سپیده، شبِ هول را میبلعد
یادداشتی بر رمان «مرگ مرموز همسایه» نوشته ناهید شمس
پاستور میگوید شانس چیزی جز برآیند تصمیمهای خودآگاه و ناخودآگاه ما نیست. با این تصور که تصمیمهای ناخودآگاه ما نیز خود ریشه در تصمیمهای خودآگاه ما دارند، حضور ما در هر موقعیت مکانی حاصل قدمهایی است که ذهنیت پیشین ما آن را به وجود آورده است.
«مرگ مرموز همسایه» رمانی است موقعیت-محور که با خلق موقعیتهای مکانی، شخصیتهای خود را میسازد و وارد جریان داستانی میکند. نقطه عطف این اثر را میتوان در دو مساله دید. نخست شکل توصیف مکانها، این که خلق این موقعیتها تا چه حد به واقعیت نزدیک است بر خواننده پوشیده است اما در قسمتهای مختلفی از کتاب توصیفات مکانی موفق میشود فضایی را برای بیننده خلق کند که پیرنگ اصلی داستان در آن اتفاق میافتد. مثل منزل آپارتمانی و مشکلی که در ساخت آن وجود داشته است، یا محله روشنفکرها و فضای حاکم بر آن و یا قسمتهایی که در خاطرات به آن اشاره میشود مثل بخش عاشقانه پایانی کتاب،درخت عرعر، پشت بام و حیاط خانه شهربانو. بخش محله روشنفکرها احتمالا برای بسیاری از افرادی که با نویسنده آشنایی دارند چندان جدید نیست چرا که شرح دقیقتر و قابل لمستری از این محله را پیشتر در فیلم مستندی به همین نام ساخته ایشان دیدهاند اما آنچه که در کتاب روایت میشود در راستای هدفی دیگر است. همانطور که گفته شد «مرگ مرموز همسایه» با خلق موفق چندین موقعیت مکانی، بستری را آماده میکند که داستان در آن خلق میشود اما این داستان سازماندهی شده نیست بلکه بیشتر به شکل خرده روایتهایی است که بصورت متوالی و یکپارچه روایت میشوند، شبیه آنکه کسی خاطرات خود را با گسست زمانی اما پشت سرهم برای کس دیگری تعریف کند، با این پیش فرض که شنونده کاملا با مکانهایی که از آن صحبت میشود آشناست و این نکته مهمی است که نویسنده در اثر خود به آن دست یافته است. یک شاکله منحصر به فرد که ترکیب موفقی از تجربه گرایی و روزانه نویسی است.
زبان نثر داستان چند ویژگی بارز دارد. نخست این که زبانی توصیفگراست. این ویژگی در راستای توصیف مکانی شکل میگیرد و حتی در گفتگوها نیز این خصیصه را حفظ میکند. دو ویژگی دیگر این زبان که از نکات قوت کتاب به حساب میآیند، طنز کلامی نهفته در متن و گفتگوها و همچنین لحن شاعرانهای است که گاه در بخشهایی از کتاب نه تنها بار معنایی خوبی به داستان میدهد بلکه به ایجاز مفهومی خوبی نیز منجر میشود. در زندگی روزانه همواره استفاده از عبارات آمیخته به طنز، کنایهها و غرزدنهای شوخ طبعانه جایگاهی مهم و کاربردی دارند، رمان «مرگ مرموز همسایه» بخوبی با استفاده از این مقوله با مخاطب خود ارتباط برقرار میکند، بطور مثال شخصیت سحر کاملا از این طریق است که به بیننده معرفی میشود و اتفاقا به علت قابل درک بودن شکل شخصیت پردازی او در این مساله موفق است. رفتارهای روزانه نیز به شکلی با نوعی شوخ طبعی صمیمانه همراه هستند که هر چه رمان به انتهای خود نزدیک میشود بنا بر ضرورت داستانی، تلختر نیز میشوند.
دیگر ویژگی زبانی رمان «مرگ مرموز همسایه» شاعرانه بودن آن بخصوص در بخشهای پایانی است. آنچه شخصیتها به زبان میآورند بر خلاف بخشهای ابتدایی و میانی کتاب که صمیمی و به زبان امروزی بسیار نزدیک هستند، هر چه به انتهای کتاب میرویم، استعاریتر می شود تا جایی که کتاب با این جمله به پایان میرسد: من مردهام، سالهاست مردهام و روی این درخت عرعر هنوز منتظرم…
«مرگ مرموز همسایه» داستان تنیدگی روابط شخصیتها در یکدیگر است، انسانها با شکل رفتاریشان در برابر یکدیگر تعریف میشوند. به عبارتی این جمله معروف را یادآور میشوند که شخصیت من را از روی رفتار من با خودت قضاوت نکن، آنچه میبینی بازتاب رفتار تو در شخصیت من است. هر یک از کارکترهای رمان «مرگ مرموز همسایه» با دیگری رابطه مخصوص خودش را دارد و نوبیسنده کوشیده است با به تصویر کشیدن یک شخصیت از طریق دیگران، او را به خواننده معرفی کند. به همین دلیل است که بجز عمو اسد، که به علت ذهنیت متفاوتش همگی نوعی غریبگی با او دارند، بقیه شخصیتها با بازتاب رفتارهایشان در رفتار دیگران شکل میگیرند. این ویژگی در عین حال که خلق چنین اثری را دشوار و پیچیده میکند، رمان را با وجود تمام تنشهای شخصیتهایش در جای جای داستان، ازمحتوای درونگرایی خارج و آن را بیشتر به رمانی برونگرا بدل میکند، حتی شخصیت شهربانو نیز از این رویه پیروی میکند و تنها عمو اسد است که گویی به علت کاراکتر منحصر به فردش از این قاعده مستثنی بوده است.
شکل روایی داستان که به نظر میرسد روزانه نویسی است، به اثر چند ویژگی داده است. نخست این که خواننده در توالی داستانی کمی سردرگم میشود چرا که همانطور که گفته شد داستان از شکل سازمان یافته خود خارج میشود. در عین حال چنین شکلی از روایت، به سبب بازتابی که خلق و خوی روزانه نویسنده در روح کتاب دمیده است، به اثر این امکان را میدهد که بصورت مقطعی در بخشهای مختلف خود به تعامل و تفهیم دوستانهتری نسبت به روال معمول با مخاطب دست یابد. این دو ویژگی بصورت مشخص در رمان «مرگ مرموز همسایه» دیده میشود.
«مرگ مرموز همسایه» سرنوشت انسانی است که روح خود را هنوز متعلق به صمیمیتی می داند که به نظر می رسد از دست رفته است و جسم خود را ناگهان در موقعیتی یافته است که نمی تواند آن را پناهگاه خود ببیند. به همین دلیل است که اثر پیوسته به نقد حال و تامل گذشته می پردازد و هرگاه از امروز صحبت می کند زمان سریع می گذرد گویی نویسنده همچون انسان امروزی ارزش چندانی برای ثانیه ها قائل نیست و هرگاه داستان در گذشته روایت میشود، محتوای زمان عمودی میشود، عمق مییابد و به خاطرهای مشترک میان نوبیسنده و خواننده بدل میگردد.
«مرگ مرموز همسایه» نوشته ناهید شمس از نویسندگان و منتقدان خوب داستان پارسی و در صد و بیست صفحه توسط نشر افراز منتشر شده است.