سکوتِ در
برای پری، دوست ارجمند و بسیار عزیزم
برای محبت و کرامتش در طول سه ماه که قادر به حرکت نبودم.
وقتی که خانه از قدمانِ تو شد تهی
از روزنانِ پنجره خورشید سر نزد
شب آرمید در دلِ تنگم به انتظار
دیگر ستاره بوسه به چشمِ سحر نزد
من ماندم و سکوتِ در و بانگِ مرغِ شب
در خلوتِ بلازده پرّنده پر نزد
***
آنکو هزار لاف و گزافش به دست بود
هرگز نگفت چونی و دستی به در نزد
معیار دوستی که بجز حرف مفت نیست
دیگر چه شکوه گر درِ ما زد اگر نزد
با آنهمه درشتی و سنگینیِ زبان
با آنکه جز سخن به گزاف و هدر نزد،
در حیرتم که باز تنِ رنج دیدهام
سر را نگاه داشت به دیوار و در نزد
سپتامبر ۲۰۱۶ ونکوور، بریتیش کلمبیا – کانادا
—————–
الهام بخشِ سه بیت ابتداییِ این سروده آن کوتاه مدتی است که این دوست نازنین در ونکوور نبود. ابیات در پِی آمده سخنی است جداگانه و ارتباطی با مهر ایشان ندارد.