سه شعر از مهتاب کرانشه
مهتاب کرانشه فارغالتحصیل رشتهی زبان و ادبیات فارسی از دانشگاه پیام نور تهران است. در کارنامهی ادبی او انتشار یک عنوان کتاب شعر در سال ۱۳۸۶ به نام «رنگین کمان عشق» مشتمل بر پنجاه و شش قطعه شعر سپید و همچنین تالیف چند مقالهی ادبی منتشر شده در سایتهای ادبی، تالیف یک فیلمنامهی ثبت شده در خانهی سینما و چند داستان کوتاه به چشم میخورد. او سرودن شعر را از سالهای نوجوانی و دوران دبیرستان آغاز کرده و سالها تجربهی نوشتن در مهاجرت را از سر گذرانده است.
فصل بریدهی تبعید
اردیبهشتام شکست
اقاقیام صورتش را سیاه
روزهایی این
روزهایی آن
پوست چرق چرق …چین بردار
کِش بیا در رقصهای روی هووی
تاتی تاتی
تن بر جرمهای نباتی بمال
صدا زدیم سار بیاید این ورها ….آه شد و پر ریخت هوا
دنگ دنگ بی زبان میریزی به روز
چین چین چاره میباری به چون
و همهی قصهها که هی دوووود!
– کودکم… کودکم؟ کوکی باز بر تاریِ تکرارها؟
و این شد و نشدهایی که هی میرود و…
فصل بریدهی تبعید
دل در هوای ارغوانیِ پارکهای بالا
دل در هوای اقاقیای کوچههای پایین
و دل دل در زبانی که از چشم کمتر ماند
صدا
صدا که سَر به سَرِ سودا میگذارد و هی …
صدا که سُر میخورد سوا میشود و باز…
صدا که کافِ کواکب است و کوک میکند/ میدمد بر این شرارهها
صدا که ساز میزند بر نون ِنباتی ِ نُتها
صدا که گاهی سایه است و گاهی سوز و گاهی ساز
شاید /شاید / شاید
صدای تن ِ صباست
آیههای گوسفندان خسته
ما زندگان ِ مردگانی خویشایم
رد پایی از باروت و گوشتهای حرام
پاها با قدمهای روزبِه آنی ِ واژگون
قلبها پر از دندانههای عبثِ سودا
و عشق…عشق پایندهی پاشا/ زیور هر چه نیست
درد میپیچد در اندامهای هوایی روز و بر ملافههای گلدار، باز از دروغ ، شطی از خون بالا میآوریم.
– نه دوست عزیز
دروغ بی انتها نیست ، کرانههای خودش را دارد
و ما هم ناراضیانِ شرارههای کوچک خودمان هستیم
دستهایمان را دوگانگی ِ تلخ و تند ترسها بسته است
و در انتظار خُرد و نَژَندِ زمین امان فرو رفتهایم
باور میکنیم که حرفها صاف و تمیز و گلدارند
باور میکنیم شعرها با شباناشان همراه !
اما دریغ که آیههای گوسفندان ِ خسته از کلام امان میریزد
ساقهای شکستهی بی امان و شرافتهای کاشیهای خدشهدار!
و کثافات ِ کریمانی زرورقپیچِ کلمه !
خب چه عیبی دارد
زمین پر از چند گانگیِ پیچاپیچ در خودش است
زمین گاهی وارونه راه میرود
اما به شرطی که دوزخاش آشکار باشد/ بهشتاش روشن
– باشد / باشد
تو نیز فرزند ِ بزرگزادهی توالی خودت هستی . باش عزیزم …باش!
حرفات درست / باور میکنم !
و اینچنین :
پایت آفتابی باد
و در سایهات استوار و خوش بخَرام!
- درباره نویسنده:
- تازهترینها:
سپیده جدیری؛ شاعر، مترجم، روزنامهنگار و بنیانگذار جایزهی شعر زنان ایران (خورشید) است. نخستین کتابش، مجموعه شعر «خوابِ دختر دوزیست» است. دومین مجموعه از اشعار جدیری با عنوان «صورتی مایل به خون من» به چاپ رسید و «دختر خوبی که شاعر است» مجموعه شعر دیگر اوست. تازهترین کتاب منتشر شدهاش در ایران مجموعه شعر«وغیره . . .» است.
از سپیده جدیری همچنین مجموعهی «منطقی» که داستانهای کوتاه او را در بر میگیرد به چاپ رسیده است. او دو ترجمه از اشعار ادگار آلن پو و خورخه لوئیس بورخس را نیز زیرچاپ بردهاست.