عاطفه نعامی خودکشی نکرده بود، معترض بود و به قتل رسید
«محمد امین نعامی»، برادر عاطفه نعامی میگوید که این «صحنهسازی» است و عاطفه نه اصولا به خودکشی فکر میکرده و نه در این روزها که فعالانه به خیزش زنان ایران پیوسته بوده، وقت خودکشی برای او بوده است.
خانواده نعامی میگویند که احتمالا عاطفه توسط ماموران بازداشت شده و بعد از آزار و اذیت او را به قتل رسانده و در صحنهسازی برای خودکشی، پیکر بیجان او را هفت روز در خانهاش گذاشتهاند.
شنبه شب، ۵آذر، جسم بیجان «عاطفه نعامی»، یکی از زنان همراه خیزش «زن، زندگی، آزادی» در آپارتمانش در محله عظیمیه کرج پیدا شد. پیکر او در حالی که دچار «انفساد» شده بوده، در بالکن منزلش زیر یک پتو، با شیلنگی متصل به شیر گاز در نزدیکی دهانش، پیدا شده است.
روز دوشنبه نیز ماموران امنیتی او را عجولانه و با فریب اعضای خانواده، تنها با حضور چند تن از زنان خانواده، در آرامستان کرج به خاک سپردند.
هنوز گزارش دقیقی از سوی پزشکی قانونی درباره نحوه مرگ عاطفه نعامی صادر نشده است، اما «محمد امین نعامی»، برادر عاطفه نعامی میگوید که این «صحنهسازی» است و عاطفه نه اصولا به خودکشی فکر میکرده و نه در این روزها که فعالانه به خیزش زنان ایران پیوسته بوده، وقت خودکشی برای او بوده است.
خانواده نعامی میگویند که احتمالا عاطفه توسط ماموران بازداشت شده و بعد از آزار و اذیت او را به قتل رسانده و در صحنهسازی برای خودکشی، پیکر بیجان او را هفت روز در خانهاش گذاشتهاند.
این گزارش درباره عاطفه نعامی، فعال مدنی و زن معترض عرب اهوازی در روزهای قبل از مرگ، و بعد از یافتن جسم بیجان او است.
عاطفه نعامی، فارغالتحصیل معماری از دانشگاه آزاد، زن مستقل ۳۷ سالهای بود که بهتنهایی در آپارتمانی در عظیمیه کرج زندگی میکرد.
بنا به گفته برادر او، محمد امین نعامی، همه دوستان و نزدیکان عاطفه او را به انجام کارهای خیر، مراقبت از سالمندان و نگهداری از حیوانات بیسرپرست میشناختند. برای عاطفه نعامی، ارتباطات اجتماعی، تعامل با مردم کوچه و خیابان و دوستیهایش، مهمترین بخش زندگیاش در کنار مطالعه تاریخ و جامعه مدرن بودند.
امین نعامی، فعال سیاسی عرب ساکن اتریش، درباره علایق خواهرش به «ایرانوایر» میگوید: «تمایل داشت که مردم باهم باشند و ارتباط اجتماعی خودش با دیگران را خیلی پیگیر بود. هرگاه افرادی دارای مشکلاتی بودند به آنها کمک میکرد. ما مادر و پدرمان را در سن کم از دست دادیم، برای همین خواهرم خیلی دوست داشت به افراد مسن کمک کند. کارهای خانه و خرید افراد مسن را انجام میداد و از آنها مراقبت میکرد.»
او همچنین به کتابهایی که خواهرش اخیرا برای مطالعه انتخاب کرده بوده و با او هم درباره آنها صحبت میکرده، میگوید: «عاطفه نگاه خاصی داشت. همیشه بحث میکرد و میگفت باید مبارزه کنیم. کتابهای تحلیلی و تاریخی میخواند. به تازگی کتاب تاریخ ادیان ویل دورانت را شروع کرده بود. از همین مشخص است که در فاز انقلاب بوده، نه خودکشی!»
صحنهسازی و سناریوسازی برای توجیه کشتار معترضان و قتل آنان در هفتههای گذشته شدت بیشتری گرفته است، تلاش حکومت برای وادار کردن خانواده کشته شدگان به اعتراف برای این که عزیزانشان از بلندی سقوط کرده یا خودکشی کردهاند، پیش از این درباره دختران نوجوانی چون «نیکا شاکرمی» و «سارینا اسماعیلزاده» نیز تکرار شده بود.
خانوادههای هر دوی این نوجوانان که در روزهای اول اعتراضات کشته شدند، بعد از بازداشت و تهدید برای عدم تحویل پیکر یا حتی ربوده شدن جسد، ناچار شدند سناریوهای معمول حکومت را تکرار کنند. این در حالی بود که مثلا «آتش شاکرمی»، خاله نیکا شاکرمی، بعد از علنی شدن خبر کشته شدن این دختر جسور نوجوان، بازداشت شد و مجبور شد در یک مصاحبه اجباری تلویزیونی شرکت کند.
در همان حال، مادر نیکا با ارسال ویدیویی به «رادیو فردا»، از بازداشت خواهر و برادرش توسط ماموران امنیتی و فشار بر خانواده برای پذیرفتن سناریوی سقوط از ارتفاع تاکید کرده بود.
همچنین حکومت بارها از حربه، افسردگی یا بیماری روانی برای انحراف افکار عمومی و پروپاگاندا علیه معترضان استفاده کرده است. پیشتر وزیر آموزشوپرورش جمهوری اسلامی گفته بود که دختران دبیرستانی بازداشت شده که حجاب از سر برداشته و شعار میدهند، برای «اصلاح» و به این دلیل که بعدا به شخصیتهای «ضداجتماعی» بدل نشوند، به مراکز روانشناسی اعزام شدهاند.
هفت روز بیخبری و پیکری که دچار انفساد شده بود
بنا به گفته خانواده نعامی، او از روز یکشنبه ۲۹آبان دیگر تماسی با خانواده خود نداشته است. خواهرها و برادرهای او به این گمان که احتمالا این بیخبری ناشی از قطع اینترنت و اختلال در شبکه تلفن همراه است، تصمیم میگیرند که مدتی را صبر کند. نهایتا شنبه شب، ۵آذر، خواهر بزرگتر عاطفه که ساکن تهران است، بعد از اینکه چندبار میبیند که خواهرش در اینترنت آنلاین است ولی برخی مواقع نیست، به فرزند خود و یکی از بستگانشان میگوید که سری به منزل او بزنند.
به محض حضور این افراد خانواده در مقابل درب آپارتمان خانم نعامی، آنها متوجه نوشتهای روی کاغذ «آچهار» میشوند که هشدار داده بود خطر نشت گاز وجود دارد و با احتیاط عمل کنند.
بعد از این هشدار، خواهرزاده خانم نعامی و خویشاوندانی که همراه او بودند، در را میشکنند و وارد خانه میشوند. آنها حین ورود بوی بسیار بدی را استشمام میکنند که لحظاتی بعد متوجه میشوند ناشی از رها شدن پیکر بیجان عاطفه در تراس خانه، برای حدود یک هفته بوده است.
بنا به گفته محمد امین نعامی، خواهرزاده و بستگان آنها که وارد خانه شده بودند، پیکر عاطفه را روی تراس، روی یک قالیچه نازک در حالیکه پتوی روی سرش کشیده شده بوده و شیلنگ که به شیر گاز وصل و در نزدیکی دهانش بوده، پیدا میکنند.
امین نعامی درباره جزییات بعد از کشف پیکر عاطفه به «ایرانوایر» میگوید: «همان موقع این جوانها به پلیس زنگ میزنند و پلیس میآید. برخلاف روند معمول، برخی از وسایل را به این بهانه که بوی نامطبوعی دارد، امحا میکنند، در حالیکه نباید این اتفاق میافتاده. افسری که در بخش جنایی کار میکرده و در صحنه حاضر شده، با مشاهدات بالینی ماجرا اعلام میکند که این خودکشی نیست. حتی بدون اینکه پیشینه خواهر من را بداند.»
او همچنین با تاکید بر اینکه خواهرش در جریان اعتراضات جاری مردم ایران علیه استبداد و زنستیزی حکومت مبارزه میکرده، میگوید: «باور ما این است که خواهرمان به دست ماموران امنیتی کشته شده، چون او در این خیزش، تراکتهای زن زندگی آزادی را پخش میکرده است. در محله عظیمیه کرج، مردم خیلی فعالانه برای سرنگونی حکومت تلاش میکنند. خواهر من هم هر شب از تراس منزلش زنان و مردم را به حضور در خیابان دعوت میکرده است. خود من نیز پیشتر چندینبار بازداشت شدهام و حدس میزنم که او هم احتمالا در یکی از کوچههای مشرف به مسیر خانه، توسط وزارت اطلاعات یا ماموران سرکوب ربوده شده و بعد از اذیت و آزارهایی که ما همه ناگفته میدانیم چیست، به قتل رسیده است.»
در هفتههای گذشته بارها ویدیوها و تصاویری از زنان جوانی که در حال پخش تراکتهای با محتوایی همدلانه و مشوق برای پیوستن به خیزش زنان و مردم ایران هستند، یا شعارنویسی میکنند منتشر شده است. در برخی موارد نیز رسانههای نزدیک به حکومت از بازداشت این زنان با بهانههایی چون «هنجارشکنی» خبر دادهاند. با این وجود، زنان بسیاری در گوشه و کنار ایران در حمایت از یکدیگر برخاسته و با در آغوش گرفتن خواهرانه آنهایی که با نافرمانی مدنی حجاب بر سر ندارند، از همدیگر پشتیبانی کردهاند.
خاکسپاری عجولانه و تهدید خانواده برای عدم اطلاعرسانی
محمد امین نعامی با گفتن اینکه روز دوشنبه۷آذر، پیکر خواهرش را با فریب اعضای خانواده و در بیخبری دفن کردهاند، میگوید: «پیکر بیجان عاطفه را ماموران امنیتی صبح روز دوشنبه ۷آذر۱۴۰۱، در حالیکه به خانواده گفته شده بود ساعت ۱ مراسم تدفین خواهد بود، ساعت ۱۰ صبح، تنها با حضور چند تن از زنان خانواده او در کرج به خاک سپردند.
آقای نعامی که خود سابقه سالها فعالیت حقوقبشری دارد، با اشاره به تهدیدها و فشار بر خانواده خود برای عدم اطلاعرسانی درباره جان باختن خواهرش، به «ایرانوایر» میگوید: «اطلاعات مراقب خانواده است و آنها هم هیچ جزییاتی به من نمیدهند. همان شب که پیکر خواهرم را پیدا کردند و به من اطلاع دادند، به خواهرزادهام گفتم بدون اینکه جواب بدهی سریع گوشی را بچرخان که من ببینم چه کسی آنجاست. نکرد این کار را. این نشان میدهد که افرادی در اطرافشان هستند و تحت فشارند.
ما در خانوادهمان با نگاه با هم حرف میزدیم و نگاههای همدیگر را میشناسیم. من از طرز نگاه کردن خواهرم میفهمم که به شدت تحت فشار هستند. ضمن اینکه قبلا به من گفته شده بود که با هیچ رسانهای گفتوگو نکنم چون مجوز دفن نمیدهند. ولی ما میدانیم که خواهرم این را نمیخواست و برای خواهرم و اندیشههایش هم که شده، باید در اینباره اطلاعرسانی کنیم.»
عاطفه نعامی پیش از این بارها به خواهران خود گفته بوده برای مبارزه اجتماعی زنان و تشویق آنها برای دستیابی به حقوق از دست رفتهشان، در تلاش و فعالیت است. او در پاسخ به خواهرانش که از او میخواستند مراقب خود باشد، پاسخ میداده که خون او رنگینتر از خون دیگرانی که هر روز در خیابانها کشته میشوند، نیست.
رقیه رضایی – ایران وایر
- درباره نویسنده:
- تازهترینها:
In touch with the Iranian cultural diaspora.
Shahrgon is an online magazine for Canada’s Iranian cultural diaspora and Persian-speaking languages.
Shahrgon started working in Vancouver, Canada, in 1992 with the publication “Namai Iran” and then in the evolution of “Ayandeh” and “Shahrvand-E Vancouver,” it transformed into Shahrgon.
Shahrgon; The magazine of the Iranian cultural diaspora;
شهرگان مجلهی دیاسپورای ایران فرهنگی در ونکوور کانادا از سال ۱۹۹۲ با نشریهی «نمای ایران» آغاز بهکار کرده و سپس در فرگشتی از «آینده» و «شهروند ونکوور» به شهرگان فراروئید