زبان و تجارب زنانه در مجموعهی شعر اعظم بهرامی
زبان و تجارب زنانه در مجموعهی شعر دکمههای لباس من هنوز بسته است اثر اعظم بهرامی
کتو کاتراک یکی از شناختهشدهترین فمینیستهای هندی در کتاب سیاست تن زنان: نویسندگان پسااستعماری زن در کشورها جهان سوم بر این باور است که زنان در کشورهای جهان سوم، نوشتار را انتخاب میکنند چرا که انواع فرمهای نوشتاری قادر است تا تجارب شخصی زنان را حتی از طریق تن اعترافی در نوشتار منتقل کند، اینگونه نوشتار قادر است تا سنتهای مقاومت زنان را بازنماید، این مسئله به خصوص از آنجایی اهمیت دارد که مبارزهی علنی زنان امکانپذیر نباشد. مقاومت از طریق نوشتار به صورت ایهام ، استعاره، استفاده از مجاز و بازیهای زبانی شکل میگیرد به این ترتیب این زبان قادر است تا حقیقت زندگی و سرکوب بسیاری از زنان را به تصویر کشد، این تصاویر ظاهراً حقیقی نیستند و در نتیجه این نوشتهها کمتر در معرض خطر سانسور قرار میگیرند.
به طور مشابه بسیاری از شاعران زن ایرانی از این زبان بهره بردهاند، تا از یک سو با زبان به نقد تبعیضهای رایج علیه زنان بپردازند و از سوی دیگر زبان را به ثبت انواع فرمهای سرکوب زنان در جامعهی ایرانی معطوف کنند، به این ترتیب جایگاه شعر از یک کلیشهی ساختاری خارج میشود و میتواند به انواع شگردهای زبان و ارتباط آنها با محیط حقیقی اشاره کند.
اعظم بهرامی در مجموعهی شعر دکمههای لباس من هنوز بستهاند که توسط نشر الکترونیکی سه پنج منتشر شده است توانسته است با بهرهگیری از زبان خاص زنانه بسیاری از کلیشههای علیه زنان را در جامعهی ایرانی نشان دهد، زبان تماماً زنانه به سمت بیان اکثر رویکردهای علیه زنان پیش رفته است و به بخشی از تم اعتراضی شاعر تبدیل شده است، این فرم اعتراضی از همان آغاز کتاب و با تیتر خود را نشان میدهد و در نهایت در طول کتاب با استفاده از ساختار مشخص زبان و محتوا پیش میرود.
دکمههای لباس من هنوز بسته است
انگشتهایی که گره خورده
و پلکهایی که تخم گذاشته
در بخش بلندی از شب (صفحهی ۵)
شاعر در تلاش است تا با ارائهی فرم جدیدی از کلمات و ربط آنها به زنانگی تعریف جدیدی از اعتراض علیه مردسالاری ارائه دهد ، در این شعر روابط ریاضی بیانگر نوع خاصی از این اعتراض هستند، هرچه قدر جملات پیچیدهتر میشوند، بار اعتراضی آنها بیشتر میشود، درعینحال یک سری از کلمات خاص هستند که آشنازدایی شده و برای اعتراض شاعر استفاده میشوند مثلاً دهان بسته، انگشتهای گره خورده و یا استفاده از تبر، برای تن.
من بسته به تابعی هستم، در مسیر بیضوی
با رابطهی طولانی. با سهگانهی مثلثی
لذت ببر.
از این دهان بسته. و چشمان فر رفته در قاب کوچه
لذت ببر
و از مشتهایی که گرهش را
به نخ کشیده با آخرین مهرههای تسبیح
بشمار یک – بشمار دو- بشمار سه
این دکمههای لعنتی مانده توی مشتهای من
و تبر تناوری را ته کوچه
که میرسم به کلمه ناتمام
نه به فصلی متفاوت (صفحهی ۵)
زاویهی دید شاعر نسبت به مردان نشأتگرفته از نگاه انتقادی شاعر به مردان و بازتاب تجربههای زندگی او در این جامعه است، با این حال گسترش این نگاه انتقادی تا آنجاست که از کلمههایی مثل مرد و لزج در کنار هم استفاده میکند.
این مکانی است برای بالا آوردن لزج مردی
که فکر میکرد تمام آنچه
به او ختم میشود مرده است (صفحهی ۵)
گاهی ادغام و ترکیب مخلوطی از کلمهها مثل جغرافیا و باکره نیز برای آشنازدایی به کار میرود، جابجایی ترکیبهای مختلف در شعر مثل کودکان یائسه، درعینحال بیان نگاه انتقادی شاعر به مذهب علیه زنان است که در خلال همین جابجاییها شکل میگیرد و در واقع زبان شعر را متفاوت میکند. گرچه در بعضی سطرها این ترکیب کلمات نمیتواند در رساندن معنای مورد نظر شاعر به مخاطب موفق باشد. در همین شعر استفاده از کلماتی مثل تسبیح رساله، دعا کردن، علمهای حضرت عباس که هر کدام دلالت بر تم مذهبی در جامعه درونی ایرانی دارند. شاعر در واقع با استفاده از این کلمات و آرایش آنها در شعر به نوعی علیه بافت مذهبی و سنتی ایران اعتراض کرده است.
جغرافیای دختران باکره
که به درختان سنگ دخیل میبندند
مردان عقیم آبشان میدهند
کودکان یائسه میرویند
قطب نمایی سمت
سنج و دمام
سمت علمهای حضرت عباس
گرههای سبز، بختهای سفید (صفحهی٧)
عناصر زنانه در شعر بسیار قوی هستند و به نوعی قادرند تا اعتراض شاعر به عنوان زن را به تمام پدیدههای اجتماعی نشان دهند. از آنجایی که قوانین مذهبی در ایران همیشه علیه زنان عمل کرده است، در این شعر میبینیم که شاعر به نوعی علیه این کلیشهها اعتراض میکند؛ ذهنیت انتقادی شاعر بیشتر حول مسائل مذهبی سیاسی میگردد و در واقع ادغامی از این دو تم است.
و دو روز میگذرد، دو سال،
و توی هی مادر صلوات میفرستی، که من چه بشود؟
که به کدام دختر باکره میلهای فرو رود
و از مغز باکرهاش بزند بیرون …
و تجاوز جویده شود به عرف معمول لقمههای نان،
صلواتهایت مادر کم است
به تمام این غریب دوستانم نمیرسد (صفحهی ٩)
در بعضی از سطرها اعتراض شاعر به رویکردهای سیاسی با استفادهی مشخص از لغاتی است که معنایشان در شعر همان معنا را در جهان حقیقی دارد، شاعر در این حالت به صورت مفهومی از یک رویکرد خاص آشنازدایی میکند اما نکتهی مهم استفادهی چندمنظوره از یک رویداد خاص است، مثلاً در این شعر تشویش اذهان عمومی و لغات، صرف شدن و زمان که هر کدام قادرند در عمق و در سطح با یکدیگر ارتباط معنایی برقرار کنند.
و لغات
… بهای کدام تشویش اذهان عمومی را میپردازند
بگذار برود بگذار بروند بگذارید
هر که میخواهد صرف شود
بشود
این التزام ماضی فعلی ماست
به زمانی که از دست رفته
و
هیچ حتی و اما و ضمیری (صفحهی ١٢)
یکی دیگر از رویکردهای شاعر اعتراض به جغرافیای خاص و بازتاب آن در شعر است؛ مثلاً استفاده از کلمات بومی، شاعر در این حالت هم با ارتباط با آنها به یک معنای خاص قادر است تا از این جغرافیا برای نقد سرکوب زنانگیاش استفاده کند. نکتهی قابل تأمل در این سطرها بیان بارز زنانگی است که به نوعی با هر موقعیت در شعر پیوند خورده است.
خلیجفارس پدربزرگ من است
و صرع داشته همیشه
کف بالا میآورد از کودکی من
بالا میرود از شن تپهها و عصایش را میزند توی سر کارون
نان میاورد از بلمهای کوچک
مادرم شعر میخواند به زبان روسی برای قایقرانان ولگا
تا برقصم پا بکوبم کف گاوخونی
وحشی شود گیسوانم از بندر تا الاحمر
دختران عرب سیاه سرمه کشیدهاند (صفحهی ۱۳)
آنچه که قادر است جنسیت را در این شعر مشخص کند استفادهی مشخص از کلماتی است که بار جنسیتی دارد؛ مثلاً گیسوان. نقد شاعر بیشتر پوشیده در استعارههای مشخص از زبان است، مثلاً وقتی از تن صحبت میکند و یا انزال زودرس، اشارهی شاعر به اینگونه کلمات صراف لحن او را معترض ساخته است و به نظر میرسد کارکرد روایی آنچنانی ندارد.
پدیداری رعبآوری بر گونههای گر گرفتهی من
و صدایی که گوش مرا و دریچهی انزال زودرس تو را
پاره میکند (صفحهی ١٧)
در این شعر نیز استفاده از صفات و ویژگیهای زنان علیه خود شعر عمل میکند، با این حال میتوان گفت گاهی شاعر کلمات را از کارکردهای عادی و جنسیتی خودش خارج میکند، مثلاً زن تمام نیچههای مرده، هرزگی بی جنسیت، تعفن و تن زن، گاهی این کلمات علیه جنسیت زنانه عمل میکنند، اما تلاش شاعر هستند برای نقد مردسالاری، آشفتگی کلمات نیز این فرصت را به شاعر داده است تا با زبان استعاری و در هم به سمت بیان و نقد واقعیتهای مردسالاری علیه زنان برود؛ مثلاً شلوارت را هل بده بالا و یا نجیبزادگی که به نوعی ارتباط معنایی و ماهوی میان این دو کلمه وجود دارد.
من زن تمام نیچههای مرده در این خیابانم
دهان به هرزگی بی جنسیت
به قائده باز میشود و شعارهای دیوارنویس تو
انقلاب میکنند
این کفتارها بر لاشهی واژه واژهی من میچرخند
بر این تعفن نزدیک
و بوی کارتزین میدهد
آسانسور را بکش بالا را هل بده پایین
نجیبزادگی اسبها را ورق بزن (صفحهی ١٩)
استفادهی مکرر از کلمات زنانه مثل سینه، تخمدان و حتی ارتباط زنانگی با عناصر طبیعی مثل کاسبرگ، گل و آبستن ببرها، تلاش شاعر برای در سیطره گرفتن زبان شعری و زنانگی است هرچه قدر این زنانگی بیشتر میشود قدرت اعتراضی در شعر بالا میرود.
تخمدانها
کاسبرگها
برگها
گلها و عطر و آشفتگی زنی که بر طناب،
شب با فیلها میخوابد و از ببرها آبستن است (صفحهی ٢٠)
تلفیق استعاری مثلاً عروس ١٠ ساله و یا صیاد تور که هر کدام زبانی رمزگونه دارند و در اربتاط با دنیای حقیقی قرار میگیرند، اما دراین شعر شاعر به نوعی ازدواج زودهنگام دختران به تصویر میکشد و به خوبی میتوان این اعتراض را در شعر پانزده او دید مثلاً پستان نارس و از بیضهی مردان که هر دو به نوعی اعتراض به ازدواج زودهنگام و اجباری دختران است.
بر گور کودکان، عروسهای دریایی
تورهایی از سنجد و سنبله
و نقلهای رنگی مشروعیت ١٠ سالگانی،
که حجله میبندندشان عروسهای دریایی. (صفحهی ٢٢)
وسعت کلمات در شعر زیادند به این ترتیب شاعر تنها از یک فضا بهره نجسته است، بلکه شامل فضاهای مختلفی است که او از همهی آنها برای بیان رویکردهای زنانه و خاص خودش استفاده کرده است. شاعر درعینحال قادر است تا در فضاهای مختلف شعری سفر کند و به این ترتیب به نوعی سنتهای به ارث رسیدهی مردسالاری علیه زنان را ابراز میکند، درعینحال گاهی به نظر میرسد که شاعر با زنانگی تکرار شده و تکرار کلماتی مثل یائسه، عادت ماهانه در ورطهی تکرار یک روایت خاص افتاده است، با این حال تکرار این روایتها به نظر ضروری میرسند و شاعر را در اعتراض علیه یک ماهیت خاص یاری میرسانند.
میرقصم تا صبح
تا شیشههای ۱۵ سالگیام خرد شود
جلوی سینما بهمن
تا زن شوم در میدان مادر
فروغ بزاید در خانه سیاه
و هرزه بچسبد به بندبند شعرم (صفحهی ٣٢)
در پایان میتوان گفت در کل این مجموعه شاعر با استفاده از لحن اعترافی – اعتراضی و استفاده از فضاهای متفاوت در زبان توانسته است به صورت مشخص به نقد جامعهی مردسالار و کلیشههای آن علیه زنان بپردازد، به عبارت دیگر حضور مشخص اندامهای زنانه و تصویرسازیهای مکرر شاعر از زن بودن به او این قدرت را بخشیده است تا از سرکوب زنان سخن بگوید و رویکردهای زبانی و مفهومی فمینیستی را در اثرش به وضوح به تصویر بکشد. گرچه در بعضی از سطرها شاعر با استفادهی مشخص و متناوب از این کلمات در ورطهی تکرار افتاده است، اما در نهایت میتوان نقد صریح او را در اغلب سطرها و با فضای زبانی خاص دید.
منابع:
Katrak, Ketu. The politics of female body: post-colonial women writers of the third world. London: Rutgers university press, 2006.
- درباره نویسنده:
- تازهترینها:
آزاده دواچی مترجم، شاعر و فعال حوزه زنان، دارای مدرک کارشناسی مترجمی زبان انگلیسی؛ فوق لیسانس زبان و ادبیات انگلیسی، گرایش ادبیات تطبیقی ایران و فلسفهی غرب است و هماکنون مشغول به تحصیل در مقطع دکترای زبان و ادبیات انگلیسی در استرالیا با گرایش مطالعات فمینیسم پست کلنیال در حوزهی ادبیات و نقد ادبی فمینیسم و حقوق زنان در ایران و کشورهای جهان سوم است.
از دواچی تاکنون یک مجموعه شعر به عنوان «پروانهای در راه است» در سال ۸۶ منتشر شده است و دو کتاب دیگر وی در محاق توقیف گرفتار شدهاند.
Azadeh Davachi,
Ph.D. Student
Faculty of arts, School of English Literatures & Philosophy
Post-colonial Feminism and Feminist Literary Criticism
University of Wollongong, Australia