Advertisement

Select Page

معرفی و نقد کتاب “بسیار بلند و فوق‌العاده نزدیک” اثر جاناتان سافرن فوئر

معرفی و نقد کتاب “بسیار بلند و فوق‌العاده نزدیک” اثر جاناتان سافرن فوئر

“بسیار بلند و فوق‌العاده نزدیک” رمانی است‌ نوشته جاناتان سافرن فوئر که توسط محسن یاوری ترجمه شده و با انتشارات نیماژ چاپ شده است. اقای یاوری متولد بهمن ۱۳۶۸ است که سالهاست در زمینه‌ داستان نویسی بصورت حرفه ای فعالیت می کند و داستان های کوتاهش‌توانسته در جشنواره های محتلف ادبی سراسر کشور خوش بدرخشد. او در دانشگاه کارشناسی مترجمی زبان انگلیسی‌ خوانده و در کنار تحصیلات آکادمیک، تسلطی که به ادبیات هم دارد سبب شده که اولین ترجمه اش بسیار‌خوب دیده شود و نظر صاحب نظران را به خود جلب کند و در زمان اندکی کتاب به چاپ دوم برسد.

” بسیار بلند و فوق العاده نزدیک” رمانی که نباید خواندنش را از دست داد.

“می توانستیم حتی صدای نفس کشیدن آنها را از آن طرف کتابها بشنویم.کافی بود یکی از کتابها را بردارند تا ما را ببینند. مادرت را دیدم که داشت از طبقه ی دوم به ما نگاه می کرد. آقای گولدبرگ با صدایی لرزان و در عین حال خشمگین و شکست خورده گفت: «جنگ!ما داریم بدون هیچ هدفی همدیگه رو می کشیم.این جنگ بشریت علیه بشریته و فقط زمانی تموم میشه که دیگه کسی برای جنگیدن باقی نمونده باشه»(متن رمان ص۱۱۸)

بی شک جنگ برای سربازان و ملت های درگیر بی هدف است و بی معنی. از زمانی که مرزها بر نقشه تعریف شدند،حکومت های قوی تر چشم طمع بر زمینها و‌معادن حکومت های ضعیف تر داشته اند. این قانون طبیعت بوده است که با مدرنیته آمیخته شده و رنگی متمدنانه به خود گرفته است اما بسیار وحشیانه تر است چرا که سرباز درگیر به خوبی نمی داند چرا می کشد و چرا کشته می شود،فقط به او آموخته اند که حق با توست.حالا این موضوع بماند که از اساس حق وجود ندارد و هر چه هست تفسیر است(نیچه).جنگ روی دیگری از تمدن بشری است که با انسان پیشرفت کرده، خشن تر و خونین تر شده. با این مقدمه به سراغ رمان”بسیاربلندوفوق_العاده_نزدیک” از جاناتان_سَفران_فوئر  با ترجمه  محسن_یاوری می روم. ترجمه ای روان و یکدست و موفق که مخاطب را جذب و تشویق به خواندن می کند. بی شک محسن یاوری در آینده ای نه چندان دور از بهترین مترجم های ادبیات ایران خواهد بود. رمان در مورد پسری است با نام اسکار شِل که پدرش را در وقایع یازده سپتامر و فروریختن برج های دوقلوی نیویورک از دست داده است. اسکار با پیدا کردن کلیدی مرموز به دنبال یافتن سرنخی از پدر می گردد و مخاطب با این کلید و پیگیری های اسکار وارد دنیای انسانهایی بازمانده از وقایعی هولناک می شود. تمام شخصیت ها در یک چیز با هم اشتراک دارند و آن «تنهایی» است. در تمام رمان هر آن کس که هست و آن کس که می آید و می رود تنهاست. او به دنبال اسم بلک می گردد به معنی سیاه. من این سیاهی را به رنگ غم آن دوران آمریکا تعبیر می کنم. یادمان نرود در زمان اتفاق افتادن رمان، آمریکا درگیرِ جنگ انتقام جویانه است. آمریکای بهت زده از فروپاشی نمادهای تجاری و اقتصادیش در قلب لیبرالیسم و سرمایه گذاری. جنگی که تیغ اش در خارومیانه تیز شده توسط گروهی بنیاد گرا به نام «القاعده». داستان این رمان جذاب، داستانِ سه نسل از خانواده شِل است؛ پدربزرگی که خود خواسته سکوت کرده و زندگی را از مرگ ترسناک تر می داند؛ پدری که مهربان بوده و مافقط رد پایی از او را در داستان می بینیم و پسری که بدنبال پدر، پنج منطقه نیویورک را پشت سر می گذارد. این رمان، داستانِ عشق است و جنگ، جنگی که تخمش در جایی دیگر کاشته شده است اما فقط درباره جنگی نیست که این بار کشیده شده است به قلب آمریکا، بلکه خیلی از جنگ های فجیع تاریخ بشری باهم ارتباط می گیرند، از جنگ اول و دوم جهانی گرفته تا وقایع یازده سپتامر. از بمباران درسدن(توسط متفقین،خاصه آمریکا) تا بمباران هیروشیما(توسط آمریکا). فجایعی که چندین و چند هزار کشته باقی گذاشتند و هرگز از حافظه تاریخ بشری پاک نخواهند شد.  باز می گردم به اول نوشته ام. جایی که آقای گولدبرگ با پدرِ مادربزرگ اسکار در مورد جنگ صحبت می کند در درسدن آلمان. درسدنی که زیر بمب های آتش زای آمریکا ویران می شود. پدربزرگ اسکار، خودخواسته زبان می بندد. مهاجرت می کند به آمریکا. اما آتش این بار در خانه دومش زبانه می کشد و پسرش را به کام می گیرد. تنهایی و تنهایی دست آورد جنگ است و انسانهای تنها و‌ زخم خورده نتیجه اش. 

عشق راه چاره می شود. نوشتن راه چاره می شود. جستجو راه چاره می شود. نبش قبر خالی یک تابوت راه چاره می شود. رفتن راه چاره می شود. سیاهی، رنگ پاشیده شده بر تمام رمان است. اما جالب تر نقش مادر است که فقط به آن اشاره ای می کنم. مادر در تمام رمان هم حضور دارد و هم نه. سایه اش در تمام رمان بر سر پسرش هست با وجودی که حضورش چندان پر رنگ نیست.

در نهایت باز هم توصیه می کنم که حتما بخوانید این رمان را و لذتش را ببرید کتابی که دوست ندارید هرگز تمام شود. چرا که ما نیز درد فقدان را چشیده ایم. درد جنگ را، درد تنهایی را.  جدای از کتاب بازهم باید این نکته را یادآور شوم که این کتاب نوید بخش ظهور یک مترجم‌ خوب برای ادبیات ماست و جا دارد که از #محسن_یاوری بابت ترجمه بسیار خوبش تشکر کنم.

بسیاربلند وفوق‌العاده‌ نزدیک

جاناتان سَفران فوئر

محسن یاوری

نشر نیماژ

 

لطفاً به اشتراک بگذارید
Advertisement

تازه‌ترین نسخه دیجیتال شهرگان

تازه‌ترین نسخه‌ی دیجیتال هم‌یان

آگهی‌های تجاری:

ویدیوی تبلیفاتی صرافی عطار:

شهرگان در شبکه‌های اجتماعی

آرشیو شهرگان

دسته‌بندی مطالب

پیوندها:

Verified by MonsterInsights