادی زیستگاه “ایستانبول” را مرکز رومِ شرقی قرار داد، اینجا به نام کنستانتینوپل (Constantinopole) نامیده شد که معنی آن “شهرِ کنستانتین” است. این نام در اثرِ لاتینی شدن، به “کنستانیتوپلیس” (Constantinoupolis) تبدیل شد که در اصطلاح عثمانی، به “قسطنطنیه” معروف گردید[۳۳]  .

با‌توجه ‌به تاریخچه زیستگاهِ “ایستانبول” و ریشه‌شناسیِ این نام که در ویکی­پدیا آمده، می­توان نام “ایستانبول” را به دو بخشِ “ایستان” و “بُل” بخش‌بندی کرد که در آن، واژۀ “ایستان”، قلب شدۀ واژۀ “اسلام” (Eslam, Islam) و “بُل”، گویشِ عربی شده از واژۀ “پُل”، به معنی “شهر” است؛ به‌این‌ترتیب ریشۀ نام “ایستانبول” “شهرِ اسلام” می­باشد. نکته جالب اینکه نام اینجا در ابتدا “کنستانتینوپل” (Constantinopole) و به معنی “شهرِ کنستانتین” بوده که در اثرِ رومان زدگی (Romanized) به “کنستانتینوپلیس” (Constantinou Polis) تبدیل شده است. این نکته از‌این‌جهت جالب است که در ریشه‌یابی نام­های دارای واژۀ “پلیس”به معنیِ “شهر” کمک می­کند. مثلاً در ریشه‌یابیِ “پرسه پلیس” (Persepolis) به معنی شهرِ پارسی‌ها (تخت جمشید) ، “آکروپلیس” (Acropolis) به معنیِ “شهری بربلندی” و “تفلیس” (Tbilisi) به معنی شهرِ “چشمه‌های آبگرم” و غیره.

 

۲-“زابُل” “Zabol”

    “زابُل”، نام شهری کهن و مرکز شهرستانی به همین نام، در استان سیستان و بلوچستان است. “زابل” را می‌توان به دوبخش “زا” و “بُل” بخش‌بندی کرد. معنی واژۀ “زا”, “مظهری از آب” و معنیِ “بُل”، “زیستگاه” و “شهر” است. به این ترتیب جانام “زابل”، به احتمال زیاد به معنی زیستگاه و شهرِ منتسب به “مظهری از آب”، از جمله “رود”، “چشمه” و غیره خواهد بود.

۳-“اردبیل” “Ardabil”

     “اردبیل” (آرتاویل) (Ardabil, Ardebil)، نام شهری در بخش مرکزی، استان “اردبیل” است. زیستگاه “اردبیل” در زمان­های متعددی مرکز حکومت­ها بوده است. شیخ صفی‌الدین اردبیلی که خاندان صفوی از آن شخص ریشه می­گیرد اهل “اردبیل” بوده و در همین شهر مدفون است. “اردبیل” در دوران صفویه اعتبار و شهرت زیادی یافت. واژۀ “اردبیل”، یک واژۀ ایرانی است که ریشه در زبانِ اوستایی دارد. واژۀ “آرتا” به معنیِ درستی، راستی و مقدس، در واژۀ “آرتاویل” (Artavil) که نام دیگرِ “اردبیل” می‌باشد آمده است. واژه “آرتا” (Arta) در فارسیِ میانه تبدیل به “ارد” (Ard) شده و در کلماتی مانند اردشیر، اردوان، اردستان، اردکان و غیره آمده است. واژۀ “ویل” در نام “آرتاویل” واژه‌ای پهلوی و تالشی و به معنیِ “شهر” و “آبادی” است[۳۴]

   دربارۀ پیشینه زیستگاه “اردبیل” آمده که “اردبیل” تمدنی سه هزار ساله دارد و در مسیر جاده ابریشم قرار می­گیرد. از آثار کهن و پیش از اسلامِ منطقۀ “اردبیل” می­توان از دهکدۀ آتشگاه، شهرِ “هیر” و مسجد جمعه “اردبیل” که در قدیم آتشکده بوده نام برد. فردوسی در شاهنامه بنای “اردبیل” را به پیروزِ ساسانی نسبت می­دهد. دربارۀ باستان‌شناسیِ اردبیل گفته شده که منطقۀ “اردبیل” حداقل از هزاره ششم پیش از میلاد مسکونی بوده است. یافته­های اخیر در “شهرِیئری”(نیک، شهر) که یکی از محوطه­های باستانی در شهرستان مشکین شهر است نشان از قدمتِ منطقۀ “اردبیل” دارد. آثار به‌ دست آمده در حفاری­های باستان‌شناسی، نشان از حیات در دورۀ مفرغ دارد که در حدود سه هزار سال پیش از میلاد است [۳۵] .

    با‌توجه‌به آنچه در ویکی­پدیای فارسی آمده، زیستگاه “اردبیل” دارای تاریخی چند هزار ساله است؛ همچنین نام این زیستگاه در اوستا “آرتاویل” و در زبان پارسیِ میانه، “اردبیل” است که در فارسی امروز، با همان دیکته می­باشد. جانام “اردبیل” را می­توان به دو بخشِ “ارد”، به معنیِ “راستی”، “درستی”، “پاکی” و “مقدس” و “بیل” به معنیِ “شهر” و در حالت عام، “زیستگاهِ انسان”، بخش‌بندی نمود.

۴– “اربیلِ” کردستان عراق “Erbil”

“اربیل” (Erbil, Arbil)، نام شهری در عراق و مرکز کردستانِ عراق می­باشد. تاریخ اسکان انسان در “اربیل” شاید به پنج هزار سال پیش از میلاد برسد. “ارگِ اربیل” (Citadel of Erbil) در میانه شهرِ “اربیل” قرار دارد. کهن­ترین مأخذ دربارۀ زندگی در “اربیل” به حکومت اورِ سوّمِ سومری (Ur, III Dynasty) می­رسد که بعدها آشوری­ها در آن اسکان یافتند. ارگِ “اربیل” یا همان قلعۀ “اربیل” در فهرست میراثِ جهانی قرار دارد. دربارۀ ریشۀ نام “اربیل” آمده که “اربیل” در متون مقدسِ سومری­ها در هزاره سوّم پیش ازمیلاد به نام “اوربیلوم” (Urbilum, Urbillum) مشهور بوده که ظاهراً از واژۀ “آربیلوم” (Arbilum) گرفته شده است. زیستگاه “اربیل” مرکز عبادت الاهه آشوری- بابلیِ “ایشتار” بوده است. “اینانا” (Inanna)؛ الاهه قدرت، عشق، زیبایی، آرزو، باروری، جنگ و عدالت است که بعدها به نام “ایشتار” (Ishtar) مورد پرستشِ اکدی­ها، بابلی­ها و آشوری­ها قرار گرفت و معروف به ملکۀ بهشت است. نام “اربیل”در پارسیِ کهن، “اربیرا” (Arbairā) بوده است [۳۶] .

    “اربیل”، بنابر آنچه در ویکی­پدیا آمده عبادتگاهِ الاهه “ایشتار”، یا “اینانا” و طبعاً جای ورجاوندی برای سومری­ها، آشوری­ها، اکدی­ها و بابلی­ها بوده است و همانند “اردبیل” سابقه­ای چند هزار ساله دارد. نام “اربیل” را نیز مانند “اردبیل” می­توان به دو بخشِ “ار” (Ar) که از درستی، راستی، پاکی و مقدس بودنِ این مکان ریشه می­گیرد و “بیل” به معنی شهر و در حالت عام، زیستگاه (اعم از شهر، ده، قلعه، ارگ و غیره) بخش­بندی نمود. در مورد زیستگاهِ “اربیل”، این نام به احتمال قریب به یقین، نام ارگِ کهنِ معروف به قلعۀ “اربیل” در مرکز شهر امروزیِ “اربیل” بوده که امروزه به تمامی شهر اطلاق می­شود.

۵– “بل ویل”  “Belleville”

   “بل ویل”، نام چندین جا در آمریکای شمالی است؛ از‌جمله در ایالت‌های نواسکوشیا و انتاریو در کانادا و در ایالت­های آرکانزاس، کالیفرنیا، ایلنویز و چندین جای دیگر در ایالت متحده امریکا[۳۷] .  در تمامی این نام‌ها، واژۀ “ویل” به معنیِ “شهر” و یا بطور عام، “زیستگاه” می‌باشد.

۶“پرسپولیس”  “Persepolis”

    “پرسپولیس” (تخت جمشید)، نام محوطه‌ای باستانی واقع در ۶۰ کیلومتری شمال شرقی شیراز، در استان فارس است. این زیستگاهِ کهن، مرکز مراسم و تشریفات و محل بار عامِ امپراطوری هخامنشی (۵۵۰ تا ۳۳۰ پیش از میلاد) بوده است. احداث قدیمی‌ترین بنا در این محوطه، مربوط به ۵۱۵ پیش از میلاد است. تخت جمشید، ثبت میراث جهانی شده است. نام “پرسِپولیس” (Persepolis) از نام یونانیِ آن گرفته شده که مرکّب از دو واژۀ “پرسِ” (Perses) و “پلیس” (Polis) و به معنیِ “شهرِ پارسیان” است. در زبان پارسیِ کهن، نام این شهر “پارسه” (Pārsa) می‌باشد که واژۀ انگلیسیِ “پرشین” (Persian) از آن گرفته شده است [۳۸] .

نام “پرسِپولیس” را می­توان به دو بخش “پرسِ”، به معنی “پارس” که برگرفته از منطقه کهنِ زادگاه امپراطوری هخامنشی است و “پلیس” (Polis)، به معنی “شهر” و یا به‌طور عام، “زیستگاه”، بخش‌بندی نمود؛ به‌این‌ترتیب نامِ “پرسِپولیس” به معنیِ”شهرِپارس” (پارس) و یا  “شهرِ پارسیان” می‌باشد.

۷– “آکرو پلیس”  “Acropolis”

    “آکروپلیس” به هر محوطۀ کهنی که یک ارگِ سکونتی داشته و معمولاً بر بالای یک سطح برجسته (تخت یا صفّه) ساخته شده باشد گفته می­شود[۳۹]  تا برای دفاع، در مقابل متجاوزان مناسب باشد. این­گونه زیستگاه­ها در بسیاری از نقاط جهان ساخته شده که بعدها هسته مرکزیِ شهرهای بزرگی را به وجود آورده­اند؛ مثل شهر رُمِ (Rome)[۴۰]  امروزی. این‌گونه سازه­های زیستگاهی با گویش­های “آکروپلیس” (Acropolis)، “آکروپل” (Acropole) یا آکروپلیسز (Acropolises) نامیده می­شوند. معنیِ تحت‌الّفظیِ “آکروپلیس”، “شهرِ بالایی” (Upper City) است و با نامِ شهرهای “آتن” (Athens)، “آگروس” (Agros)، “تبس” (Thebes) و “کورینس” (Corinth) می‌آید که به “آکروکورینس” (Acrocorinth) معروف است. در بسیاری از دیگر شهرهای اروپا و آسیای کوچک، از این “اکروپلیس”ها وجود دارند؛ از‌جمله در “اورشلیم” (بیت‌‌المقدس)، رم (Rome)، براتیسلاوا (Bratislava) و غیره؛ ولی معروف ترین “آکروپلیس”، در شهر آتن قرار دارد [۴۱] .

“آکروپلیس” در‌عین‌حال در ترکیبِ با واژه­ای دیگر می آید تا نام جایی خاص را بسازد, مثل “آکروپلیسِ” آتن ، “آکروپلیسِ” رُم. تلفّظ “آکروپولیس” ممکن است “آکروپل” نیز باشد. بطور کلی در تمامی جاهائی که به نام “آکروپلیس” یا “آکروپُل” هستند واژۀ پلیس (Polis) یا (Pole) به معنی عامِ آن، “زیستگاه” و “شهر” می­باشد.

تجزیه و تحلیل و ریشه‌یابی:

   همانگونه که گفته شد برای بررسی ریشۀ نام دو شهر “بابُل” و “بابِل” فرض بر این است که “بابُل” از دو بخشِ “با” (Bā) و “بُل” (Bol) و “بابِل” از دو بخشِ “با” (Bā) و “بِل” (Bel) یا “بیل” (Bil)[۴۲]  تشکیل شده است. بنابراین باید در پی ریشه‌یابی و معنیِ‌ واژۀ “با” از یک سو و “بل”، “بیل” و یا “بیلون” (Bylon)از سوی دیگر بود. به این منظور علاوه بر شرح تاریخچۀ دو شهرِ  “بابُل” و “بابِل” تاریخچۀ چند شهر که در آنها واژۀ “با” و چند شهر دیگر که در آنها واژۀ “بِل” یا “بیل” و  مشابه اینها وجود دارد پرداخته شد تا از قرینه‌یابی و مقایسۀ (قیاس) نام‌های “بابُل” و “بابِل” با آنها ریشۀ نام دو شهر “بابُل” و “بابِل” بدست آید.

در زیر شواهد و دلایل بدست آمده برای معنیِ دو واژۀ “با” و “بل” فهرست شده‌اند:

واژۀ “با” (Ba) در دو نام “بابُل” و “بابِل” گویشی از “بَغْ” و اشاره به ” ایزدِ مهر” (میترا) است. چرا؟

    شواهدی که در زیر می‌آید نشان می‌دهند که واژۀ “با” در نام‌های “بابُل”، “بابِل”، “بانه”، “باورد” (ابی ورد) و “باخزر” اشاره به “ایزدِ مهر” یا “میترا” دارد نه “ایزد” بطور عام:

۱– در منطقۀ “بابُل” دو آتشکده  وجود دارد که نشان از حضور زرتشتیان در منطقۀ “بابُل” دارد و می‌دانیم که زرتشتیان، گرامی داشت آتش و روشنائی را از “مهریان” گرفته‌اند. این نکته می‌تواند احتمال واژۀ “با” به معنیِ “بَغِ مهر” یا “ایزدِ مهر” در نام “بابُل” را تقویت کند.

۲-محل‌هائی به نام “روشن‌آباد” (در آئینِ مهری نور و روشنائی مورد پرستش و ستایش است) و “خورشید کلاً” (در آئین “مهری” یا “خورشیدی”، “ایزدِ خورشید” پرستش می‌شود) وجود دارد. این نام‌ها احتمال وجود پیروان “آئین مهری” در گذشته را در منطقۀ “بابُل” تقویت می‌کند[۴۳].

۳- به نقل از بومیان “بابُل” مردم این شهر در گذشته پیرو آئینِ مهری (میترائی) بوده‌اند. این نکته می‌تواند تاییدی باشد بر اینکه واژۀ “با” اشاره به “ایزدِ مهر” دارد نه “ایزد” بطور عام.

۴-در اطراف شهر کهنِ “بابُل” علاوه بر “خورشیدکلا” و “روشن‌آباد” دو دِهِ “دیو دشت” و “دیوا” واقع شده‌اند که به احتمال زیاد، نشان از اسطوره‌هائی بس کهن مربوط به آئین مهر (میترائیسم) دارند. “دیوا” (Diva) نام دهی کوچک در حدود سی کیلومتریِ جنوب جنوبِ غرب “بابُل” و شش کیلومتریِ غرب دِهِ گلوگاه (منظور دِهِ گلوگاه در جنوب بابُل است نه آن گلوگاه که بین بهشهر و بندر گز) قرار دارد.  دیو دشت (Divdasht)[۴۴]  نیز نام دهی در حدود ده کیلومتریِ فاصلۀ هوائی از مرکز شهر “بابُل” بسوی جنوب شرق می‌باشد (گوگل ارث).

۵– “بابُل” نام‌های دیگری دارد که عبارتند از: “مامطیر” (ما+مطیر)، “مامیترا” (ما+میترا) و “مه‌میترا” (مه+میترا). در این نام‌ها “ما” و “مه” (Mā,Mah,Meh) به معنیِ “بزرگ” در مقابل “که” (Kah, Keh) به معنیِ “کوچک” است. همچنین در شرح تاریخچۀ شهرِ “بابُل” گفته شد که مردم این شهرِ کهن در گذشته‌های دور پیرو آئین مهری (میترائیسم) بوده‌اند. به این اعتبار می‌توان “با” را به معنیِ “ایزدِ مهر” و “بُل” را گویشی از “بیل” (Bil) و “پُل” (Pole) به معنیِ “شهر”، “قلعه” و بطور کلی محل اسکان گرفت. به این ترتیب “بابُل” به معنیِ “شهرِ ایزدِ مهر” خواهد بود.

 ۶– نام “بانه” از دو بخشِ “با” و “نه” تشکیل شده که بخشِ “با” در آن، احتمالاً گویشی از “بَغْ” می‌باشد و “نه” به معنیِ جا و مکان، انبار و کان. به این ترتیب واژۀ “بانه” به معنیِ جا و مکانِ “با”، یا “بَغ” خواهد شد.

  ۷– زیستگاۀ “ابیورد” در شاهنامه با نام “باورد” (Baward) آمده است. نام “باورد” را می‌توان به دو بخشِ “با” (Bā) و “ورد” (Ward) بخش‌بندی نمود که در آن، “ورد” (Ward) نیز گویشی از “آورد” است. به این ترتیب می‌توان گفت “باورد” به معنیِ “آورده شده” و “داده شده” از سوی “با” یا “بَغْ” می‌باشد (همانند نام بغداد که به معنیِ “داده شده از سوی بَغْ” است).

۸– نام “باخرز” از دو بخشِ “با” و “خرز” تشکیل شده است که به واژۀ “با” در آن احتمالاً گویشی از “بَغْ” است.

۹-نام “باکو” به احتمال قوی، خود گویشی از “باگو”، “بُغو”،”بُغوس” و “بَغْ” می‌باشد و “باکو” به معنیِ “ایزد” و “خدا” خواهد بود. “باکو” دارای آتشکدۀ معتبری بوده و معادنِ نفت آنجا مشهور است. آتش همیشه در “باکو” فروزان بوده است (آتشِ جاویدان). “باکو” از زمان‌های بسیار قدیم سرزمینی مقدس شناخته می‌شده است[۴۵]  .  از بناهای کهنِ شهر “باکو” قلعه قدیمی آن است. برج دختر (قلعه دختر) در “باکو” نیز از آثار کهن می‌باشد که گفته می‌شود معبد آناهیتا بوده و مربوط به زمان ساسانیان است[۴۶]  .

 ۱۰– در “سنگ‌نبشته بیستون” چنانکه گفته شد شرح پیروزیِ داریوش، برگوماتۀ مُغ[۴۷]  و بند کشیدنِ یاغیان می‌آید و  “بیستون” در اصل و آغاز، “بغستان” نام داشته که از دو واژه “بَغ” (Bagh) به معنی “خدا” و “ستان” که پسوند مکان و به معنی سرزمین می‌باشد، تشکیل شده و  به معنیِ “جایگاه خدایان” است. از آنجا که آئین مهری و ایزدِ مهر “بَغِ مهر” در زمان دودمان هخامنشی مورد ستایش بوده می‌توان گفت که “بغستان” به معنیِ سرزمینِ “ایزدِ مهر” بوده است نه “ایزد” به معنیِ عام.

 ۱۱– در نام “بوشهر” واژۀ “بو”، به احتمال زیاد گویشی از “بَعْ” است و “بوشهر” به معنیِ “شهرِبو” یا “شهرِ بَغْ” یا “شهر ایزدِ مهر” می‌باشد.

 ۱۲– در نام “بوکان” بخش “بو” به احتمال قوی گویشی از “بکان”, “بغان”,”بگ”، “بَعْ” و”باگان” (بوگان؟) می‌باشد که  به معنی “ایزد” و “خدا” در آئین مهری (میترانیسم) است. اینکه راولینسون گفته است در اطراف منطقۀ “بوکان” آتشکده‌های زرتشتی وجود دارد نیز احتمال حضور پیروان “آئین مهری” در منطقۀ بوشهر و ریشه نام “بوشهر” (شهرِ ایزدِ مهر) را تقویت می‌کند.

۱۳– در نام “بیشاپور” بخش “بی”، همانند “بی” در نام “بیستون” به احتمال قوی گویشی از “بَغ” است. وجود معبد آناهیتا در شهرِ باستانیِ “بیشاپور” نشان می‌دهد که “بیشاپور” اوّلاً جای ورجاوند و مقدسی بوده، ثانیاً معبد “آناهیتا” (مادر میترا) در آن زیستگاه، احتمال معنیِ “بَغِ مهر” یا “ایزدِ مهر” را برای واژۀ “بی” تقویت می‌کند.

۱۴– در نام “بیدخت” (Beydokht, Bidokht) واژۀ “بی” (Bey, Bi) به احتمال زیاد به معنیِ “بَغِ مهر” یا “ایزدِ مهر” است و “بیدخت” احتمالاً به معنیِ “ایزد دخت” باشد.

   از اطلاعات ارائه شده در  ۱۴ مورد فوق می‌توان دو تفسیر را استنباط نمود: اوّل اینکه واژۀ “با” (Bā) در دو نام “بابُل” و “بابِل” گویش دیگری از “بَغِ مهر” است نه به معنی عامِ “ایزد”. دوّم اینکه واژۀ “با” (“ایزدِ مهر” یا “میترا”) دارای گویش‌های متعددِ “بَغْ” (Bagh)، “با” (Bā)، “بکو” (Baku)، “باکو” (Bāku, Bākoo)، “بَغو” (Baghoo)، “بی” (Bey, Bay, Bi)، “بو” (Bu, Bu)، “باگا” (Bāgā)، “بَک” (Bak) و “بگ” (Bag, Beg) و غیره می‌باشد.

   انورسلطانی[۴۸]  پژوهشگر و نویسندۀ کرد، کلمه “بَگ” (Bag) یا “بَغ” (Bagh) را نام خدای ملّت‌های باستانی پیش از زرتشت می‌داند. ابراهیمِ پور داوود[۴۹]  در مقاله‌ای به نام “بَغْ” (Bagh) می‌گوید: «این واژه از زمان‌های کهن در زبان ما رایج بوده و در زبان‌های اوستایی و فارسی باستان (مثل گات‌ها) وجود داشته است». “بگ” به معنی قسمت و بخت آمده و در بخش‌های دیگر اوستا، “بغ” همان “خداوند” است. پیش از آمدنِ زرتشت، “بغ” نام خداوند بوده و زرتشتی‌ها، نام اهورامزدا را به آن نهاده‌اند.

    

واژه‌های “بُل” و “بِل” در دو نام “بابُل” و “بابِل” به معنیِ “شهر” می‌باشند: چرا؟

۱-در ریشه‌یابیِ نام ایستانبول (اسلامبُل) به وضوح مشخص شد که واژۀ “بُل” و گویش‌های “پُل” (Pole) و “پلیس” (Polis) به معنیِ “شهر” و بطور کلی “زیستگاه” می‌باشد.

۲-در نام “زابل”، همانگونه که گفته شد واژۀ “بُل” به معنیِ “شهر” و “محل” می‌آید و “زابل” به معنی “جای ظاهر شدن آب بر سطح زمین” (رود، چشمه، قنات) است. این “جا” و “مکان” در واقع نقطۀ آغاز “بُل” یا “زیستگاه”, از جمله “دِه”، “شهر”، “قلعه”، “ارگ” و غیره می باشد.

۳-همانگونه که در تاریخچۀ شهر “اردبیل” آمد نام دیگر این شهر “آرتاویل” است و بخش “بیل” یا “ویل” در آن به معنیِ “شهر” و بطور کلی، “زیستگاه” می‌باشد.

۴– در نام “اربیل” نیز بخش “بیل” به همان معنیِ “شهر” و “زیستگاه” است.

۵– نام “ویل” که گویشِ دیگری از “بیل”، “بُل” و “پُل” و “پلیس” است در بسیاری از جاها به وضوح به معنیِ “ده”، “شهر”، “قلعه” و غیره آمده است.

۶– در نام‌های “پرسپولیس”، “آکروپلیس”، “متروپُل” و غیره واژۀ “پلیس” و “پُل” به وضوح به معنیِ “شهر” می‌آید.

نتیجه‌گیری:

   “بابُل” و “بابِل” در تلفّظ بسیار شبیه به یکدیگر هستند. نام دیگر این دو شهر، یعنی “باوُل” و “باوِل” نیز بسیار شبیه یکدیگرند. همچنین برابر شواهدی که ارائه شد هر دو شهرِ “بابُل” و “بابِل” جایگاه “ایزد” یا “ایزدان” بوده‌اند. بر پایه این شباهت‌های گویشی و معنوی می‌توان گفت که “بابُل” و “بابِل” نه تنها در گویش که در ریشۀ‌ نام‌هایشان مشترک هستند. واژۀ “با” در حالت عام به معنیِ “ایزد” و واژۀ “بُل” (Bol) یا “بِل” (Bel) در حالت عام به معنیِ “زیستگاه” و “جایگاه” و در معنیِ خاص به معنیِ “شهر” می‌باشد. لذا “بابُل” و “بابِل” هر دو به معنیِ “شهر ایزد” یا “شهر خدا” (ویا خدایان) می‌باشند. لیکن بررسیِ تاریخچۀ شهر “بابُل” نشان داد که این شهر در گذشته‌های دور زیستگاه مردمانی باورمندِ به “ایزدِ مهر” یا “میترا” بوده‌اند. به این جهت بسیار منطقی و محتمل است که “بابِل” نیز، همانند “بابُل” به معنیِ خاصِّ  “شهرِ ایزدِ مهر” باشد نه به معنیِ عامِ  “شهرِ ایزدان” یا “دروازۀ ایزدان”.

البته اظهار نظر من در مورد ریشه‌ نام‌های “بابُل” و “بابِل” مبنی بر این فزض است که مردمان این دو زیستگاه در زمان‌های دور, هم فرهنگ و بخصوص هم کیش بوده‌اند، همچنانکه در “باکو”، “بانه”، “باخزر”، “بغداد”، “بغلان”، “بیدخت”، “بیروت” و “بعلبک” چنین بوده است. البتّه این نظر مبنی بر استنباط من است که از مقایسۀ تاریخچه، شباهت نام و اشتراک برخی از ویژگیهای فرهنگی، تاریخیِ مردمانِ این زیستگاه می‌باشد و جز اینها مدرک مستند مستقیمی در دست ندارم.

“برگرفته از کتاب “ریشه یابی ۱۵۰۰جانام کهن” نوشتۀ پژوهشگر دکتر مرتضی مومن زاده”.

————————–

۲-برای ریشه‌یابی نام شهر‌های “بابُل” ، “بابِل” و نام‌های “ایزدِ مهر” (میترا) به  نوشتار پیشین نیز، زیر عنوان ریشه نام دو شهرِ” بغداد” و “بغلان” مراجعه کنید.

۳ -ویکی‌پدیای فارسی

۴– کتاب “بَغِ مهر”، نوشتۀ شادروان استاد احمد حامی، مهر ماه ۱۳۵۵، چاپ یکم، انتشارات (چاپخانه) داور پناه.

۵ – نام “بابلکان” از دو بخش “بابُل” و “کان” تشکیل شده است که در آن، واژۀ “کان” در حالت عام  به معنیِ “مظهر آب” است. ولی در این مورد رود “باول” یا “بابُل” می‌باشد.

۶ – ویکی‌پدیای فارسی

۷ – کتاب حدودالعالم من المشرقِ الی المغرب کتابی است که نویسندۀ آن شناخته شده نیست. لیکن برخی آن کتاب را به ابویوسف پیشاوری نسبت داده‌اند. این کتاب در سال ۳۷۲ هجری قمری به زبان فارسی نوشته شده است که به کوشش دکتر منوچهر ستوده در اسفند ۱۳۴۰هجری شمسی توسط انتشارات دانشگاه تهران، با شماره ۷۲۷ منتشر شده است.

۸– ویکی‌پدیای فارسی

۹ -بابل سبزه دیار، نوشتۀ صمد صالح طبری، ۱۳۸۷، بابل، اتشارات بهار نارنج، چاپ دوّم

۱۰ احمد بن رُسته، یکی از کاشفان و گیتاشناسان جهان در هزاره دهم میلادی، ایرانی‌زاده، اهل منطقه رُسته اصفهان.

۱۱ -ابوبکر (عبداللّه) شهاب‌الدّین احمد بن محمد بن اسحاق بن ابراهیم اخباری همدانی معروف به ابن فقیه همدانی، حدود ۲۵۵ تا۳۳۰ یا ۳۴۰ هجری قمری

۱۲ -اصطخری، ابواسحاق,نویسندۀ کتاب  المسالک و الممالک.

۱۳-ابن حوقل، محمد ابن علی, صورﺓ الارض, ۹۷۷م

۱۴ مه یا ما به معنیِ “بزرگ” در برابر “که” یا “کا” به معنیِ کوچک، همچون “مهتر” به معنیِ بزرگتر و “کِهتر” به معنیِ کوچکتر

۱۵ – Herodotus: Greek historian, c۴۸۴- c. ۴۲۵ ق م

۱۶-Wikipedia.org

۱۷-Archibald Henry, Sayce, Assyriologist and linguist, 1845-1933

۱۸ Ignace Jay Gelb, Historian and Assyriologist, 1907-1985

۱۹ – مثلاً نام “تخت جمشید” یا “تخت  سلیمان” گرچه نمی‌توانند تاریخچۀ این دو مرکز تمدّن را نشان بدهند، ولی می‌توانند بگونه‌ای اسطوره‌ای وجود تمدنیِ کهن را منعکس می‌کنند و انگیزۀ پرسشگریِ باستانشناسانه را در اهل این فنّ بر‌انگیزاند که منجر به شناخت تمدن‌های هخامنشی در “تخت جمشید” و تمدن ساسانیان (و پیش‌تر از آن) در “تخت سلیمان” شود. در مورد معنیِ “دروازۀ خدایان” برای نام “بابِل” نیز وضعی مشابه وجود دارد. به این ترتیب که “دروازۀ خدایان” می‌تواند این انگیزه را در ذهن ایجاد کند که شاید بین واژۀ “بابِل” و “شهر بابِل” با مفهوم‌های “خدا” و “دروازه” وجود داشته باشد. بطوریکه در ادامه گفته خواهد شد نگارندۀ حاضر به این استنباط خواهد رسید که منظور از “خدایا ن” در نام “دروازۀ خدایا ن”، خدای “آئین مهر” یعنی “میترا” است و تعبیر “دروازه” نیز “قلعه”، “شهر” و بطور کلی زیستگاه می‌باشد. 

۲۰--Tiglath-Pileserш, ۷۴۵-۷۲۷ ق م

۲۱ -ویکی‌پدیای فارسی

۲۲-ویکی‌پدیای فارسی

۲۳ – ویکی‌پدیای فارسی

۲۴ وجود آتشکده که به‌احتمال قوی از منابع چشمه‌های نفتی تغذیه می‌شده، حضور آیین زرتشت در منطقه “باکو” و نام “باکو” با‌توجه‌به معنیِ واژه “بغ” یا “بگ”، به معنیِ “ایزد” و “خدا”، می‌تواند مقدس بودنِ سرزمینِ “باکو”، به معنیِ خدا” را معنی‌دارتر کند و احتمال صحّت این معنی را بالا ببرد.

۲۵-ویکی‌پدیای فارسی

۲۶– “گوماته” یا “گوماتا”، نام “مُغی” بوده که بنا به نوشتۀ کتیبۀ بیستون، وانمود کرد که پسر کوروش، بردیا (اسمردیس) است و تخت پادشاهی را از آن خود کرد (ویکی‌پدیای فارسی).

۲۸ -ویکی‌پدیای فارسی

۳۰-Sir Henry Rawlinson, ۱۸۱۰-۱۸۹۵

۳۲ احسان یغمائی، باستان‌شناس و نویسندۀ ایرانیی، زادۀ ۱۳۲۰

۳۳– ویکی‌پدیای فارسی

۳۴ – در مرکز شهر “باکو” (BAA018)، جمهوری آذربایجان نیز، یک جا بنام “قلعه دختر” وجود دارد.

۳۵– ویکی‌پدیای فارسی

۳۶ – به نظر می‌رسد که نگارندۀ این سطور در ویکی‌پدیای انگلیسی، در نقل قولِ مردم، کم دقّتی نموده و واژۀ “بگ” (Bag) را به معنیِ باغ و واژۀ “رام” (Rām) را به معنی خدا گرفته است؛ درحالی‌که اگر واژۀ “بگ” که گویشی دیگر از “بَغ” (Bagh) است، به معنی “خدا” گرفته شود و “رام” نیز به معنی سرزمین، آنگاه معنی و ریشۀ نام “بگرام”، “سرزمین خدا”، “جا و مکان خدا” خواهد شد که بسیار محتمل‌تر است و با نام‌های “بغداد”، “بجستان”، “باغستان” و غیره همسو خواهد بود.

۳۷– پس از سقوطِ “قسطنطیه” بدست سلطان محمد فاتح در سال ۱۴۵۳ میلادی، نام این شهر به “اسلام پل” تبدیل شد؛ ولی از‌آنجا که تلفظِ حرفِ “پ” در زبان عربی مشکل است، حرف “ب” به جای آن نشسته و “اسلام پُل”به “اسلام بُل” (Islambol به Islampole) تبدیل شد؛  پس از آنکه در ۱۹۲۲ میلادی، کشور ترکیه از دلِ کشور پهناورِ عثمانی متولّد شد، در یک حرکت و شاید برای ایجاد استقلال فرهنگی، تلفّظ “اسلام بُل” به “استانبول” (Istanbul) بدل گردید که امروزه، نام رسمی و متداولِ این شهر شده است.

۳۸ ویکی‌پدیای فارسی

۳۹– ویکی‌پدیای فارسی

۴۰ –  Wikipedia. org

۴۱ –  Wikipedia.org

۴۲ – Wikipedia.org

۴۳- چنین ارگ و یا قلعه‌ای بر بالای بلندیِ طبیعی، هزینه احداث آن را برای مقاصد دفاعی در مقابل متجاوزان کاهش می‌دهد. زیرا بخشی از ارتفاع قلعه که کار را برای دسترسی دشمن سخت می‌کند بطور طبیعی ایجاد شده است، مشابه این ارتفاعاتِ طبیعی برای ساختن استحکامات نظامی در تخت سلیمان، قلعه‌الموت، قلعۀ بابک و بسیاری جاهای دیگر وجود دارد.

۴۴– در شهرهای اربیل، باکو، تخت سلیمان، تخت جمشید، دارابگرد و بسیاری از شهرهای کهنِ سرزمین ایران، چنین ارگ­هایی بر بالای برجستگی‌های طبیعی ساخته شده­اند.

۴۵ – Wikipedia.org

۴۶ – نام‌های شهر “بابِل”، چنانکه در شرح تاریخچۀ این شهر گفته شد دارای گویش‌های “بابِل” (Babel)، “بابیل” (Babil)، “بابیلا” (Babilla) و “بابیلون” (Babylon) نیز می‌باشد.

۴۷ یکی از معنی‌های واژۀ “مهر” (Mehr)، “خورشید” است. برخی دیگر از معنی‌های واژۀ “مهر” عبارتند از، مصدرِ فعل مهربانی کردن، نام هفتمین ماه خورشیدی در تاریخ ایرانیان. معنی دیگری که برای واژۀ “مهر” وجود دارد و در این نوشتار مورد نظر است “ایزدِ خورشید” و یا “ایزدِ مهر” است: “ایزدِ خورشید”، علاوه بر”ایزدِ مهر” دارای نام‌های “میترا” (Mithra)، “بَغِ مهر”، “باگا”، “بَغُو”(Bagho)، “بَگو”و غیره نیز می‌باشد.

۴۸  میدانیم که واژۀ “دیو”، در زمان‌های بسیار کهن، شاید پیش از “ایزدِ مهر” یا “ایزدِ خورشید” (میترا) نزد مردمانِ سرزمینِ ایران، در مقام یک ایزد (خدا) مورد احترام بوده و پرستش می‌شده، همچنانکه تا امروز نزد برخی از ادیان، از جمله برخی اقوام هندو-اروپائی (“دیوان” که (“Divine”) چنین مقامی را دارد. اینکه “دیو” در چه زمانی و به چه علّت، نزد زرتشتیان و بطور کلی تا امروز، نزد ایرانیان بد سیرت و نوعی شیطان شده از بحثِ نوشتارِ حاضر خارج است ولی وجود  نام “دیو” بر روی یک دِه (دِهِ دیوا) و یک پهنه (دشتِ دیو) نشان می‌دهد که اوّلاً اسکان در دشتِ بابُل و منطقۀ “بابُل” دارای تاریخ چندهزارساله است و این تاریخ آنقدر کهن می‌باشد که در آغازِ آن “دیو” موجودی مورد احترام و پرستش بوده است. این امر همچنین نشان می‌دهد که آئین مهری از روزهای آغازینِ اسکان در دشتِ “بابُل” دارای  پیرو بوده و در آن زمان هنوز “دیو ” موجودی آسمانی، ستودنی و قابل ستایش بوده و به موجودی پلید تبدیل نشده بوده است.

۴۹– وجود آتشکده که به‌احتمال قوی از منابع گاز چشمه‌های گازی طبیعی تغذیه می‌شده، حضور آیین زرتشت در منطقه “باکو”،  را نشان می‌دهد. همچنین نام “باکو” که گویشِ دیگری از واژه “بغ” یا “بگ”، به معنیِ “ایزد” و “خدا” است به احتمال زیاد به “ایزدِ مهر” اشاره دارد.

۵۰ – در نوشتار یکم تحت عنوان “ریشۀ نام آذربایجان” که مجلّۀ شهرگان نشر نمود دربارۀ  “آتشکدۀ باکو”، ریشۀ نام “باکو” و حضور پیروان آئینِ مهر و به تفصیل توضیح داده شده است.

۵۱– “گوماته” یا “گوماتا”، نام “مُغی” بوده که بنا به نوشتۀ کتیبۀ بیستون، وانمود کرد که پسر کوروش، بردیا (اسمردیس) است و تخت پادشاهی را از آن خود کرد (ویکی‌پدیای فارسی).

۵۲-انور سلطانی بوکانی، نویسنده، پژوهشگر و باستان‌شناس کرد ایرانی، زادۀ ۱۳۲۳

۵۳- ابراهیم پور داوود، اوستا شناس، ایران شناس و استاد فرهنگ ایران باستان در دانشگاه تهران ۱۲۶۴تا ۱۳۴۷ هجری شمسی

لطفاً به اشتراک بگذارید
Advertisement

۱ Comment

  1. جواد مفرد کهلان

    معنی مامطیر، بابل

    نام قدیمی بابل یعنی مامطیر را می توان به معنی محل خانوار بزرگ یا پُرثروت گرفت:

    महान् m. mah[An] great
    मात्रा f. mAtrA household
    मात्रा f. mAtrA wealth

    نام رودخانۀ آنجا، باوُل (بَو-وُل، بابُل) را هم که اکنون نام رسمی شهر است، می توان به ه‍مین معانی پُر جمعیت و پُرثروت گرفت.

    جزء بَو (بودن) در نام بوکان (محل چشمه) هم دیده میشود. ولی جزء بو در نام بوشهر از در هم شدن بوش (آراسته، با شکوه) با شهر عاید شده است، چون نام قدیمی آنجا ریشهر (شهر با شکوه و ثروتمند) بوده است.

تازه‌ترین نسخه دیجیتال شهرگان

تازه‌ترین نسخه‌ی دیجیتال هم‌یان «ویژه‌نامه‌ی پیوست شهرگان»

آگهی‌های تجاری:

ویدیوی تبلیفاتی صرافی عطار:

شهرگان در شبکه‌های اجتماعی

آرشیو شهرگان

دسته‌بندی مطالب

پیوندها:

Verified by MonsterInsights