شعر مدرن فارسی و شاعران آوانگارد
شعر مدرن فارسی بی شک وامدارایده آوانگاردیسم اروپایی ست. اما تمامی شاعران مدرن، لزوما آوانگارد نبوده اند. آوانگاردها قائل به ایده پیشرفت تاریخ و سیر خطی زمان بودند. پایان امری را اعلام میکردند تا خود آغاز کننده امری کاملاً جدید باشند. گذشته را نفی می کردند تا به آینده پیش رو دست یابند. می توان گفت، آوانگاردیسم پدیدهای فرهنگی با وجوه تاریخی، اجتماعی، روانشناختی و فلسفی در اروپا بود که جایگاهی فراتر از مثال های منحصر به فرد هنر، شعر و موسیقی داشت. آوانگاردها افرادی با آرمانها و ارزشهایی مشترک بودند که زندگی ای عصیانی داشتند. در این میان آوانگاردهای رادیکال مثل دادائیستها، فتوریستها و کانستراکتیویستها میخواستند مرز بین هنر و زندگی را بردارند و به علت ضدیت با گذشته، سنت و ساختارهای حاکم بر فرهنگ، هنر، جامعه و سیاست، رویکرد خودشان را «ضدهنر» مینامیدند و خواهان نابودی وضعیت معاصری بودند که میراث گذشته بود. شاعران آوانگارد اروپایی دارای آثاری تجربی، رادیکال و خلاف قواعد معمول هنر، فرهنگ و جامعه بودند. این آثار عموما با نوآوری غریب، رویکردهای زیبایی شناختی جدید و انکار اولیه از سوی مخاطبان بالقوه مشخص می شوند. شاعران آوانگارد با جهان بینی و فرم جدید، مرزهای عرفی و وضعیت موجود شعر را تغییر می دادند وتعریفی یکسر تازه از آن ارائه می کردند. از این مقدمه می توان نتیجه گرفت که تعداد شاعران آوانگارد شعرمدرن فارسی معدود و انگشت شمار است وشهرت شاعر، نقشی در آوانگارد بودن او ندارد.
در شعر مدرن فارسی، کار بزرگ “نیمایوشیج” تغییر «موقعیّت شعر بودن» است. نیما با برخى از شعرهایش موفّق شد، شعر فارسى را از ابتدا نامگذارى کند، این اتّفاق یکباره و یکشبه برای شعر فارسی محقّق نشد. بهترین شعرهای نیما، قطعاتی هستند که در اواخر عمرش نوشته و در آن صدای انسان فرا رفته از خود را احضار میکند. رادیکالیتۀ کار نیما حتی از خواست خود او هم فراتر رفت و شعر پس از نیما در گذر از دستاوردهای تثبیت شده، تردید نکرد. بدون تجربههای نیما در شعر، بدون از پیش موجود بودن بوطیقای نیمایی، “شاملو” برای شعر نامیدن کارهایش، هزینه و انرژی طاقتفرساتری باید صرف میکرد. رادیکالیتۀ حرکت نیما، مولّد مشروعیّتبخشی به هر نوع خلاقیّت و نوآوری در شعر شاملو شد و مثل سپری نامریی از سرکوب شعر او جلوگیری کرد. نیما در جایگاه تغییر دهندۀ موقعیّت شعر، پل و مفصل گذشته و آیندۀ شعر است.
زﺑﺎن ﺷﺎﻣﻠﻮﻳﻲ، ﺗﺮﻛﻴﺒﻲ از زﺑﺎن ﻧﺜﺮ ﻗﺮن ﭼﻬﺎرم ﻓﺎرﺳﻲ، ادﺑﻴﺎت ﻛﺘـﺎب ﻣﻘـﺪس و زﺑﺎن روزﻣﺮه اﺳﺖ. ﺗﺮﻛﻴﺒﻲ ﻛﻪ ﺳﺎﺧﺖ آن ﻳﻚ ﺑﺎره و ﻧﺎﮔﻬﺎﻧﻲ ﺣﺎﺻﻞ ﻧﺸـﺪ و ﻧﺰدﻳﻚ ﺑﻪ دو دﻫﻪ از زﻧﺪﮔﻲ ﺷﻌﺮی ﺷﺎﻣﻠﻮ را ﺑﻪ ﺧﻮد اﺧﺘﺼﺎص داد. ﺷـﻌﺮ ﺷـﺎﻣﻠﻮ از رﺧﺪادﻫﺎی زﻣﺎﻧﻪ اش ﺗﺄﺛﻴﺮ ﺑﺴﻴﺎری ﮔﺮﻓﺘﻪ و ﺑﺮ ﻓﺮﻫﻨﮓ و ادﺑﻴﺎت ﻣﻌﺎﺻـﺮ، ﺗـﺄﺛﻴﺮ فراوانی ﮔﺬاﺷﺘﻪ اﺳﺖ. اﮔﺮ ﺷﺎﻣﻠﻮ، ﺷﻌﺮ ﺷﺎﻋﺮان ﭼﭗ ﺟﻬﺎن را ﺑﻪ ﻓﺎرسی ﺗﺮﺟﻤﻪ ﻛﺮده، در ﻋﻮض ﺑﻪ ﻫﻤﻪ اﻳﻦ ﺗﺮﺟﻤﻪﻫﺎ، زﺑﺎن ﺷـﺎﻣﻠﻮﻳﻲ ﺧﻮدش را ﺑﺨﺸﻴﺪه؛ ﻃﻮری ﻛﻪ ﻣﺘﺮﺟﻤﺎن ﻣﻴﺎن ﺳـﺎل ﺷـﻌﺮ، ﺧﻮاﺳـﺘﻪ و ﻧﺎﺧﻮاﺳـﺘﻪ، ﻫﻨﻮز ﻫﻢ ﺑﺮای ﺷﻌﺮ ﺷﺪن ﺗﺮﺟﻤﻪ ﻫﺎیشان ﺑﻪ زﺑﺎن ﺷﺎﻣﻠﻮیی ﻣﺘﻮﺳﻞ می ﺷﻮﻧﺪ.
اولین گام هر جنبش نوین، با درهم شکستن بتهای قدیم، همراه است. این کلمات “هوشنگ ایرانی” است که در بند چهارم “بیانیه خروس جنگی” در سال ۱۳۳۰ در مجلهای به همین نام منتشر شده است. شاعری که نیم قرن بدون این که شعرش خوانده شود فقط با دو کلمه، قضاوت شد: جیغ بنفش. “هوشنگ ایرانی” یکی از آن پدیدههای نابههنگام شعر فارسیست که درست زمانی ظهور میکند که هنگام، هنگام “نیما یوشیج” است. زمان کنار زدن و کنار گذاشتن نگاه قالبی و تقلیدی شعر کلاسیک و کنار آمدن با جانشینی شعر آزاد و مورد نظر “نیما یوشیج”. حرکت “نیما” حرکتی ریشهای و رادیکال است اما نظریهی نیما در شعر، رفتاری محافظهکارانه دارد. چرا که به دنبال تثبیت یک موقعیت جدید شعری ست. “نیما” نمیخواهد برای شعر، موقعیتهای متعدد و متفاوت قایل شود. شاید به این خاطر که هنوز حتی شعر خود او هم به رسمیت شناخته نشده و فکر میکند هر حرکت افزونخواهانه و رادیکال در شعر، میتواند به شکست تلاشهای او منجر شود؛ پس شروع به قانونگذاری میکند و از قواعد شعر خودش برای شعر معاصر دستور زبان شعر و بوطیقا میسازد. اما “هوشنگ ایرانی” راه دیگری را برمیگزیند که منجر به اخراج او به مدت نیم قرن از شعر فارسی میشود اما میانبری برای معاصر شدن شعر او با آینده میسازد.
“اﺣﻤﺪرﺿﺎ اﺣﻤﺪی” ﺷﺎﻋﺮی ذاتی ست ﻛﻪ ﻧﻪ ﺳﺎﺑﻘﻪ ﻧﻮﺷﺘﻦ ﺷﻌﺮ ﻛﻼﺳﻴﻚ دارد و ﻧﻪ ﺣﺘـﻲ ﺷـﻌﺮ ﻧﻴﻤـﺎیی. آﻧﭽـﻪ را ﻛﻪ ﻓﻜﺮ می کند شعر است ﻣﻲ ﻧﻮﻳﺴﺪ و ﭘﺬﻳﺮﻓﺘﻪ ﻫﻢ ﻣﻲ شود. ﺟﺮﻳﺎن ﻣﻮج ﻧـﻮی ﺷﻌﺮ ﻓﺎرﺳﻲ ﺑﺎ ﻧﺎم اﺣﻤﺪرﺿﺎ اﺣﻤﺪی ﮔﺮه ﺧﻮرده اﺳﺖ. ﺷﺎﻋﺮی ﻛﻪ ﭼﻮن ادﺑﻴـﺎت نخوانده زﺑﺎن روزﻣﺮه و روزﻧﺎﻣﻪ ای را ﻣﺜﻞ اﻣﻜﺎﻧﻲ ﺗﺎزه در ﺷﻌﺮ به کار می گیرد. ﺑﻴﺎن ﺳﻮررﺋﺎﻟﻴﺴﺘﻲ ﺣﺘﻲ اﮔﺮ ﺑﻪ ﻃﻮر ﺗﺼﺎدﻓﻲ و ﻏﺮﻳﺰی در ﺷﻌﺮ اﺣﻤﺪی ﺷـﻜﻞ گرفته باشد، اﺗﻔﺎق ﻣﻬﻤﻲ اﺳﺖ ﻛﻪ در زﺑﺎن ﺷﻌﺮ ﻓﺎرﺳﻲ اﻓﺘﺎده. آن ﻫـﻢ د ر زﻣـﺎﻧﻲ ﻛﻪ ﻫﻨﻮز ﺟﻨﮓ ﺑﻴﻦ وزن و ﺑﻲ وزﻧﻲ از ﻣﺴﺄﻟﻪ ﺳﺎزﻫﺎی ﻣﻬﻢ ﺷـﻌﺮ ﻓﺎرﺳـﻲ ﺑـﻪ ﺣﺴـﺎب ﻣﻲ آﻣﺪ و ﺷﻌﺮ اﺣﻤﺪرﺿﺎ اﺣﻤﺪی ﻫﻤﻴﺸﻪ ﺑﺪون وزن ﻋﺮوﺿﻲ ﺑﻮد و ﮔـﺎﻫﻲ ﺑﻴـﺎﻧﻲ سوررئالیستی داشت.
“یدالله رویایی” شاعر و نظریه پرداز “شعر حجم”، شاعری ست که فرم و جهان بینی جدیدی را به شعر فارسی ارائه کرده و از “پدیدارشناسی” منظری زیباشناختی برای شعر ساخته و از آن، جهانی برای ماندن و خواندن آفریده. شعر او می خواهد واقعیتى خلق کند نابتر و شدیدتر از واقعیت روزانه و معمول و به جای ارائه تصویرى از اشیا، منظرى از علت غایى آنها بسازد. مساله شعر رویایی، یک فضاى ذهنى، یا یک فاصله ذهنى، یا یک فاصله فضایى در ذهن است، که شاعر در شعرش جا مىگذارد، تا خواننده به میل خود عبور از آن را یاد بگیرد. شعر رویایی با کشف و شهود زبانی، اضلاع پنهان زبان را آشکار میکند و به همین علت، موضوع آن، خود شعر است و اینجاست که ابژه و سوژه در شعر فارسی بر هم منطبق میشوند.
نکته دیگری که باید به خاطر داشت تمایز میان شاعران آوانگارد و “پست آوانگارد” است که رویکردی یکسر متفاوت ازگروه اول دارند و باید جداگانه به معرفی آنان پرداخت.
- درباره نویسنده:
- تازهترینها:
محمد آزرم متولد تهران است و از سال ۱۳۷۱ به طور حرفهای در حوزهٔ ادبیات در مطبوعات قلم زده است. به تازگی کتاب شعری از او با نام «هوم» توسط انتشارات بوتیمار در ایران منتشر شده که گزیدهای از شعرهایی را در بر میگیرد که در خلال سالهای ۸۴ تا ۸۸ سروده است. محمد آزرم پیش از این کتاب «عکسهای منتشر نشده» (گزیدهای از سرودههایش در خلال سالهای ۷۲ تا ۷۶) و کتاب «اسمش همین است محمد آزرم» (گزیدهٔ شعرهایش در سالهای ۷۶ تا ۸۱) را در حوزهٔ شعر تجربی منتشر کرده است. از او مقالات بسیار متنوع و متعددی در دههٔ اخیر در زمینهٔ تئوری ادبی به چاپ رسیده که از آن جمله است:
– نظریهپردازی شعر «متفاوط» به عنوان موقعیت جدیدی در شعر نوشتاری؛
– خوانش انتقادی شعر پس از نیما به ویژه چهرههای شاخص جریان شعر نیمایی؛
– توضیح و تبیین مفهوم پرفرمنس یا اجرا در نوشتار.
او تا به حال کارگاههای متعددی نیز در زمینهٔ بداههنویسی شعر برای دانشجویان ایران و همچنین مراکز غیردولتی برگزار کرده است