نگاهی به رمان قطار چهارشنبهها
زمانی که خواندن رمان قطار چهارشنبهها را شروع کردم قرار نبود اتفاقی در من رخ دهد. قرار بود خواندن ساده باشد. گرچه شاید باید اعتراف کرد هیچ خواندنی امری ساده نیست و هر روایتی از انسانها کش و قوسها و بالا و پایین خود را دارد. به طور خلاصه هر کسی بارکش رنجی است که اگر روایت کند چیزی متفاوت و خواندنی است. اما داستان دربارهی رمان قطار چهارشنبهها کمی فرق دارد.
رمان قطار چهارشنبهها، روایت سفر رنج انسانهایی است که تنها یک چیز را از زندگی طلب میکنند؛ یک زندگی معمولی. و اتفاقا همین چیزِ به ظاهر ساده از آنها سلب شده است. بهترین تعبیری که میتوان برای این رمان به کار برد همین است. داستان کسانی که رنج میکشند و هیچگاه حتی فرصت روایت و بیان رنج خود را نداشتهاند. کسانی که تنها شاید لابهلای اخبار، محکومیتهای آنها را شنیده باشیم ولی هیچگاه فکر نکردیم چرا، به چه دلیل، مگر آنها کی هستند که باید مستحق اسارت و زندان باشند؟ چرا باید این افراد از یک زندگی معمولی محروم باشند؟ مگر آنها کسانی غیر از ما هستند؟ و خیلی از سوالات دیگر.
رمان قطار چهارشنبهها یک توصیف است. توصیف وضعیتِ نه یک انسان، بلکه چندین انسان. در این توصیف و روایت، کسی و هیچکدام از شخصیتها قضاوت نمیشوند. بهتر است بگویم نویسنده، شخصیتها را رهاکرده است تا هر کدام خود را روایت کنند. و این مستلزم تخیلی قوی است که نویسنده به خوبی از عهدهی آن برآمده است. بیان تجربههایی با زبانهایی متفاوت. زبان هیچکدام از این شخصیتها شبیه بهم نیست، هرکدام از دید و مسیری که خود انتخاب کردهاند جهان را روایت کردهاند. این شخصیتها تنها در یک چیز باهم تفاهم دارند، رنجور هستند و باید رنج خود را حمل کنند و تنها کاری که از دست آنها برمی آید روایت رنج خود است.
رمان قطار چهارشنبهها بر مدار شخصیتها میگذرد. بخاطر همین باید روی شخصیتها تمرکز کنیم. آنها را بیشتر بشناسیم. جهان از طریق آنچه که بر این شخصیتها میگذرد روایت می شود. اما اینجا تفاوتی هست. هیچ کدام از این شخصیتها قضاوت نمیشوند، روانکاوی و روانشناسی نمیشوند. نویسنده، شخصیتها را آزاد گذاشته تا از خود بگویند. شخصیتها سعی میکنند رو بازی کنند، دچار پیچیدگیهای کاذب نشوند. در بیان خود صادق باشند.
آنچه که مشخص است نویسنده، تجربههای نزدیکی با آنچه که در این رمان پیش آمده، داشته است. نویسنده، سعی دارد با کلمات، بغضی را فریاد کند؛ بغضی که شاید سالها و به اندازهی یک عمر بههمراه داشته است. کلمات برای نویسنده، ابزاری هستند که این فریاد را شکل دهند. تسهیل کنند. معروف است فرانسه انقلاب کرد، فیلسوفانِ آلمانی آن را تئورایز کردند. کلمات به مثابه یک ابزار در دست نویسنده اینگونه عمل میکنند که آنچه که به شکل فاجعه برای کسانی رخ داده است را تئورایز کند، به اصطلاح ادبی فریاد زند.
شخصیتهای رمان قطار چهارشنبهها، چند ویژگی دارند که به برخی از آنها اشاره میکنیم:
قربانی ساختار
شخصیتهای رمان قطار چهارشنبهها، همگی به نحوی قربانی ساختاری هستند که خود نقشی در ساخت و ایجاد آن ندارند. این شخصیتها به لحاظ فردی همگی صادقانه عاشق زندگی یا بهتر است بگویم یک زندگی معمولی هستند که به لحاظ فردی در آن عاشق میشوند، به همنوعان خود کمک میکنند، درس میخوانند (با همهی محرومیتها)، عاشق خانه و وطن خود هستند، و… که به لحاظ فردی همگی آنها را واحد ستایش میکند اما به لحاظ اجتماعی، همگی آنها قربانی وضعیتهایی ساختاری هستند که نقشی در آن ندارند.
فهم عمیق
شخصیتها بهقدری درگیر تأمل و تفکر نسبت به سرنوشت خود و همکیشان خود هستند که گاهی حتی رنجهای خود را فراموش و نسبت به مسائل پیرامون و هستی خود نگاه عمیقتری پیدا میکنند. این امر پیش از هر چیزی ناشی از هجوم رنجهایی غیر انتخابی است که شخصیت ها را به فکرکردن نسبت خود و وضعیتشان وادار میکند. برای مثال، شخصیتی مثل رها فردوسیان، به واسطهی تجربهی متفاوتش در زندان و انفرادیهایی که تحمل کرده است، نگاهی متفاوت نسبت به جزئیترین تجربههای زندگی دارد. شاید به همین علت است که جملاتی که از زبان او روایت می شود کوتاه و منقطع است. برای بیان هر لحظه از وضعیت خود، باید تاملی و تفکری داشته باشد. هیچ تجربهای برای او به رایگان به دست نیامده است و هرچیزی باید با تامل و تفکر بیان شود. به همین جهت، ترومایی مانند از دسترفتن معشوق در غربت، با نگاهی پیچیده و عمیق بیان می شود.
شجاعت در مواجه با خود
شخصیتها، حتی بازجو، در رمان توانایی بالایی در مواجه با خود دارند. ترسی از انتقاد شنیدن ندارند. توانایی بالایی در مقاومت نسبت به افکار و آرمانهای خود دارند. شخصیتهایی مثل سینا، سهند و فردوسیان همواره با شکلی از مقاومت، خود را بیان میکنند. توانایی دفاع از خود را دارند. این مقاومت باعث میشود تا بتوانند خود را روایت کنند و از چیزی ترس نداشته باشند، به همین جهت شخصیتها بیتعارف هستند در روایت خود که باعث میشود ما با روایتی عریان و بی ریا مواجه باشیم.
شیوهی روایت نویسنده
انیسا دهقانی در اینجا دست به اقدامی بسیار شجاعانه زده است. نویسندهی کتاب قطار چهارشنبهها اجازه داده است با زمزمههایی درونی، او و آنچه که بر او رفته را روایت کند. حتی اگر این روایت بسیار شخصی و خاطرهگونه باشد اما اجازه نداده تا این زمزمهها فروخفته شود. به همین جهت خواننده با بیانی شیوا با متنی مواجه است که بیشتر شکلی جوششی دارد تا کوششی. آنگونه که مشخص است انیسا دهقانی نویسندهی رمان قطار چهارشنبهها با قلم خود، این اجازه را داده تا بیوقفه آنچه را که احساس میکند بر روی کاغذ بنشاند، و این آزادی را در اختیار قلم نهاده تا مسیر خود را پیدا کند. هرچند در این کار وجه جوششیِ ماجرا بر وجه کوششی غلبه دارد اما نویسنده تا توانسته از آرایههای ادبی مانند تشبیه، مثال و استعاره برای داستان خود بهره برده است. استفاده از طبیعت، ارتباط با اشیاء، حس به وطن و خانه و … بهنحوی بهگونهای نمادین مورد استفاده قرار گرفتهاند. درواقع نویسنده توانسته است بدور از مانیفستنویسی و شعار، تجربههای کسانی را روایت کند که شاید کمتر به آنها توجه شده، و اصلا دیده نشدهاند.
درنهایت، با خواندن رمان قطار چهارشنبهها، میتوان روایتهایی انسانی را مشاهده کرد که بیشتر از هرچیزی تجربههای انسانی را مورد محک قرار میدهند و بازگو میکنند. برای کسانی که علاقهمند بهروایتهای رنج انسانها هستند، قطار چهارشنبهها حرفهای بسیاری برای گفتن دارد.
انیسا دهقانی در رمان قطار چهارشنبهها چیزی را روایت کرده است که اصلا محدود به تجربهی او به تنهایی نبوده، چیزی که هر فرد در این دنیا که بهگونهای نادیده انگاشته شده، محروم شده، در یک کلام تنها شده، باید همراه شود با آن، در جزیره ای که نویسنده ساخته است. نویسنده با کلمه، خانهای ساخته است برای ما. کلمات، برای او آجرهایی بودند که با آن دیوارهای این خانه را بنا کرد منتهی نه خانهای تنها برای خودش، بلکه برای همه ما، برای همه کسانی که رنجی به دل دارند جا دارد، جایی برای زیستن.
- درباره نویسنده:
- تازهترینها:
In touch with the Iranian cultural diaspora.
Shahrgon is an online magazine for Canada’s Iranian cultural diaspora and Persian-speaking languages.
Shahrgon started working in Vancouver, Canada, in 1992 with the publication “Namai Iran” and then in the evolution of “Ayandeh” and “Shahrvand-E Vancouver,” it transformed into Shahrgon.
Shahrgon; The magazine of the Iranian cultural diaspora;
شهرگان مجلهی دیاسپورای ایران فرهنگی در ونکوور کانادا از سال ۱۹۹۲ با نشریهی «نمای ایران» آغاز بهکار کرده و سپس در فرگشتی از «آینده» و «شهروند ونکوور» به شهرگان فراروئید