Advertisement

Select Page

قصیده‌ی مُلَمَّع خراسانی محمدرضا حاج رستم بگلو در هجو آیت‌الله خامنه‌ای

قصیده‌ی مُلَمَّع خراسانی محمدرضا حاج رستم بگلو در هجو آیت‌الله خامنه‌ای

 قصیده ى مُلَمَّع خراسانی هجوالشّیخ

ای شیخ اَبا مَکرِ بِنَ الفِسقِ ابوالشَر

بُهلِ ابنِ اَبوالحُمقِ بِنَ الجَهلِ مُزَوَّر

یا مَن هُوَ مِن صُلبِ شیاطین مُتِولّد

یا مَن هُوَ فی بطن شیاطین مُتِکثَّر

احوالُکَ معلوم مِن اصحابُکَ منفور

اخبارُکَ مشکوک و اصواتُکَ اآنکر

انتَ الَّذی الجّائِرُ بِالنّاس مِنَ القَهر

والکِبرُکَ فی کثرتُ و والبَحرُکَ فی برَ

از سقّ سیاه تو بزرگان همه کوچک

فی عهدِکَ العشق اصغر و عقل اَبتر و خر سر

حقّ پدری داشته بر مادرِ ملّت

پاپانوئل مُدّعی شان پیمبر

پابوس شُیوخُ العَرب از فَرطِ تَشَبُّث

کابوس عُموم ُالعَجم از صرفِ مخَدَّر

نه در کَنَفِ سایه ات آرام شود دَد

نه از قِبَلِ جوی تو سیراب شود خر

در حیرتم از عمر درازی که تو داری

از کی شده عمر خر نر چند برابر

عکس تو در ایینه کند آینه در زنگ

رنگ از نفس نحس تو مات است ومُکَدّر

شهر از نمک چشم تو در فتنه ی یکریز

ماه از دم وافور تو در ابر مُکَرّر

پتیاره صفت اشک دم مشک چه ریزی

هیهات که در یا شود این جوی مُحَقّر

هیهات که تسلیم تو گردد بنی آدم

گیرم دوسه تا خر شود از ترس مُسَخّر

کی کاسه ی خورشید سر از غرب براورد

تا اینکه به دوران برسد این شَرفُ الشَر

کی چرخ نچرخید و کجا ماه نتابید

کی گرگ شد این میش و به چوپان زده خنجر

ای باعث امنیّت اشرار و اراذل

وای داوری ات باعث حیثیّت داور

در دین مبین دایرۀ الفقه وقیحی

در مکتب اثنی حشری مرجع محشر

اثنی حشریّات تو عُجبُ العَجَبیّات

بابُ العَقَبیّات تو دروازه ی بی در

اسلاف ذنا زاده ات اهل حرم ای دیو

اخلاف تو وُرّاث خطا کاری مادر

اصحاب یمینت همه میمون و مبارک

در میسره سگ بستی و رفتی پسِ سنگر

سرباز کند سر به فدای سگ دشمن

سرکرده که باشی تو و فرمانده ی لشکر

طاعون دوپا گاو مُعَمِّم کُتَلِ پشم

دیوانه ی خون آینه ی دق خر خاور

تک یاخته ی باخته کشور به زبونی

آونگ زبانت به دهان لِکِ لِکِ لنگر

تیفوس سخن، حصبه ی مُسری به کلام….ای

معنای کلامت به مثل بی ته و بی سر

یک دست صدا دار و دو دست متفرق

یکپای لجاجت پَر و پا قرص تب آور

ویروس عبوس این دو سه روز عقرب جرّار

باران شب ولوله ات چِک چِک و چَر چَر

یادت نرود روضه درین آخر مجلس

یادی بکن از خیمه درین مجلس آخر

از کلّه ی جدّت که سرِ نیزه چهل روز

شد قافله را تا به دمشق افسرو رهبر

قی کرده رقُیه لله اش شیر ندارد

خون مرده شده اونجای پای علی اصغر

کی برده شکایت کسی از درد به نیزار

کی کرده تَضَرُّع کسی از شاه به نوکر

کی مثل تو کس اینهمه مظنون به تخلّف

کی ریخت کسی خون پسر در بر مادر

«وقت است که گورت بکشد یک تنه در بر

دیدیم و نمردیم که یک ماده به نر بر»

لطفاً به اشتراک بگذارید
Advertisement

تازه‌ترین نسخه دیجیتال شهرگان

تازه‌ترین نسخه‌ی دیجیتال هم‌یان

آگهی‌های تجاری:

ویدیوی تبلیفاتی صرافی عطار:

شهرگان در شبکه‌های اجتماعی

آرشیو شهرگان

دسته‌بندی مطالب

پیوندها:

Verified by MonsterInsights