شعر تازهای از مریم گمار
ای ستارهی مست
نشسته بر استخوان شب
بگو چطور ریشه گرفتی از بطن آسمان
در ریزش این همه درد
نمی بینی که دریچهها
متن را طرد میکند
حالا بگو
به کدام روزنه بگریزم؟
که ابر بر سرم آوار نشود
و خواب پوسیده زمین به مرگ نرسد
بگذار پوست بیندازد گونهی درخت!
در این فصل بیسایه
و من برگردم به بند ناف
به برگهای بهار
که لبهای این قرن به لکنت افتاده
کلمات به دست شکوفه میرسید
اگر پای دشت ترک برنمیداشت.
#مریم گمار
- درباره نویسنده:
- تازهترینها:
مریم گمار: شاعر، نویسنده و منتقد ادبی