سه شعر از فراز بهزادی، برگرفته از مجموعه شعر “بگو در ماه خاکم کنند”
فراز بهزادی شاعر، متولد ۱۳۶۰ است.
“بگو در ماه خاکم کنند” نخستین مجموعه شعر او، از نامزدهای جایزه شعر امروز ایران-کارنامه در سال ۱۳۸۲ بود. بهزادی همچنین دو مجموعه شعر آماده چاپ دارد و از آنجا که چاپ اول “بگو در ماه خاکم کنند” با استقبال زیادِ خوانندگان مواجه شد و خیلی زود نایاب شد، قصد دارد چاپ دوم این مجموعه را نیز به زودی منتشر کند.
او دارای مدرک کارشناسی ادبیات نمایشی و مدرک کارشناسی ارشد ارتباطات است.
بهزادی همچنین سردبیری مجله الکترونیکی عقربه به آدرس زیر را بر عهده دارد:
http://www.aghrabe.com
۱
و دنیا
یکی از قفسههای کتابخانهی من بود
وقتی موهایت را فلسفه میبافتم
دکارت دم اسبی!
من خودکشی میکنم پس هستم
و میتوانم از فردا
در کتابی که آدمهایش یک سطر در میان گریه میکنند
تا آخر آفتاب بخوابم
من خودم را
از یک کتابخانهی عمومی امانت گرفتهام
آقا!
شما مرگ مرا ندیدهاید؟
ندیدهاید گوشهی این شعر
دستفروشی کتابهاش را با کمی اسب
حراج گیسوی زنی
که بر زخم شیهه میکشید
دیده بود
از توی کتاب زده بود بیرون
و برای فصل بعدی
از مرگهای من یادداشت برداشته بود.
#
حالا از آن همه دنیا و مرگ
یک تار سپید فلسفه باقیست
و زخمی که سنگ را
اینگونه مینویسد :
مرا به جای “بوف کور” از کتابخانه بردارید
***
۲
حالا هزار سال تمام
از دیروز که آمدی
گذشته است
باستانشناسان
تکههای تو را
از حفرههای تنهاییم بیرون کشیدهاند
تا خندههای معاصر آینه
کتیبه شب را
با خط میخی دندانهایم بنویسند :
کمی قدیمتر از این سطر
زنی خاک خورده از دستهای سارقین گریخت
زنی که دستهایش را
تعریف کرده بودم برای بچههای چاقو
تا بخوابند توی قلبش
و از رگانش ستارههای سرخ بچینند
زنی که گیسوی بریدهاش
برادههای بعید ماضی را
در وقتهای فلزی من
صرف میکند
#
حالا آینه را با تصویرهای پشت سرش بگذار
از در که آمدی را ببند
کلاغ قصههای من
دارد به خانه ارواح میرسد
و این عقربه
تا هزار هم که بپیچد
دیروز نمیشود
باز این موزهها
مرگهای مرا کهنه میکنند
***
۳
عاشق که باشی
دلت برای مارمولکهای روی دیوار هم
تنگ میشود
راه میافتی که نروی
یا نمیروی که رفته باشی
فرقی نمیکند
عاشق که باشی
توی ورودممنوع هم سیگار میکشی
دلت خوش است یکی پیدا شده و
با تو قدم…
میزند؟
تو کبریت در میآوری و
او ادای “میروم” را
بعد
مجبور شدی عاشقی بیافتد توی خیابان
از ما هم قول میگیری
که زیر پاهایمان.
بچهها مواظب باشید!
عاشق که باشی
روی دیوارها هم راه میروی
مارمولکم!
- درباره نویسنده:
- تازهترینها:
In touch with the Iranian cultural diaspora.
Shahrgon is an online magazine for Canada’s Iranian cultural diaspora and Persian-speaking languages.
Shahrgon started working in Vancouver, Canada, in 1992 with the publication “Namai Iran” and then in the evolution of “Ayandeh” and “Shahrvand-E Vancouver,” it transformed into Shahrgon.
Shahrgon; The magazine of the Iranian cultural diaspora;
شهرگان مجلهی دیاسپورای ایران فرهنگی در ونکوور کانادا از سال ۱۹۹۲ با نشریهی «نمای ایران» آغاز بهکار کرده و سپس در فرگشتی از «آینده» و «شهروند ونکوور» به شهرگان فراروئید