ضرورتِ سازماندهیِ پشتیبانیِ ایرانیانِ خارج از کشور از مبارزات مردم ایران
سعید رهنما | 30 مهر 1401
در شرایطی که زنان و مردان و جوانان دلاور ایران در سخت ترین وضعیت ممکن به مقابله با رژیم سراسر فاسد، تاریک اندیش و عاری از حیثیتِ جمهوری اسلامی برخاسته اند، صدور اعلامیه های حمایتی، امضاء نامه های جمعی و بر گزاری تجمع ها و تظاهرات پراکنده از سوی ایرانیان خارج از کشور، به رغمِ اهمیتِ دلگرم کننده ای که برای مبارزین داخل کشور دارد، به هیچ وجه متناسب با نیاز لحظه کنونی نیست. با توجه به امکانات وسیعی که در خارج از کشور موجود است، پشتیبانی از مبارزات داخل کشور باید با بسیج همه ی امکانات موجود ابعاد وسیع تر و موثرتری داشته باشد. این کار به نوعی سازماندهیِ سراسری که شهرهای عمده ی ایرانی نشین در کشورهای مختلف جهان را به یکدیگر مرتبط سازد، نیازمند است.
در این نوشته تنها ضرورت و چگونگیِ سازماندهیِ ایرانیانِ مخالف رژیم در خارج از کشور مورد توجه است و نگارنده به بحث ضرورت حیاتی آن در داخل کشور نمی پردازد. تردیدی نیست که مبارزه ی هر چند قهرمانانه، دلاورانه و پی گیرانه ی جوانان دختر و پسر و سایرِ مردم ایران به تنهایی و بدون یک سازماندهیِ وسیع نخواهد توانست الیگارشیِ روحانی/نظامی/اقتصادی حاکم بر کشور را ساقط کند. گذر از حرکت های انقلابی به سویِ یک انقلاب سیاسی و تغییر نظام بر چهار پایه استوار است که «خیابان» (شهر و محله)، «محل کار» (کارخانه و اداره)، «محل تحصیل» (مدرسه و دانشگاه)، و «محل کسب» (بازار و مغازه ها) را به هم متصل کند، و حرکت های فزاینده ی آن ها را هماهنگ سازد. با آن که هم اکنون پیوندهایی بین این چهارپایه به ویژه میان خیابان و مدرسه/دانشگاه به وجود آمده، و در مواردی به اعتصاب های کوتاه مدت در محل کسب، و در میان پاره ای کارگران موقت و پروژه ای هم کشانده شده، با ادامه ی حرکت های خیابانی و تشدید وحشیانه تر سرکوب رژیم، هماهنگیِ وسیع ترِ این چهار پایه ی مبارزاتی ضرورت مبرم دارد. بدون چنین هماهنگی، به رغمِ هیجاناتی که در خارج از کشور دامن زده می شود، امکانِ ساقط شدن رژیم سخت تر و مشکل تر می شود. چنین هماهنگیِ به سازماندهی وسیع، و به استراتژی و تاکتیک های مقابله نیاز دارد. این که این هماهنگی سراسری در داخل ایران چگونه می تواند و باید به وجود آید را خود جنبش داخلی تعیین خواهد کرد، و هیچ فرد و جریانِ خارج از کشور نه از نظر عملی و نه اخلاقی می تواند چگونگیِ آن را طرح کند.
سازماندهی خارج از کشور
روشن است که ایجاد هر گونه سازمانی برای هماهنگی فعالیت های ایرانیان خارج از کشور با مشکلات فراوانی روبروست و بسیاری از دوستان به دلایل گوناگون بر نا ممکن بودن یا بسیار دشوار بودن ایجاد چنین سازماندهی به من هشدار دادند. با این حال و با درک موانع سیاسی و فرهنگی حاکم بر اپوزیسیون خارج از کشور، و عدم امکان همکاری و وحدتِ عمل طیف وسیعی از جریانات مدعی اپوزیسیون، طرحِ مکانیسمی برای ایجاد نوعی هماهنگی در تلاش های پراکنده ی خارج از کشور را بی مناسبت نمی دانم.
یک برخورد به ضرورتِ چنین سازماندهی، بر امکان همکاری و وحدتِ عملِ جریاناتِ سیاسیِ اپوزیسیونِ رژیم در خارج تکیه دارد. بی تردید مطلوب آن بود که نظیر جبهه متحدِ ضد فاشیسم «همه» جریانات مخالف رژیم در چنین وحدت عملی شرکت می داشتند. اما واقعیت های سیاسی و فرهنگیِ موجود چنین سیاستِ «همه با هم» را نا ممکن می سازد. من قبلا در جای دیگر امکان و عدم امکان همکاری های بین جریاناتِ اپوزیسیون را با طرح یک ماتریس سه بُعدی ازمجموعه ی جریانات سیاسی ایران اعم از اپوزیسیون و رژیم، (راست/چپ، مذهبی/سکولار، میانه رو/تندرو) مورد بررسی قرار دادم.[۱] در آنجا اشاره کردم که در منتهی علیهِ هر بخشِ ماتریس، جریاناتی هستند که خواستِ افراطیِ خود را برای همین لحظه ی سیاسی در نظر دارند: (راستِ سکولارِ تند رو خواهان بازگشت به نظام سلطنتی؛ چپِ سکولارِ تند رو خواهان استقرارِ بلافاصله ی نظام سوسیالیستی به رهبری طبقه کارگر؛ چپِ مذهبی تند رو، مجاهدین خلق خواهان بازگشت رهبر غیبی؛ و راستِ مذهبیِ تند رو که خودِ رژیم و جریانات وابسته به آن و خواستارِ حفظِ قدرتِ موجود است.) اشاره کردم که هیچ یک از این جریانات نه حاضر به همکاری با دیگر جریانات هستند، و نه دیگران تمایلی به همکاری با آن ها را دارند. سلطنت طلبان و مجاهدین خلق امیدوارند با حمایت جریاناتِ مختلفِ سیاسی حاکم بر امریکا به قدرت برسند، و اولی ها از حمایتِ تبلیغاتیِ بی دریغِ رسانه های پر نفوذی از جمله منو تو و ایران اینترنشنال بهره مندند. در این میان، چپِ سکولارِ تند رو به رغم تعددِ جریانات و «احزاب» مختلف، در موقعیتِ ضعیف تری قرار دارد.
اما در میانه ی این ماتریس جریانات بسیاری، از راستِ سکولارِ میانه گرفته تا چپِ سکولارِ میانه، و چپِ مذهبیِ میانه، هستند که خواهان جایگزینیِ رژیم اسلامی با یک نظامِ دموکراتیک و سکولار اند. این جریانات امکان همکاری با یکدیگر را دارند و هم اکنون هم ائتلاف ها و همکاری های محدودی بین پاره ای از آن ها صورت می گیرد. ادامه و گسترش همکاری ها بین این جریانات سیاسی قطعا می تواند نقش سازنده ای در مقابله با رژیم حاکم ایفا کند.
اما در موردِ هر دو دسته ی این جریانات، اعم از تند رو و میانه رو، ما با این واقعیت تلخ روبرو هستیم که آن ها عمدتا از نسلِ بازمانده ی مبارزین دوران انقلاب بهمن ۱۳۵۷ هستند، و هیچ یک نه تنها پایه مردمی جدی در داخل ایران ندارند، بلکه حتی در میان ایرانیانِ خارج از کشور نیز بجز شماری معدود طرفدارانی ندارند. با این حال هر گونه همکاری بین آن ها در جهت گذار از جمهوری اسلامی و کمک به جنبش داخلی در ساقط کردنِ رژیمِ حاکم بسیار مهم و سازنده است. طرحِ پیشنهادی زیر نیز مغایرتی با تلاش برای همکاری و حدتِ عمل این جریانات ندارد، و به نوعی می تواند مکمل آن باشد.
جدا از همکاری های جریانات سیاسی ، برخورد دیگر به سازماندهیِ خارج از کشور می تواند بر امکانِ سازماندهیِ میلیون ها ایرانیِ خارج از کشور که به هیچ گروه و سازمان یا بینش خاص سیاسی وابسته نیستند، متکی باشد. راه پیمایی های سراسری ایرانیان خارج از کشور در تاریخ اول ماه اکتبر که به دعوت خانواده های قربانیانِ پرواز ۷۵۲ همزمان در چند ده شهر بزرگ جهان با عظمت و شکوهِ فوق العاده ای بر گزار شد، ضرورت و امکان نوعی سازماندهی سراسری را به خوبی نشان داد. تنها در شهر تورونتو بیش از ۵۰ هزار زن و مردِ ایرانی جوان و پیر متعلق به اقشار و طبقات مختلفِ اجتماعی یک صدا شعارهای جنبش داخل کشور را تکرار کردند. اما همین گام بسیار بزرگ و موفقیت آمیز هم اگر سازماندهیِ وسیع تر و مستمر بخود نگیرد، نخواهد توانست کمک های عملی و مادی لازم به جنبش داخلی کشور را بطور موثری ارائه دهد. به ویژه از آن رو که به رغم دلاوری های جوانانِ دختر و پسر و دیگر مردمِ مبارز در داخل ایران، با توجه به بی رحمی و سبعیت رژیم و امکاناتِ وسیع سرکوب اش، مقابله ی مردمی با آن متاسفانه طولانی تر از آن است که تصور می شود، و همین امر تداومِ پشتیبانی خارج از کشور را ضروری تر می سازد. تردیدی نیست که این سازماندهی بسیار مشکل است. به قولِ دوستی به محض آن که صحبتی از سازماندهی به وجود آید، این هم گرایی های چند ده هزار نفره ی ایرانیان به چند صد نفر تقلیل خواهد یافت. با این حال و با وقوف به این واقعیت، تصور کنیم اگر چنین سازماندهیِ به وجود آید، تا چه حد ایرانیان خارج از کشور خواهند توانست به این نا برابرترین جنگِ زنان، جوانان و اقلیت های ملی کشورمان با رژیمِ واقعا خونخوار و بی رحم کمک کنند.
ویژگی مطلوبِ سازمانی
سازماندهی مطلوبِ جنبش پشتیبانیِ ایرانیانِ خارج از کشور نه به شکل سنتی، نه جبهه ای، نه حزبی و نه از نظر تصمیم گیری سلسله مراتبی است. بلکه با استفاده از نظریه های جدید سازماندهی از جمله «سازمانِ غیر متمرکز خود مختار» (DAO)، می تواند ایرانیانِ فعال پراکنده در شهر ها و کشورهای مختلف را با استفاده از ارتباطات هوشمند و دیگر تکنولوژی های ارتباطی، شبکه ای و سوشیال میدیا در رابطه با هم قرار دهد، و آکسیون های حمایتی و اعتراضیِ آن ها را در سطوح سه گانهِ شهری، کشوری و جهانی تسهیل کند. چنین نهادِ دموکراتیکی با تشکل های سیاسی موجود که هریک ایدئولوژی ها، سیاست ها و برنامه های خاص خود را دارند کاملا متفاوت است. این نهادِ باز و دموکراتیک، نه عضویت رسمی دارد، نه دائمی است و نه یک تشکل سیاسیِ جدید است. سازمان و پروژه ای است موقتی برای پشتیبانی از مبارزات داخل کشور در دوران جایگزینیِ رژیم جمهوری اسلامی. به خاطر تلاش برای جلب وسیع ترین تعداد ایرانیان مخالف رژیم در خارج از کشور — که همانطور که قبلا هم اشاره شد، اکثریت وسیع آن ها به هیچ یک از جریانات و احزاب اپوزیسیون موجود وابستگی ندارند — این نهاد دموکراتیک تنها متشکل از افراد است و نه تشکل ها. اعضاء تشکل ها به عنوان فرد و نه به عنوان نماینده سازمان شان می توانند در آن شرکت داشته باشند. باید امیدوار بود که با درکِ ضرورتِ یک تشکل بازِ دموکراتیکِ سراسری در خارج از کشور، رهبرانِ جریانات سیاسیِ مختلف دور از خود-محوری و فرصت طلبی، اعضاء تشکل های خود را به حمایت و شرکت در فعالیت های آن تشویق کنند. در اجتماعات و تظاهرات و راهپیمایی ها نیز تنها از بَنِر های این سازمان بدون پرچم های گروه ها و احزاب مختلف استفاده شود.
جزئیات اساسنامه ای، سازمانی و برنامه ای چنین سازمانی به شکل جمعی و گروهی تعیین می شود. در اینجا صرفا کلیاتی به صورت چارچوبِ یک طرحِ پیشنهادی برای طرحِ بحث مطرح می شود.
هدف و ماموریت:
ماموریتِ موقتِ این تشکل، صرفا یافتن راه های مختلف کمک و پشتیبانی از جنبش داخل کشور در جریان جایگزینیِ رژیم جمهوری اسلامی در ایران است، و هیچ گونه داعیه رهبری و هدایت جنبش داخل را نخواهد داشت، و صرفا به عنوان شاخه ای از بدنه تنومند جنبش داخلی و در خدمت آن عمل می کند.
وظایف این تشکل از جمله عبارتند از:
-انعکاس خواست های جنبش درون کشور در کشورهای خارجی؛
-افشاء جنایات و سرکوب گری های رژیم، شناسایی عُمال و وابستگانِ رژیم در خارج و تلاش برای اخراج آن ها؛
-برگزاری گردهم آیی ها و راه پیمائی ها؛
-تماس با نهاد ها و شخصیت های ترقی خواه، رسانه ها و سیاستمداران کشور های مختلف و نهادهای بین المللی و جلب حمایت آن ها؛
-جمع آوری کمک های مالی برای اعتصاب کنندگان داخل کشور و یافتن راه های ارسال آن به ایران؛
-تهیه و تامین ادوات لازم برای اتصال به سیستم های ماهواره ای و یافتن راه های انتقال به ایران؛
-ایجاد سایت اینترنتی و پلاتفرم های سوشال میدیا برای انتقال اطلاعات و دعوت از شخصیت ها و متخصصین؛
-جمع آوری اطلاعات در مورد جنبش های مشابه و انتقال اطلاعات به جنبش داخل؛
-همکاری با نهاد ها و جریانات و تشکل های اپوزیسیون ایرانی در خارج از کشور؛
-و ….
ساختار:
همانطور که اشاره شد، این نهاد در سه سطحِ شهر، کشور و جهان عمل می کند، و هر سطح نقش مشخصی دارد. این نهاد در سطح شهر به مثابه مهم ترین پایه ی سازمانی به شکل خود مختار و خود گردان، با ابتکار های خاص خود و با مشارکت وسیع ایرانیانِ در شهرمحل اقامت شان عمل می کند.
در سطح هر شهر که تعداد قابل ملاحظه ای از ایرانیان خارج از کشور در آن زندگی می کنند، از طریق گردهماییِ حضوری و یا مجازی تعدادی نماینده ی فرستاده (دِلِگِه)– به نسبت تعداد ایرانیان فعال آن شهر – برای ایجاد «شورای ایرانیان شهرِ …» بطور مستقیم انتخاب می شوند.
نمایندگان شوراهای ایرانیان شهرهای یک کشور از طریق مجازی تعدادی دِلِگِه برای ایجاد «شورای ایرانیان کشورِ …» انتخاب می کنند. وظیفه سطح کشور نه نظارت و رهبری شهرها بلکه عمدتا تماس با مقامات دولتی، نهاد های ملی و رسانه های کشورِ محل اقامت ایرانیان و پاره ای هماهمنگی های لازم بین شوراهای شهری است. سطح کشور نیز با توجه به ویژگی های خاص خود ضمن مشاوره با شوراهای شهرهای مربوطه، به نسبت سطح جهانی به شکل خود مختارعمل می کند.
در سطح جهانی نمایندگان (دِلِگِه هایَ) شوراهای کشوری ایرانیان، از طریق مجازی «شورای سراسری حمایت ایرانیان خارج از کشور از مبارزات مردم ایران» را به وجود می آورند. این نهاد در سطح جهانی از نظر ارتباط با نهاد های بین المللی از جمله سازمان ملل و دادگاه های بین المللی، و به عنوان رابطِ ایرانیان خارج از کشور با جنبش داخل عمل می کند و موضع گیری ها آن با توجه به نظرات شوراهای شهری و کشوری تعیین می شود. «شورای سراسری» تا حد امکان متشکل از تعداد مساوی زن و مرد از افراد و شخصیت های شناخته شده و معتبرِ ایرانی خارج از کشور، با در نظر گرفتن ترکیب قومی، ملی و مذهبی جامعه ی ایرانی، خواهد بود و به عنوانِ نمایندگان واقعی و منتخب ایرانیان خارج از کشور — بجای انواعِ رهبران خود گماشته ی فعلی که مرتب نیز بر تعداد آن ها افزوده می شود– از سوی جنبش داخل و نیز نهادها و رسانه های خارجی جدی تلقی خواهند شد. این که نقشِ چنین شورای سراسریِ انتخابی ایرانیان خارج از کشور در دورانِ پسا جمهوری اسلامی چه باید باشد از دستور کارِ لحظه سیاسیِ کنونی خارج است، و چنین نقشی با هماهنگیِ شورای رهبریِ داخل کشور تعیین می شود.
هر یک از سطح های سه گانه امکان فراخوانی و عزلِ دِلِگِه های خود را دارند. هر یک دبیر خانه مجازی خاص خود را ایجاد می کنند. بخاطر وجود عوامل رژیم در کشورهای خارج، بجز نمایندگان انتخابی سطوح مختلف، هیچ گونه اطلاع از افراد فعال در این تشکل جمع آوری و نگهداری نمی شود.
بی تردید ما در لحظه بسیار خاص و حساسی قرار داریم، و اگر ایرانیانِ خارج از کشور بخواهند بطور جدی فرا تر از چند گرد هم آیی و صدور بیانیه و چند ملاقات با رهبران سیاسی خارجی حرکت کنند، چاره ای جز سازماندهی نخواهند داشت. چنین سازمانی در کنار سازمان های اپوزیسیون خارج از کشور و نهادهای فعال حقوق بشر ایرانی از جمله تشکل هایی که هم اکنون در رابطه با زندانیان سیاسی فعال هستند، می تواند نقش بسیار مهمی در پشتیبانی از جنبش داخلی ایفا کند. پیشنهاد حاضر تنها یک شکل برخورد به این سازماندهی است و باید امیدوار بود که پیشنهاد های دیگری مطرحشود و این ضرورت را واقعیت بخشد.
نام های مختلفی را برای چنین تشکلِ سراسری می توان در نظر داشت. یک پیشنهاد این است که چون این تشکل شاخه ای از بدنه ی اصلی جنبش در داخل است، عنوان «شورای ایرانیانِ خارج از کشور» به اختصار «شاخَک»، که معانیِ متعددی را نیز القاء می کند، می تواند برای آن مناسب باشد.
برگرفته از اخبار روز
تعداد بازدید: ۴۰۴