«سانسور به خلاقیت و تفکر متفاوت منتهی میشود»
گفتگوی اختصاصی شهرگان با مریم مطهری راد نویسنده، روزنامهنگار، تحلیلگر سیاسی و منتقد ادبی
- مریم مطهری راد، متولد تهران
- کارشناس فلسفهی غرب و کارشناس ارشد روابط بینالملل از دانشگاه علوم و تحقیقات
- شروع فعالیت حرفهای ای با ویراستاری مجلهی “خورجین” در سال ۸۰ و ۸۱
- شروع کار روزنامه نگاری از سال ۸۲ تا امروز (در حوههای فرهنگی، سیاسی و اقتصادی) فعالیت و پژوهش در زمینهِ ی تاریخ شفاهی در حوزهی هنری که منجر به تدوین کتب مختلف و حرفهای ناگفتهای در حوزۀ جنگ شد.
- دریافت جایزهی بهترین مقاله اقتصادی-نفتی در بین نشریات انگلیسی زبان در سال ۸۷
- همکاری با نشریات و سایت های مختلف از جمله مسوولیت بخش بینالملل سایت NIOC در شرکت ملی نفت ایران ۱۳۸۷
- دبیری یازده شمارۀ ماهنامهی” بشری” از سال ۱۳۸۸ تا ۸۹
- چاپ داستان در نشریات مختلف داخلی و خارجی از جمله انتشار پنج داستان کوتاه در سایت بینالمللی آمازون
- مجموعه داستانی مشتمل بر دوازده داستان کوتاه (در دست اتمام)
- در حال نوشتن یک رمان که همینروزها به پایان میرسد.
- مجموعه مصاحبههایی که قرار است در قالب کتاب به چاپ برسد.
- یادداشت نویس و تحلیلگر مسایل سیاسی در حوزهی روابط بینالملل و نیز نقد و تحلیل آثار ادبی (در حال حاضر)
از شروع به کارخود در ادبیات داستانی بگویید و اینکه آثار مریم مطهری راد در چه ژانری و بیشتر بر چه موضوعاتی تمرکز دارد؟
- نوشتن، آنقدر همیشه با من بود که شروعی یادم نیست. خاطرهنویسی را از سن سیزده سالگی شروع کردم. و قبل از آن داستانهای شنیده را مصور میکردم و در تصویر، تغییرشان میدادم، برای تصویرها زیرنویس مینوشتم و باز تغییر میدادم. اینها کودکانههای تمرینی بودند و بعدها در هجده سالگی چهار داستان تمام شده داشتم در حوزۀ کودک و نوجوان که در یکی از انتشاراتهای نامآشنا، گم شد و چون به اعتبار ارتباط دوستانه کار را دستنویس تحویل داده بودم هیچ نسخهای برایم نماند. آنوقتها دیگر روزنامه نگار پرمشغلهای بودم در اوایل دهۀ هشتاد که بیشتر به پرکردن صفحات روزنامه میپرداختم و با فکر داستان سالهایی را گذراندم تا اینکه دوباره اوایل دهۀ نود کار داستان را به صورت حرفهای شروع کردم و از آن وقت، داستان، همۀ زندگیام شد.
آنچه از داستانهایم برمیآید، دغدغۀ ناخودآگاه من، پرداختن به احوال انسان است. لحظههای سرنوشتساز، حماقتهای ویرانگر یا لایههای پنهان پشت نقابهایی که هریک از ما بر چهره میزنیم و گاهی خودمان هم باورش میکنیم! از اجتماع کنده نمیشوم؛ بیشتر روی مدرنیسم در لابهلای واقعیتهایی که گاهی شگفت هم میشود کار میکنم و بازخورد جامعۀ زیستهام را بررسی میکنم
توجه به قدرت ممیزی در ایران، یک نویسنده در مواجهء با آن به چه مشکلاتی برمیخورد؟ چقدر این جریان اثر یک نویسنده را تحت شعاع قرار میدهد؟ آیا این جریان به خودسانسوری نویسنده منجر نمیشود؟
- بیایید طور دیگری به سانسور نگاه کنیم، بیآنکه بخواهم آن را بپذیرم یا تأیید کنم! به نظر من سانسور یک چالش است نه مانع. و این چیزی نیست که منحصر به یک کشور یا یک برهۀ زمانی باشد. هر کشوری مقررات تعریف شدهای دارد که کمابیش دست و پا گیر میشود به ویژه برای قشر هنرمند.
اگر به تاریخ ادبیات دنیا نگاه کنید میبینید این جریان در هر زمانی و در هر نقطهای به شکلی وجود داشته است. آیا حافظ، شاعر بزرگ جهانی ما در آزادی بوده؟ یا بسیاری دیگر از هنرمندان و ادیبانی که آثار بیبدیلی از خود به جای گذاشتهاند. گاهی سانسور منجر به خلاقیت و تفکر متفاوت میشود. بسیاری از نویسندگان مطرح بلوک شرق از جمله “میلان کوندرا” در سختترین شرایط، بینظیرترین کارها را خلق کردهاست. بنابراین به نظرم واقعیت این است که گاهی فشار و تحمیل و سانسور، در صورتی که نویسنده ناامید نشود منجر به ابتکار میشود. تجربه نشان داده، هروقت بحث سانسور، شدید میشود زبان رمزگونه و هنر رازآلود و تفکر برانگیز میشود. مثلا فیلم “گاو”، “هزاردستان”، و آثار داستانیای مثل کارهای “کافکا” در این فضاها رنگ گرفتند و ماندنی شدند!
شما نقدهای ادبی بسیاری را انجام دادهاید و میدهید، تعریف شما از نقد ادبی چیست؟ چه اندازه نقد در جامعهٔ ادبی ایران پذیرفته شده است؟
- برای رسیدن به تعریف نقد باید فلسفۀ نقد را بشناسیم. برای چی نقد میکنیم؟ وقتی اثری بررسی میشود، در شکل محدود به نظر میرسد فقط کار یک هنرمند مورد موشکافی و بررسی قرار گرفته است ولی در واقع در حلقۀ بزرگتر، این هنر است که بررسی و اصلاح میشود. از طرفی نقد یک اثر، اصلاح آثار به وجود نیامده نیز هست و از جهتی نقد میتواند در فضای تفکر عمومی ایجاد پرسشکند و اندیشههای متنوع و متعدد را وادار به تفسیر و تأویل یا آفرینش کند. در واقع نقد باید منجر به رفع نقص و اصلاح آثار شود تا جایی که یک متن ادبی با کمترین نقص در ساختار و مفهوم، بیشترین بازخورد را داشته باشد.
در ایران سالهاست محافل ادبی به بررسی و تحلیل آثار میپردازند و این کار مرسومی است که به صورت خودجوش یا زیر نظر ارگانهای فرهنگی مربوطه انجام میشود چه در پایتخت که تهران باشد چه در شهرهای دیگر و گاهی دستاوردهای خوبی هم دارد. معمولا انجمنهای ادبی در شهرهای مختلف با هم پیوند دارند و از حال هم باخبر هستند به ویژه در این عصر که شاهد پدیدهای مثل فضای مجازی هستیم اخبار و اطلاعات ادبی هم مثل خیلی از اخبار در حوزههای مختلف منتشر میشود و اصلا خیلی از جلسات نقد در همین فضای مجازی برقرار میشود. از طرفی معمولا کارهای چاپ شده با نقد و بررسیهای متعدد معرفی میشوند. بازخورد یک اثر در نقد، کمک به شناختن اثر و نویسنده میکند و نتیجۀ نقد معمولا نوعی معیار سنجش اثر بین خوانندهها و اهل فن میشود و این به نفع نویسنده است و اغلب دنبال نقد آثارشان هستند.
به لحاظ روش شناختی، شیوه ی مواجهه ی شما با متن ادبی چگونه است؟ یعنی شما با توجه به نظریات مشخص نقد ادبی مثل ساختارگرایی، پساساختارگرایی،فمینیستی و غیره، اثری را انتخاب میکنید و متن را در چهارچوب آن نظریه می گنجانید یا بالعکس با خواندن یک اثر و بر اساس پتانسیل متن، نظریه ای متناسب برای آن جستجو می کنید؟
- معمولا نقد خودش میگوید که کدام قالب برایش مناسب است. البته بسته به توانایی منتقد میشود کار را ظریفتتر و موشکافانهتر بررسی کرد. گاهی بعضی از داستانها در چند ژانر قابل ارزیابی است. مثلا رمان “طوبا و معنای شب” نوشتۀ شهرنوش پارسیپور یک رمان چند وجهی از نظر ژانر است که در ژانرهای تاریخی، اسطورهای و رئالیسم جادویی قابل بررسی است. شیوۀ نقد برای من یک رویۀ جاافتاده است. هدف ارتقای متن است. نویسنده موظف نیست براساس مترو معیار ناقدان رفتار کند و هر بررسیای که صورت میگیرد در جهت بهبود کار است و دیدن از زاویۀ دیدی متفاوت از نویسنده. نقد لایهها و تأویل و تفسیرهایی که از دید خواننده یا حتی نویسنده پنهان مانده را آشکار میکند واین کاری است که من سعی دارم انجام دهم و در واقع این پتانسیل متن است که قالب نقد را مشخص میکند.
زنان در جامهء ادبی امروز ایران بخصوص در ادبیات داستانی چه جایگاهی دارند؟چه اندازه پیشرفت داشتهاند؟ آیا فضای کافی و بستر مناسب برای معرفی خود و آثار خود را فراهم میبینند؟
- عرصۀ ادبیات جزو معدود عرصههایی است که زنان کنار مردان بدون هیچ منع متفاوتی به خاطر جنسیت کارشان را میکنند! هر مانعی باشد برای همه هست چه زن، چه مرد! امروز کارهای زنان به صورت جدی مورد ارزیابی قرار میگیرد. در رقابتها به راحتی شرکت میکنند و موفق به دریافت جوایز میشوند و کارهای خوبشان به زبانهای مختلف ترجمه میشود. بله به نظرم گرچه زنان از لحاظ پیشینۀ تاریخی و اختیارات و حضور اجتماعی عقب افتادهاند اما به سرعت در حال رشد و پیشرفت هستند و جامعۀ پذیرای آنهاست
در آخر از آثار در دست چاپ خود بگویید و اینکه زمان مشخصی را برای نشر آنها در نظر گرفته اید؟
– در حال حاضر یک مجموعه داستان با دوازده یا سیزده داستان کوتاه در دست چاپ دارم و یک رمان در حال اتمام. کتابی غیر داستانی نیز در حال آماده شدن است که موقع چاپش نرسیده است.