قبلاز اینکه زود «دیر» شود، روژاوا باید تصمیمبگیرد
صبح روز چهارشنبه ۱۹ دسامبر وقتی “دونالد ترامپ” رئیس جمهوری آمریکا طبق معمول سیاست توئیتری خود اعلان کرد که “نیروهای آمریکایی از سوریه خارج میشوند” همه طوری غافلگیر شدند که ابتدا فکر میکردند که وی دوباره خوابنما شده و موضوعی را مطرح میکند که ناشدنی است، اما بعد مشخص شد که این تصمیم تابع یک راهبرد استراتژیک میباشد که تمام معادلات منطقهیی را تغییر میدهد. خروج نیروهای آمریکایی از سوریه در چارچوب یک تغییر استراتژی و به تعبیری شکست یا به بنبست رسیدن استراتژی قبلی بود که دیگر نمیتوانست منافع آمریکا در منطقه را به لحاظ فشار افکارعمومی و اهداف کلانتر جهت تمرکز بر شرق آسیا برای تغییر ثقل اهداف استراتژیک این کشور برآورده کند. از طرف دیگر بسیاری از سیاستمداران و تحلیلگران در دهههای اخیر عادت کردهاند که ارزیابی و تحلیل رخدادهای جهانی را به صورت تاکتیکی و تجریدی نگاه و انجام دهند و به تبع به نتایج انحرافی برسند. به همین دلیل تضاد منافع و اختلافات بین واشینگتن و آنکارا را در همین چارچوب یک موضوع اساسی تلقی میکردند در حالی که این نکته مهم را به دست فراموشی میسپردند که ترکیه محور شرقی ناتو و سر پل بلوک غربی به سمت شرق میباشد که روابط مقطعی نیروهای آمریکایی با “یگانهای مدافع خلق” در شمال سوریه، نمیتواند آینده این روابط راهبردی را در درازمدت نقض کند. در چنین وضعیتی خروج نیروهای آمریکایی از سوریه را باید یک معامله بزرگ بین دونالد ترامپ و “رجب طیب اردوغان” به حساب آورد که از ماهها پیش پاشای عثمانی دو گزینه را بر روی میز معامله با واشنگتن قرار داد که یا “فتحالله گولن” واعظ ترک مخالف یا “روژاوا” را باید تحویل دهد. ترامپ ابتدا سعی کرد راهی برای استرداد گولن پیدا کند و پالسهایی هم فرستاد اما از آنجا که قوه قضائیه آمریکا فراتر از مسئولیت و قدرت نهاد اجرایی تصمیم میگیرد، این هدف غیرقابل تحقق بود.
دونالد ترامپ و بسیاری از استراتژیستهای آمریکایی با تحلیل شرایط و در راستای اهداف کلان سیاست این کشور برای تصمیمگیری راهکار خروج از سوریه را که هم زمان دو هدف خروج از بن بست سوریه و ترمیم روابط با ترکیه بود را انتخاب کردند. از همان ابتدا آن دسته از تحلیلگران که بر اساس درک درست از تحولات بینالمللی، آینده منافع استراتژیک قدرت هژمونیک آمریکا، جایگاه ترکیه در ژئوپلتیک منطقهیی و تجارب تاریخی دست به ارزیابی رخدادهای منطقهیی میزدند، بارها به نیروهای کرد نسبت به اعتماد و وابستگی به آمریکا هشدار میدانند اما متاسفانه هیچگاه گوش شنوایی در بین این نیروها و از جمله رهبران روژاوا وجود نداشت. حتی همین امروز نیز هنوز بسیاری از رهبران کرد با مماشات و توهمات خود نتوانستهاند واقعیت آنچه را که در حال وقوع میباشد، به خوبی درک کنند و “تردید” به صورت برق و باد فرصتها را از آنان میگیرد. پیشروی نیروهای موسوم به “ارتش آزاد” که بخش تروریستها و شورشیان حامی ترکیه میباشند به طرف شهر استراتژیک “منبج” که با حمایت ارتش ترکیه انجام میگیرد گویا مثل تجربه “عفرین” که به فاجعه ختم شد، هنوز برای این رهبران کرد حاوی درسهای لازم نبوده است. مذاکرات میدانی بین ارتش سوریه و فرماندهان یگانهای مدافع خلق با وساطت نیروهای روسی برای ورود ارتش دولت مرکزی به شهر منبج در حالی که از طرف مقامات سوری و روسی تایید شد و به صورت نمادین هم پرچم سوریه در منبج برافراشته شد. در حالی که اردوغان و آمریکا آن را نمایشی خواندند و در عوض فرماندهان سوری از تفاهم کامل برای ورد به شهر خبر میدادند، متاسفانه دوباره اشتباه محاسبه و حتی عدم درک شرایط با تکذیب یگانهای مدافع خلق هم روبه رو شد. در صورتی که به گفته آنان نیروهای نظامی ارتش در حومه شهر آماده ورود بوده و هم اکنون به صورت حائل بین منبج و نیروهای ارتش آزاد و متحدین ترکیه قرار دارند.
نیروهای کرد هرگز “تحلیل مشخص از شرایط مشخص” نداشته و بیشتر تحت تاثیر مطالبات تاریخی و ملی خود در “چرخه توهم” نسبت به تحولات جاری عمل میکنند. آنان هنوز نپذیرفتهاند که آمریکا در معامله با اردوغان آنان را فروخته است و تنها مسیری که برای حفاظت و بقای آنان وجود دارد، تعامل با دولت مرکزی با تضمین روسیه میباشد و گرنه در زیر چرخ تانکهای ارتش ترکیه له خواهند شد. آنان در طول یک سال گذشته چندین بار در مذاکرات خود با رهبران سیاسی و فرماندهان نظامی دولت سوریه تا مرز امضای تفاهم و توافق ملی هم پیش رفتهاند که هر بار با دخالت حامیان خارجی خود به همان تفاهمات اولیه پشت پا زدهاند. شرایط اما امروز کاملا دگرگون شده و مسیر تحولات به سمت نقطه غیرقابل بازگشت در حرکت است و به همین دلیل مابه ازای معامله ترامپ با اردوغان دقیقا پایان رویای استقلال روژاوا خواهد بود که همیشه خط قرمز ترکیه بوده است. در چنین شرایطی نه تنها در منبج که در آینده در تمام مناطق مرزی شمال سوریه در شرق و غرب فرات تحت هیچ شرایطی به خصوص حالا که دوران جدیدی از ماه عسل آنکارا – واشینگتن آغاز شده است، آنان هیچ پرچمی را که نشانه استقلال منطقه کردنشین سوریه باشد، تحمل نخواهند کرد و با دست باز آن را سرکوب میکنند. در صورتی که رهبران روژاوا در تفاهم و توافق با دولت سوریه که امروز مشروعیت آن حتی از طرف اتحادیه عرب هم در حال پذیرش است، می توانند در چارچوب نوعی از فدرالیسم و تمرکززدایی به بسیاری از خواستههای تاریخی و مشروع خود برسند. از طرف دیگر هر چند که ترکیه هنوز سعی میکند برای تضمین اهداف خود بالانس بین روسیه و آمریکا را به عنوان یک کارت بازی در دست خود نگهدارد اما در نتیجه نهایی آنکارا دوباره تابع محور آمریکایی ایفای نقش میکند. این را روسها و محور حامی سوریه نیز میدانند و به همین دلیل هم اکنون قبل از اینکه دیر شود زمان تفاهم و تعامل یگانهای مدافع خلق با حکومت مرکزی سوریه خواهد بود. از آنجا که ترکیه برای تثبیت حضور غیرقانونی خود در سوریه به اهمیت زمان واقف است هر چه زودتر روژاوا با دولت مرکزی دمشق به تفاهمات راهبردی برسد، می تواند از قربانی شدن کردها در پشت معاملات انجام شده بین آنکارا و واشینگتن جلوگیری کند. روسیه، سوریه و تا حدودی ایران نیز این سناریوی کاملا واضح را فهم کردهاند و این بستر مساعدی برای کردها جهت تفاهم حول پذیرش حق حاکمیت ملی سوریه در منطقه با قبول خودگردانی محلی خواهد بود. عقب نشینی نیروهای آمریکایی از پایگاههای نظامی خود در شمال سوریه آغاز شده است و در یک بازه زمانی کوتاه آنان از هر ۱۹ پایگاه نظامی خود خارج میشوند و حتی تصور اینکه نیروهای کردی این پایگاهها را در اختیار خود بگیرند نه قابل پذیرش از طرف ترکیه است و نه اینکه سوریه – روسیه این وضعیت را می پذیرند، چنانچه سخنگویان دولت روسیه نیز به صراحت اعلان کردهاند که تمام این پایگاههای نظامی باید به ارتش سوریه تحویل داده شود. سناریو و بازی جدید که در منطقه در حال رقم خوردن است کاملا مشخص و روشن است، همین حالا زمان لازم برای تصمیم گیری روژاوا می باشد.
۹/۱۰/۹۷
- درباره نویسنده:
- تازهترینها:
اردشیر زارعی قنواتی نویسنده و روزنامهنگار؛ روشنفکر و فعال سیاسی، تحلیلگر سرشناس ایرانی در حوزهی مسایل سیاسی و بینالملل است. از او مقالات فراوانی در نشریات ایران از جمله شرق و اعتماد و سایتهای معتبر خارج از کشور منتشر شدهاست.