سانسور و ادبیات مقاومت در ایران
ادبیات همواره به عنوان ابزاری تاثیرگذار برای انتقال و درک نویسنده از شرایط خاص سیاسی و اجتماعی جامعهٔ خود بوده است، این ابزار بیان به ویژه در کشورهایی که از سوی حکومت با محدودیت مواجه هستند نیز از اهمیت ویژه ای برخوردار بوده است. از سوی دیگر توانسته است در بازنمود رخدادهای اجتماعی تاثیر بسزایی داشته باشد و به همان اندازه که تحت تاثیر رویدادهای اجتماعی، سیاسی قرار گیرد؛ به با زنمود جریانهای سیاسی و خیزشهای اجتماعی و سیاسی یک جامعه یاری رساند . ادبیات مردن ایران هم ا ز این قائده مستثنا نبوده است. چه پیش از انقلاب با پدیدار شدن ادبیات متعهد که نقش مهمی در مبارزات ملی گرایانه و ضد استعماری ایفا کرده است، چه بعد از انقلاب که با وجو د سانسور و اختناق شدید همچنان بر هنر خود بر ایستادگی در برابر سانسور اصرار ورزیده است.
با این حال بعد از انقلاب اسلامی، هشت سال گذشته یکی از تیرهترین دههها در ادبیات ایران بوده است، دوران ریاست جمهوری آقای احمدی نژاد که آثار ادبی به خصوص آنهایی که اعتراضی بودند خطر جدی و امنیتی محسوب میشدند و اغلب شاعران و نویسندگان یا از کار محروم شدند، زندانی شدند و یا نمیتوانستند به خاطر نوشتن چند شعر اعتراضی دیگر اثری منتشر کنند. در این دوره آثار ادبی به شدت دچار رکود و سانسور شدیدی شده است، به خصوص از هشت سال گذشته که مسأله ممیزی و همینطور سانسودر کتاب استراتژی مشخص و معینی راگرفته است، سیل نزولی توزیع و خلق آثار ادبی و عدم علاقهٔ مردم به کتاب خوانی را به وضوح میتوان در این دوره مشاهده کرد.
اما در عین حال سانسور اعمال شده از سوی دیگر به بسط گفتمان جدیدی در فضای ادبیات دامن زد، که آن چنان تیره و تار هم نبود. چرا که در این دوره فضای اختناق حاکم بر گفتمان ادبیات مدرن ایران موجب شد بسیاری از آثار در خارج از ایران خلق شده و منتشر شوند. با اینکه این آثار خلق شده در ارتباط با رویدادهای داخل ایران هستند، متاسفانه سهم چندانی را در فضای ادبی و نقد و مطبوعات داخل کشور به خود اختصاص ندادهاند، خوانندگان عام آن چنان که باید و شاید به این آثار به دلیل عدم انتشار در ایران توجه نکرده و یا در خوش بینانه ترین حالت دسترسی نداشتهاند. اما با همهٔ این چالشها، بسیاری از نویسندگان که زنده بودن و حیات ادبیات فارسی را ارج مینهادند به فضای مجازی روی آوردند، و بسیاری از آثار خو د را به صورت الکترونیکی و در فضای مجازی منتشر کردهاند.
به همین دلیل میتوان گفت که مهمترین تمایز ادبیات این دوره با ادبیات دورههای گذشته شکل گیری فضای مجازی ودخالت این فضا در سامان دادن به ادبیاتی بود که نهایتا در زیر سانسور میتوانست تمامی پتانسیلهای ادبی خود را از دست بدهد. گسترش فضای مجازی از یک سو میتوانست بر سانسور موجود غلبه کند، اذ سوی دیگر میتوانست با ارائهٔ تمامی انوااع ادبیات و آثار ارائه شده و تنوع و تکثر در آن، ادبیات مدرن فارسی را در فضای متفاوت نوشتاری گسترش دهد. البته که این گسترش خوبیها و معایب خود را داشت چر ا که متاسفانه و حتی تا به امروز خیل زیادی از خوانندگان خواندن آثار چاپی را به اثر الکترونیکی ترجیح میدهند و در خوش بینانه ترین حالت به دلیل عدم دسترسی به اثر الکترونیکی، نمیتوانند مخاطب آثار الکترونیکی منتشرشده باشند
بسیاری از نویسندگان فضای مجازی، به همین علت نسل جوانی است که ماهیت سانسور را برنتابیده است و شاید بتوان گفت بخش بیشتری از نویسندگان جوان به فضای مجازی روی آوردند و به این صورت به شکل گیری ادبیات مقاومت کمک فراوانی کردند. اما شکلدهی این فضا هم با وجود فیلترینگ شدید دولت کار آسانی نبود گرچه حداقل میتوانست در برابر سانسور شدید حکومتی بایستد. این فرم از ادبیات اعتراضی منتشرشده در فضای مجازی، به هر شکل در این فضا توانسته تاثیر زیادی بر بازتاب جنبش آزادی خواهی مردم بگذارد و به الگویی برای تغییر و تبدیل آن به بخش پویایی از ادبیات مدرن فارسی تبدیل شود.
شاید بتوان گفت شکل گیری این نوع از ادبیات مقاومت که از قضا پتانسیلهای استراتژیکی نوینی را دارد خلاف نظریهٔ بسیاری از منتقدان را اثبات میکند که بر این باورند ادبیات در سانسو ر خلاقیت خود را از دست میدهد، و نمیتواند ان چنان که باید و شاید ریشههای خلاقانهٔ خود را در روح جامعه بدمد، در ادبیات مدرن ایران به خصوص ادبیات مقاومت ایران میتوان رگههایی از حضور خلاقیت فردی و در عین حال ادبی را دیدکه آهسته آهسته خودش را از فضای بسته بیرون میکشد و رشد میکند. مطابق آن تصویری که دکتر فرزانه میلانی اذ این خلاقیت به دست میدهد مانند نیلوفری است که رفته رفته در آب میروید. این خلاقیت را میتوان در بسیاری از آثار منشر شده دید. اما شاید بتوان بسط این خلاقیت را در آثار زنان بیشتر مشاهده کرد چرا که ابزارزبان برای زنان کارکردهای مختص خودش را دید. همین سانسور بسیاری از شاعران و نویسندگان را بر آن داشت تا از بافت ادبی سمبولیکی و رمز گونه استفاده کنند، این بافت رمز گونه هم توانایی خلق ادبیاتی را دارد که در فضای ویژه ای شکل گرفته است، و هم میتواند با همین زبان رمزگونه در بافت سیاسی و اجتماعی شرکت کند و از سانسور در امان بماند.
نمونه ای از ادبیات خلاق را میتوان در جنبش سبز مشاده کرد نویسندگان و شاعرانی که با استفاده از ظریفتهای ادبی توانستند صدای مردم باشند و هر کدام در اشعار و یا ادبیات داستانی به خلق گوشه ای از تاریخ حماسی مردمشان بپردازند. مشخصا این نوع ادبیات فاصلهٔ زیادی با شعار و یا نوشتههای شعارگونه دارد و تفاوت آن در به کار گیری و استفادهٔ همه جانبه از ظرفیتهای ادبی است. این نو ع ادبیات که از قضا بیشتر هم در فضای مجازی خلق شد ه است به نحو قابل ملاحظه ای رشد کرد ه است و تبدیل به یکی از ابزار قوی در پیش بردن و رساندن صدای اعتراضی شده است. این نوع ادبیات از هیچ گونه سانسوری نهراسیده است، زبان خود را به دلیل فیلترینگ و سانسو ر شدید از دست نداده است، بلکه بر عکس رشدی یافته است و توانسته ابزارهای خلاقانهٔ خود را به درستی شناسایی کند. از سوی دیگر این نوع ادبیات نشان داد که صدای ادبیات رساتر از آن است که با سانسو ر خفه شود بلکه به نوع راههای رسیدن به هدف خود را پیدا خواهد کرد.
با وجود اهمیت بسیار این نوع از ادبیات که بستری از تاریخ ادبیات مدرن ایران است، اهمیت نقد این نوع از ادبیات از چشم بسیاری از منتقدان داخل ایرانی به طور اجباری و یا به طور اختیاری دور مانده است. با اینکه نمیتوان فضای شکلگرفته در این نوع ادبیات را نادیده گرفت، بسیاری از آثار منتشرشده از شاعران که تم و محتوای اعتراضی دارند، یا به نوعی به جنبش سبز و اعتراضات مردم مربوط بوده و هستند از دید بسیاری از منتقدان دورماندهاند. بسیاری از منتقدان چه در خارج و چه در داخل هنوز تحلیل درست و دقیقی از نشر و بازتاب این ادبیات در طول چند سال گذشته نداشتهاند، متأسفانه با وجود حجم آثار زیاد در این زمینه هنوز بسیاری از کتابهای منتشرشده، بررسی و نقد شدهاند. بسیاری از منتقدین داخل ایران ناخواسته و یا خواسته، بخشی از ادبیاتی را نادیده میگیرند که توانایی تغییر و تبدیل شدن به جنبش فرازمانی و تکنیکی ادبی را دارد. جنبشی که عموماً به دلیل سیاستهای دولتی در چند سال گذشته در حاشیه قرارگرفته و یا نادیده گرفته شده است.
شاید بتوان گفت که عمدهٔ نقدهای منتشرشده در روزنامههای داخل ایران در حوزهٔ نقد ادبی تنها اختصاص به بخش خاصی از ادبیات داخلی داشتهاند یا اگر احیاناً بخشی از ادبیات منتشرشده در خارج از کشو پرداختهاند، رشد و جلوهٔ مقاومت در این ادبیات را مورد بررسی قرار ندادهاند. به همین منوال اینترنت و فضای مجازی در شکلدهی و تبیین استراتژیهای جدید ادبی و نقش آن در ادبیات مدرن از دید بسیاری از منتقدین دور مانده است و از این رو بسیاری از نقدهای مربوطه در روزنامههای داخلی ایران تنها محدود به نقد یک وجهی، یک جانبه و درونگرا تبدیل شده است. چالشی که بسیاری از منتقدان از جمله نویسندهٔ این مقاله امیدوار است با رفع نسبی سانسور و روی کار آمدن دولت جدید به آن پرداخته شود.
به هر حال امید این میرود که پایان ریاست جمهوری هشت سالهٔ آقای احمدینژاد و با روی کار آمدن یک دولت معتدل بتواند بخشی از چالشهای موجود را از میان بردارد و یا حداقل کم رنگ تر کند. چالشهایی که سایهٔ تیرهٔ بر زندگی بسیاری از شاعران و نویسندگان داخل انداخته است، درعینحال بسیاری از آنان را با مشکل معیشتی مواجه کرده است. بسیاری از شاعران و نویسندگان بر این امید هستند که دولت جدید توانایی این را داشته باشد که با اجازهٔ انتشار و نشر بسیاری از کتابها در داخل ایران خوانندگان و نویسندگان را در هر دو سو به هم پیوند دهد، حداقل بتوان بخشی از آثار منتشرشده در خارج از ایران را در داخل مورد نقد و بررسی قرارداد و منتشر کرد.
- درباره نویسنده:
- تازهترینها:
آزاده دواچی مترجم، شاعر و فعال حوزه زنان، دارای مدرک کارشناسی مترجمی زبان انگلیسی؛ فوق لیسانس زبان و ادبیات انگلیسی، گرایش ادبیات تطبیقی ایران و فلسفهی غرب است و هماکنون مشغول به تحصیل در مقطع دکترای زبان و ادبیات انگلیسی در استرالیا با گرایش مطالعات فمینیسم پست کلنیال در حوزهی ادبیات و نقد ادبی فمینیسم و حقوق زنان در ایران و کشورهای جهان سوم است.
از دواچی تاکنون یک مجموعه شعر به عنوان «پروانهای در راه است» در سال ۸۶ منتشر شده است و دو کتاب دیگر وی در محاق توقیف گرفتار شدهاند.
Azadeh Davachi,
Ph.D. Student
Faculty of arts, School of English Literatures & Philosophy
Post-colonial Feminism and Feminist Literary Criticism
University of Wollongong, Australia