ماهیت زبانی نوشتار زنانه
ماهیت زبانی نوشتار زنانه؛ نگاهی اجمالی به کارنامهی شعری شیوا ارسطویی
زبان شعر جهان را محک میزند و آن را مورد پرسش قرار میدهد، ساختار خود را برابر ساختار جهان قرار میدهد و آن را مورد سؤال و موُاخذه قرار میدهد، رولان بارت از شیوهای سخن به میان میآورد که در آن به زبان به چشم وسیله نگاه نمیشود، بلکه به عنوان نوعی مصالح پذیرفته میشود و در این مصالح با دقت و حوصلهای بیحد و مرز کار میشود، یعنی اصل کار خود زبان است، بیرون از آن نیست. ژان ریکاردو هم معتقد است که جز از طریق نوشتن و جز از طریق کوشش برای ساختن زبان بر طبق یک کارکرد کامل نمیتوان ساختار زبان را کاوش و کشف کرد. نوشتن جهان تازهای را بر میانگیزد که ساختارش همان ساختار زبان است.
برای پرداخت به نوشتار زنانه که زبان از اجزای لاینفک آن است، ابتدا نیاز به مراجعهای به اصطلاح نوشتار زنان ضروری است که اولین بار توسط هلن سیکسو (از فیمنیست های فرانسه) در مقالهای با نام (خنده مدوسا ۱۹۷۱) مطرح شد. او تاکید میکند که زنان باید خود را بنویسند، در مورد زنان بنویسند و آنها را به نوشتن وادارند. ژولیا کریستوا از همکاران سیکسو نیز بر این باور است که زبان دارای دو نظم است، نظم نمادین و نظم نشانهای، آنچه در حوزهی نظم نمادین است، از نظر او مردانه و در انحصار این گفتمان است و برای ایجاد زبانی که دیگر باشد یا نوشتار زنانه باید این نظم درهمشکسته شود. آنچه برای خلق نوشتار زنانه اهمیت دارد، تولید گفتمانی نشانه شناسانه است که فقط منحصر به زنان نیست و مردان نیز میتوانند ساختارهای زبان را درهم بریزند و با چالش با قدرتی که پیش انگارهها را پدید میآورد و مانع دیده شدن مشربهای گوناگون فکری و شیوههای گوناگون زندگی میشود، چنین نوشتاری تولید کنند.
در اوایل دههی هفتاد دکتر رضا براهنی در شعری که زمان درگذشت زندهیاد غزاله علیزاده منتشر شد، این شیوه نوشتار را مطرح میکند. در این شعر کهن الگوها و پیش انگارههای زبان کاملاً به چالش کشیده میشود، ایجاد واجآرایی در بخشی از شعر با مخاطب ایجاد ارتباط میکند و در بخشی از آن هم گشتن به دور یک موضوع به جای بیان کردن، شعر را وارد عرصهی این نوع ادبیات میکند. بخشی هم به علت وجود روایت غیرمتمرکز با وجود این که موضوع، موضوع واحدی بوده و موضوع بسیار قدیمی ای هم بوده (مرثیهسرایی) ویژگیهای نوشتار زنانه را دارد، این شعر به اعتقاد علیرضا بهنام یکی از کاملترین و قدیمیترین شعرهای این نوع است، که شاعرش هم یک مرد بوده است.
شیوا ارسطویی در نیمه اول دههی هفتاد با کتاب گم (انتشارات روشنگران، سال ۱۳۷۷) در شمار نخستین شاعرانی بود که به این شیوهی نوشتاری روی آورد. در تعریف شعر خوب در کتاب خطاب به پروانهها و چرا من دیگر شاعر نیمایی نیستم؟ (رضا براهنی) آمده است، که چنین شعری همیشه ما را به این نکته آگاهی میدهد که چیزی در آن هنوز گفته نشده است، چیزی در آن مخفی و پنهان مانده است که ما را با سحر و جادوی خود به دنبال میکشد و تفکر واقعی ادبی و هستی شناختی، ناشی از عبور از ظواهر گفته شدهها، به سوی آن چیزی است که فقط ما هنگام عبور میفهمیم که باید گفته میشد، گفته نشده است و فقط ما میتوانیم بگوییم و اگر خوب گفته باشیم، دیگری هم در آن چیزی که ما گفتهایم فضای مخفی و ناپیدایی جادویی پیدا خواهد کرد که خواهد کوشید آن را شخصاً پر کند.
این ویژگی در برخی شعرهای کتاب گم دیده میشود. شعر «وقت خریدن انگور» دارای مراکز معنایی متعدد است و از تمرکز بر مرکزی واحد اجتناب کرده است، ترجیع / آخر چرا نیامد / چرا نشد/ بین روایتهای شعر گسست ایجاد میکند، روایتها هم از زبان راویهای متعدد بیان میشوند، هم خود روایتها در پیوستاری کامل شکل نگرفتهاند، بلکه اعتراضی به ساختاری واحد را نشان گرفتهاند. قابلیتهای موسیقیایی شعر که در ترجیعهای آن نمود بیشتری پیدا میکند، نیز قابل تأمل است، / خودکار باردارم / که زمانی خودکار دخترانهای کنار جلد ظریفی درون کیفی بود/، در این شعر همچنین رجوعی به ظرفیتهای داستاننویسی مشاهده میشود که تداخل ژانرها را یادآوری میکند.
/ سرد شد شام/ انگور گندید/ شب پیر شد و گفت/ فردا عمل دارم / خودکار باردارم/ که زمانی خودکار دخترانهای / کنار جلد ظریفی / درون کیفی بود / سقط کرد شعری را / رفت به خواب / حیف! / چرا نیامد / آخر چرا نشد/ چرا…
ص:۹
در دیگر شعر کتاب «پیش بند عشق تو» هرچند نوسانی موسیقیایی دیده میشود و از این نظر قوت شعر پیشین در آن دیده نمیشود، اما زوایه روایت در آن تازه است، راوی از تیپ فراتر رفته و به کاراکتر تبدیل شده است، چرا که دست به چالش با خویش زده است، در سکون و گریزی که هر دو سویش برابر است، در این شعر دو سوی رئال و سورئال زیست راوی به هم میآمیزد و روایتی به دست میدهد که در آمیختگی ساختاری آن مضمون فردی- اجتماعی چند لایهای را رقم میزند.
پیشبند عشق تو را باز میکنم/ تا میان ظروف خانگی آشیانه کنم / رفتم / بعد از این میان من و اجاق / بال پلیکان است که میسوزد / بعد از این دامن مرا / خرده سبزیهای خردهفروشان سبز میکنند/ رفتم/ و جغجغهی کودکی را که به دنیا نمیآمد / به جست و خیز دیوانگان دادم / رفتم تا در ظروف گود آشپزخانهام/ با پرندههای پختنی شهر هم آشیانه شوم/ من دیگر «نیست»ام / شاید از امروز هر روز بپیچم دور ماسورهای / ولی دیگر نیستم تا به دایرههایی که رسم میکردی / بر دیوار / بیاویزم
ص:۱۷-۱۶
فراز کتاب گم که فرا رویهای موسیقیایی و قابلیتهای ساختاری آن را نشان میدهد، در شعر «گم» است که بازتاب بخشی از پیشنهادهای دکتر رضا براهنی در آن مشهود است، این بحث که در شعر چند شکلی شدن تصویری امر کهنهای است، باید «پولی مورفیسم» هنجارهای نحوی جدیدی پیش بیاورد، و این که از قطع یک حرکت زبانی توسط حرکت زبانی دیگری که توسط یک حرکت دیگر قطع خواهد شد، ما به درون نوشته به درون عمل بر میگردیم، لذت اینگونه شعرها برخاسته از رفتاری است که با زبان شده است.
چرخشهای زبانی این شعر، دوایری را پدید آورده است که هر چند مماس با یکدیگر رویت میشوند. دوایر ساختاری مجزایی را نیز شکل دادهاند. نقش چندگانهی کلمه گم ایجاد گسست، پیوست در بندهای شعر کرده است. همچنین ارجاعات فرا متنی شعر به شخصیت زنانی که در حافظهی تاریخی- اجتماعی مان نقش ایفا کردهاند قابل درنگ است.
چای تازهای دم کرده کولی / برگهای پختهی چای چسبیدهاند به دیوار استکان نشانی ما را/
گم / پاهایم نشانی هیچ کفش را/ تهمینه روی بازوهای طوافم / گم / قرمز پوش جنونم…/ اما/ گم…
ص: ۵۸
کتاب شعر دیگر شیوا ارسطویی، بیا تمامش کنیم (نشر گیو، سال ۱۳۸۲) بافاصلهای حدود یک دهه از کتاب گم به چاپ میرسد. آنچه در کتاب بیا تمامش کنیم، با آن روبرو میشویم، هرچند که کتاب دارای شعرهایی که قوتهای آن جای تأمل و بررسی دارد، نوعی اتوماتیسم ذهنی و دید شکلی شعرها نسبت به کتاب گم است. دید شکلی شعرها نسبت به کتاب گم تغیر بارزی ندارد، دید شکلی نیاز به حدوث مجدد دارد، به تعبیری باید بارها و بارها قطع شود و به وسیلهی شکلهای دیگر، نحوهای بیانی دیگر، معرفی ترکیبهای موسیقیایی تا حدی ارجاع ناپذیر گردد. این اتفاقی است که در کتاب بیا تمامش کنیم کمتر به آن پرداخته شده است، حتی شعری مانند «یک پره پرتقال» در این کتاب شعر «پیش بند عشق تو» در کتاب گم را به ذهن متبادر میکند.
فرا روی شیوا ارسطویی از پیشینهی شعری خودش در شعر بلند «بیا تمامش کنیم» بیشتر بارز است. این شعر دارای ۱۰ قسمت به همراه شعر مجنون جستجو است که آنها را هم به عنوان فصلهای داستانی کوتاه میشود، تصور کرد، هم به عنوان داستانهایی مینی مال که دارای پی رنگی مشترک هستند، روایت این شعر بلند هم بیشتر سویههای داستانی دارد و به اعترافی نویسی پهلو میزند.
تاب از طناب طاقت من، عاشق بد حساب، صاف میرود سراغ خیال تو/ بیتای بی تو با همه بد حسابیام روی دست جهان باد میکنم/ آی که جان بی تو ارزانی جنون / گونههای این همه کاشی سفید/ گل انداخته از بیتابی بی توییام/ بیا تمامش کنیم
ص:۷۱
شعر شیوا ارسطویی در فرا رویهایی از این دست است که پیش میرود و تعریف دیگری میپذیرد.
منابع:
– وظیفه ادبیات (مجموعه مقالات) تدوین و ترجمه: ابوالحسن نجفی نشر نیلوفر (چاپ اول۱۳۵۶)
– خطاب به پروانهها و چرا من دیگر شاعر نیمایی نیستم؟ دکتر رضا براهنی نشر مرکز (چاپ اول، سال ۱۳۷۴)
– در باره نوشتار زنانه گفتگو با علیرضا بهنام ویژهنامه (کارنامه صد سال شعر زنان فارسی سرا ۲۹-۲۸ مهر سال ۱۳۸۸، دانشگاه الزهرا «س»)
– نوشتار زنانه و شعر زنان در دهههای اخیر در ایران
دکتر فرشته وزیری نسب سایت شعر، بنیاد ادبی هنری کندو (پاییز ۱۳۹۱)
– گم شیوا ارسطویی انتشارات روشنگران، چاپ اول ۱۳۷۳
– بیا تمامش کنیم شیوا ارسطویی نشر گیو، چاپ اول ۱۳۸۲
- درباره نویسنده:
- تازهترینها:
In touch with the Iranian cultural diaspora.
Shahrgon is an online magazine for Canada’s Iranian cultural diaspora and Persian-speaking languages.
Shahrgon started working in Vancouver, Canada, in 1992 with the publication “Namai Iran” and then in the evolution of “Ayandeh” and “Shahrvand-E Vancouver,” it transformed into Shahrgon.
Shahrgon; The magazine of the Iranian cultural diaspora;
شهرگان مجلهی دیاسپورای ایران فرهنگی در ونکوور کانادا از سال ۱۹۹۲ با نشریهی «نمای ایران» آغاز بهکار کرده و سپس در فرگشتی از «آینده» و «شهروند ونکوور» به شهرگان فراروئید