” نا اندیشیده ” پرفرومنس مشترکی از “مارینا آبرامویچ” هنرمند یوگوسلاو و “اولای” هنرمند آلمانی
” نا اندیشیده ” پرفرومنس مشترکی از “مارینا آبرامویچ” هنرمند یوگوسلاو و “اولای” هنرمند آلمانی
در این اثر که در سال ۱۹۷۷ در هفتهٔ جهانی پرفرومنس در بولونیا ی ایتالیا اجرا شد، دو هنرمند به صورت برهنه در دو طرف درب ورودی نمایشگاه هنرهای معاصر، خیره به یکدیگر ایستاده و بازدیدکنندگان مجبور به عبور از میان آنها و متعاقباً لمس بدن دو هنرمند میشوند.
در این مقاله به توضیح مختصری از “پرفرومنس” و همزمان نقد و بررسی این اثر که بر خلاف ناماش یکی از اندیشناک ترین پرفرومنس های تا به امروز است میپردازیم.
قطعاً برای “نقد” یا همان تشخیص سره از ناسره و “بررسی ” به معنای نشان دادن چگونگی ساز و کار، پیش از هر چیز نیاز به آگاهی و شناخت از ماهیت کلی امر مورد نقد و بررسی است.
پرفرومنس امروزه در ایران به دلایل مختلفی چون جنبهٔ غلیظ سیاسی، استفاده و تکیه بیش از اندازه بر بدن به عنوان امری معنا ساز و سوژهای نا منقادی، داشتن عمری کوتاه به اندازهٔ چند دهه و طبعاً عدم وجود ترجمه و مباحث تئوریک و … به عنوان ناشناختهترین هنر و چه بسا دور از دسترس ترین هنر محسوب میشود، هنری که بالعکس در اکثر نقاط جهان در نزد عموم به عنوان هنری آشنا و قابل لمس و در نزد منتقدین به عنوان ثمره و آرزوی سالها تلاش هنر معاصر در نظر گرفته میشود. بنابر همین توضیح شاید بهترین راه برای نقد و بررسی یک پرفرومنس ادغام نقد و بررسی با جنبههای تئوریک و کشف ماهیت این رشته از هنر باشد، امری که در این مقاله سعی در اجرای آن میکنیم.
اگر بخواهیم برای پرفرومنس ویژگی منحصر به فردی که باعث تمایز آن از باقی هنرهای اجرایی میشود مشخص کنیم، باید از ” میانهای ” بودن این هنر یاد بکنیم، خاصیتی که طی آن هنرمند، اثر و مخاطب در “مکان” و “زمانی” نامرسوم و جدای از مکان و زمان در “زندگی روزمره” و “هنر” قرار میگیرند، و طی فرایندی در یک پیکر فرو میروند. پرفرومنس به واسطهٔ انتخاب محل اجرای غیر قابل پیش بینی برای مخاطبین اش برای مثال خیابان، بیمارستان، فرودگاه و … زمانی را نیز خلق میکند که در آن مخاطبی که برای مثال در مسیر رفتن به محل کار است، میان دنیای واقعی پیرامون اش و دنیای هنری در اثر قرار میگیرد. این ویژگی پرفرورمنس را شاید بتوان به عنوان برترین ویژگی آن در ادغام کردن هنر و زندگی روزمرهٔ جامعه قلمداد کرد، و طبعاً ویژگی یی که حالتی رادیکال و اعتراضی علیه آن چیزی که به عنوان شعور متعارف شناخته میشود دارد.
در پرفرومنس ” نا اندیشیده ” دو هنرمند با قرار گرفتن در مقابل درب ورودی نمایشگاه هنرهای معاصر، آن هم به صورت برهنه، مخاطبی را که برای دیدن چند نقاشی راهی نمایشگاه شده است در فضایی نامتعارف قرار میدهند که در آن مجبور به تصمیم گیری آنی برای وارد شدن (یا چگونه وارد شدن) و متعاقباً لمس بدن دو هنرمند میشود.
در این مرحله فارغ از آن منظر که ممکن است تمایلات جنسی در ورود و نحوهٔ ورود مخاطبین مدّ نظر قرار بگیرد، میشود تأثیر پایدارتری را که مخاطب را حتی پس از ورود در بر میگیرد خاطر نشان کرد. قطعاً میزان شوکه شدن مخاطب این پرفرومنس به حدی بالاست که زاویهٔ دید او را نسبت به آثار داخل نمایشگاه با تغییر مواجه میکند، تغییری که میتواند در حول و حوش رسیدن به جواب این سؤال باشد که به راستی هنر در دل کدامیک از این دو نهفته است؟ تابلوهای میخکوب شده بر دیوار و مجسمههای میخکوب شده بر زمین که قیمتهای هزاران هزار دلاری دارند و یا دو شخص میخکوب شده و برهنهٔ در آستانهٔ نمایشگاه که نه خودشان قابل خریدند و نه اثرشان!
از دیگر ویژگیهای پرفرومنس میشود به استفادهٔ هنری از بدن در مقام امری معنا ساز اشاره کرد، ویژگی ی که طی آن بدن در نهایت خلوص میتواند مو به مو هر آنچه را که بر آن گذشته است، اعم از جنس، جنسیت، خالکوبی، شکستگی، بریدگی و … به نمایش در آورد.
در این پرفرومنس مخاطب با مشاهدهٔ دو بدن برهنه هر دو در یک مقام آن هم به صورت بی آرایش و گریم در مقابل اثری هنری قرار میگیرد که در آن مرزهای ایدئولوژیک جنسیت سالاری و یا زیبایی سالاری جنسیتی به چالش کشیده میشوند و فرو میریزند. آبرامویچ و اولای در این مرحله نیز مخاطب خود را بار دیگر در فضایی ” میانهای ” قرار میدهند که در آن فضای متعارف فرهنگی و اجتماعیاش (با لباس و البته لباس متناسب در اجتماع حاضر شدن) در عرصهٔ خصوصی پرفرورمر ها (به معنای برهنگی تام) تحلیل رفته و دچار تعلیق میشود.
اما آیا چنین کاری یعنی برهنگی برای این دو هنرمند و یا هر کس دیگری کار ساده و راحتی است؟
در اینجا به مرحلهٔ معنا ساز دیگری از این رشتهٔ هنری وارد میشویم که طی آن نه فقط آثار بر بدن پرفرومر (مانند بریدگی و شکستی و آنچه در بالا گفته شد) بلکه واکنشهای بدنی و روانی او نیز به امری معنا ساز بدل میگردند. (از آنجایی که در این نمونهٔ خاص و البته بسیاری پرفرومنس های دیگر با برهنگی مواجه هستم بررسیمان را نیز در این زمینه انجام میدهیم)
نقش پوشش در زندگی اجتماعی و متمدن را حتی در غربیترین حالت اش میشود نقشی آنچنان حائز اهمیت دانست که فرد بی آن قادر به قرار گرفتن در بطن اجتماع نیست، نقشی حتی لازم و اجباریتر از نقش زبان، چرا که فرد بی تکلم میتواند در جامعه راه برود، خرید کند، عبادت کند و … اما بی لباس خیر! در توضیح اهمیت این نقش شاید نگاهی به سرنوشت بزرگترین و قدرمتند ترین اسطورهٔ بشری یعنی ” آدم و حوا ” مفید باشد.
در بسیاری از کتب آسمانی مانند انجیل، قرآن و … آمده است که آدم و حوا پیش از آنکه از میوهٔ درخت معرفت یا همان درخت و نیک و بد بخورند به صورت برهنه در بهشت به سر میبردند و به محض چیدن میوه و خوردن آن (یعنی به واسطهٔ آگاهی از خیر و شر) عورتهای خود را میپوشانند.
… خداوند که آدم و حوا را در بهشت نیافت، ندا بر آورد: آدم، کجایی؟
آدم پاسخ داد که خود را پنهان کردهایم. چرا که برهنهایم.
خداوند گفت: چگونه است که از برهنگی خود خجالت زدهاید؟
آدم پاسخ داد که از میوهٔ درخت نیک و بد خوردهایم.
و سپس برگهایی را بر عورت خود چسبانده و از لابلای درختان بیرون آمدند.
سفر پیدایش / فصل سوم / از سطر نه تا یازده
و در قرآن سورهٔ اعراف آیه بیست و دو نیز چنین آمده است:
آن گاه که آدم و حوا از درخت ممنوعه چشیدند، پوشش خود را از دست داده (عورتشان آشکار گردید) و به سرعت، با برگ درختان بهشتی خود را پوشاندند.
با توجه به این توضیح که در خود همانطور که گفته شد بزرگترین اسطورهٔ بشری را حمل میکند شاید بتوان دریافت که پوشش مناسبترین پایگاه برای ایدئولوژیهای مختلف بوده و هست و برهنگی نیز هراندازه هم که حرکتی آوانگارد و پیشرو فرض شود، جنگی علیه هزاران هزار سال تاریخ همواره تحت انقیاد بشری است.
میشود در این نقطه از متن به پرفرومنس برگشت و اینگونه گفت که واکنشهای بدنی دو هنرمند که چه از خودآگاه آنها و چه از ناخودآگاهشان برآمده است قطعاً نوعی اضطراب، خجالت، ترس و یا احساسهایی متناقض از سدشکنی و جدا افتادگی و دورافتادگی از اجتماع را به همراه دارد که هر کسی از پس آن برنمیاد، آن هم کسانی چون این دو هنرمند که اهداف متعالی و نه اهداف لذتطلبانه در سر دارند.
” نا اندیشیده ” را میتوان نمونهای بارز از اندیشه، شهامت و خلوص در عرصهٔ این هنر محسوب کرد، نمونهای که در آن به علت وجود لایههای بسیار معنا ساز همواره راه برای نقد و بررسی باز است.
و در نهایت نمونهای که هنرمند، مخاطب و اثر را در زمان و مکانی خارج از فضای از پیش تجربه شده و همینطور خارج از فضای قابل تجربه در آینده فرو میبرد، به فکر وا میدارد و بیرون میآورد.