تبلیغات

صفحه را انتخاب کنید

نشست سه جانبه کابل دریچه‌یی به سوی صلح

نشست سه جانبه کابل دریچه‌یی به سوی صلح

 

دومین دور نشست سه جانبه وزرای امور خارجه چین، افغانستان و پاکستان در روز شنبه ۱۵ دسامبر در کابل برگزار شد و هر سه کشور در زمینه پایان دادن به بی‌ثباتی و مبارزه با تروریسم در خصوص بحران افغانستان به توافقات مقدماتی رسیدند. این مذاکرات که دور اول آن در دسامبر سال گذشته در چین برگزار شد و قرار است دور سوم آن نیز به زودی در پاکستان انجام گیرد در واقع ابتکار عمل پکن به عنوان اصلی‌ترین قدرت منطقه‌یی است که با هر دو کشور دیگر روابط تجاری و استراتژیک دارد. هر چند که این تلاش‌ها هم‌زمان با طرح صلح آمریکا برای افغانستان انجام می‌گیرد و در طی ماه‌های اخیر “زلمی خلیلزاد” فرستاده ویژهٔ آمریکا در امور افغانستان به صورت مجزا و پیدا – پنهان با نمایندگان گروه طالبان چندین دور مذاکره را انجام داده است، اما طرح صلح چین که از حمایت روسیه و دیگر کشورهای منطقه برخوردار است مسیر متفاوتی را می‌پیماید. در طرح صلح آمریکایی طبق معمول معاملات پشت پرده و اراده برای انحصار ابتکار عمل جهت تنظیم مناسبات بین دولت مرکزی کابل و گروه “طالبان” با مدیریت واشینگتن مدنظر قرار دارد و به همین دلیل سعی می‌شود کشورهای منطقه که در این موضوع تاثیرگذار و ذی‌نفع می‌باشند در حاشیه قرار گیرند یا حداقل به صورت مجزا و بر اساس منافع منطقه‌یی آمریکا آن‌ها در این “پروژه صلح” دخیل شوند و به تعبیری در این بازی فقط مدیریت بحران و نه دستیابی به صلح هدف است.

در حالی که طرح صلح چین در چارچوب یک “پروسه صلح” با مشارکت جمعی و منطقه‌یی و تحت نظارت بازیگران درگیر در حوزه داخلی و خارجی و هم‌چنین زیر نظر رسانه‌های جهانی دنبال می‌شود. همین تفاوت دو رویکرد نشان‌دهنده اهداف متفاوت دو طرح در دست اجراء می‌باشد که نوع آمریکایی آن حتی در صورت موفقیت برای ایجاد توافق بین دولت مرکزی کابل و طالبان، بیشتر در حوزه تنظیم روابط بین اضلاع فاجعه بدون حل و فصل مشکلات و معضلات اصلی خواهد بود. اما در طرح دوم که چینی‌ها با حمایت روسیه و دیگر همسایگان افغانستان دنبال می‌کنند تمرکز اصلی معطوف به “علت” بحران است که از همان ابتدای شکل گیری در چارچوب نقض حاکمیت ملی و سوءاستفاده از سرزمین افغانستان برای دخالت در امور منطقه بود و برای حل آن هم به تبع باید منافع جمعی بازیگران منطقه‌یی و در کانون آن ثبات افغانستان مدنظر قرار گیرد. چنانچه “وانگ یی” وزیر امور خارجه چین در کنفرانس مطبوعاتی بعد از نشست می‌گوید “چین دوست افغانستان و پاکستان است، ما همکاری خود را با هر دو کشور ادامه می‌دهیم. ما نقش سازنده در قبال صلح افغانستان داریم”. هم‌چنین “صلاح‌الدین ربانی” وزیر امور خارجه افغانستان اظهار داشت “در این نشست، در بخش‌های صلح، امینت، همکاری اقتصادی، اتصال منطقه‌یی، اعتمادسازی و مصالحه سیاسی بحث شد” و “شاه محمود قریشی” وزیر امور خارجه پاکستان هم گفته است “ما بیشتر به این دلیل به افغانستان آمدیم تا اعتماد بسازیم و اعتماد از دست رفته را دوباره احیا کنیم”.

خروجی نشست سه جانبه کابل با توجه به اظهارات وزرای امور خارجه هر سه کشور تا حدودی نشان می‌دهد که رهبران چین موفق شده‌اند اسلام آباد را به عنوان یک متحد استراتژیک خود متقاعد به مشارکت در یک پروسه صلح واقعی کنند. چینی‌ها به عنوان بزرگترین قدرت منطقه‌یی که در طرح‌های بلندپروازانه خود از جمله طرح بزرگ “یک جاده – یک کمربند” تصمیم دارند همه کشورهای پیرامونی و حتی رقبای خود را درگیر یک نوع از مناسبات اقتصادی و سیاسی کنند که منافع ملی و مسیر روند توسعه و رشد آنان را هم تضمین کند، به خوبی می‌دانند که صلح در افغانستان بدون مشارکت و تعهدات منطقه یی سرابی بیش نخواهد بود. از آنجا که در خود افغانستان هم‌اکنون نیروهای آلترناتیوی در قالب یک دولت مرکزی دست نشانده و در هم فروپاشیده، مافیای جهادیست‌های قوم‌گرا که در ائتلاف با تکنوکرات‌های فاسد حکومتی قرار دارند و هم چنین اپوزیسیون مسلح طالبان که تلفیقی از قوم‌گرایی پشتون و بنیادگرایی اسلامی می‌باشد، هیچ طرح صلحی تنها با اتکای به اراده ملی (که نماینده واقعی در بین بازیگران اصلی حاضر در بحران افغانستان ندارد) قابل تحقق نخواهد بود. در چنین شرایطی هم اکنون هر دو طرح صلح امریکایی و چینی را باید در چارچوب درک درست از ماهیت بحران و وضعیت ذاتی آن مورد ارزیابی قرار داد که به تبع اگر بحران موجود فقط یک مشکل درونی افغانستان بود، لاجرم طرح صلح انحصاری واشینگتن جواب می‌داد و در مقابل اگر نگاه و برداشت در ماهیت منطقه‌یی بحران باشد، تنها راه حل واقعی یک عزم و مشارکت منطقه‌یی خواهد بود که اگر با کارشکنی و موازی کاری معاملاتی روبه رو نشود، هم اکنون در طرح صلح پکن دنبال می‌شود.

در اینجا پاکستان یک نقش محوری خواهد داشت و به خصوص بعد از ریاست جمهوری “عمران خان” به نظر می‌رسد که رهبران اسلام آباد با همه ارتباطاتی که با آمریکا دارند به این درک رسیده‌اند که در مشارکت اقتصادی، سیاسی و امنیتی با چین می‌توانند منافع خود را با رعایت منافع همسایه غربی خویش تا حدودی تامین کنند. از طرف دیگر در کابل و اسلام‌آباد با توجه به هزینه‌های سنگین برای ادامه بی‌ثباتی و احتمال فروپاشی ساختارهای ملی و البته با فشار افکارعمومی و تجربه بن‌بست‌های دهه‌های گذشته و به‌خصوص در جریان بیش از هفده سال اشغال خاک افغانستان توسط آمریکا و ناتو که هیچ امیدی برای بهتر شدن اوضاع در افق دیده نمی‌شود، همه بازیگران به نقطه‌یی رسیده‌اند که باید بین بن‌بست و ادامه وضع موجود و خروج از شرایط نامناسب کنونی دست به انتخاب بزنند. این طیف‌ها و گروه‌بندی‌ها امروز می‌دانند که ادامه وضعیت موجود نه تنها تأمین‌کننده منافع ملی آنان نیست که حتی موجودیت و منافع گروهی و جناحی آنان را هم با توجه به تشدید منازعه به خطر می‌اندارد. بارها از زبان رهبران سیاسی و نظامی آمریکایی در طی چند سال گذشته گفته شده است که هدف آنان بیش از اینکه دستیابی به صلح باشد، تامین منافع آمریکاست و تقریبا همگان نیز دیگر تردیدی ندارند که در واشینگتن از بحران افغانستان برای بی‌ثبات کردن منطقه استفاده می‌شود. از آنجا که چین به عنوان کشوری که خطر بنیادگرایی و تروریسم اسلامی را درون مرزهای خود به خصوص در منطقه “سین کیانگ” حس می‌کند و روابط استراتژیک با پاکستان دارد و هم چنین با افغانستان نیز به عنوان یک شریک راهبردی در زمینه اقتصادی منافع مشترک خواهد داشت، با جلب نظر دیگر کشورهای منطقه که در کنفرانس مسکو چراغ سبز آنان را دریافت کرد، امروز بهتر از رقیب فراآتلانتیکی خود می‌تواند در حل و فصل بحران افغانستان تاثیرگذار باشد. از طرف دیگر آمریکاییان با توجه به مخدوش شدن روابطشان با پاکستان به عنوان یک بازیگر اصلی در امور افغانستان، امروز فاقد توان بالفعل برای متقاعد کردن اسلام آباد برای مشارکت در طرح صلح انحصاری خود می‌باشند.

۲۵/۹/۹۷

لطفاً به اشتراک بگذارید
تبلیغات

تازه‌ترین نسخه دیجیتال شهرگان

تازه‌ترین نسخه‌ی دیجیتال هم‌یان «ویژه‌نامه‌ی پیوست شهرگان»

آگهی‌های تجاری:

ویدیوی تبلیفاتی صرافی عطار:

شهرگان در شبکه‌های اجتماعی

آرشیو شهرگان

دسته‌بندی مطالب

پیوندها:

Verified by MonsterInsights