نگاهی به فیلم های مطرح شصت و نهمین جشنواره فیلم کن
جشنواره فیلم کن به عنوان مهمترین رخداد سینمایی جهان همواره جایی برای عرضه مهمترین فیلم های سینمای جهان بوده است که این هفته نگاهی به چند فیلم مطرح در این جشنواره خواهیم انداخت.
سی مین فیلم کن لوچ کارگردان چپ گرای بریتانیایی که این هفته هشتاد ساله می شود همچنان همان لحن اعتراضی و انتقادی خود را حفظ کرده است، کن لوچ که پیش تر برای «بادی که برلی را تکان می دهد» (۲۰۰۶) برنده نخل طلای جشنواره کن شده بود با فیلمی در باره بوروکراسی و بیماری نظام خدمات اجتماعی در بریتانیا و اروپا به کن بازگشت و البته در حالی که اروپا با بحران های بسیاری از جمله بحران اقتصادی که تقریبا جنوب اروپا را از پا درآورده است دست و پنجه نرم می کند این فیلم انتقادی توجه بسیاری را به خود جلب کرد، کن لوچ که در هنگام دریافت جایزه نخل طلا گفت: «جهان دیگری ممکن و الزامی ست» در این فیلم با همان سبک واقع گرایی اجتماعی خود کارایی نظام سرمایه داری را به چالش می کشد.
من، دانیل بلیک چنان برای اغلب منتقدان واقعی به نظر آمد که بسیاری نوشتند این ها واقعی ترین شخصیت های سینمایی بودند که در جشنواره حضور داشتند زیرا پس از پایان فیلم هم سرنوشت شان را فراموش نمی کنیم.
زاویه دولان کانادایی بار دیگر به کن بازگشت تا جایزه ویژه هیئت داوران را از آن خود سازد، این فیلم دولان همان تلخی و سیاهی فیلم های او را دارد، نویسنده ای رو به مرگ پس از غیبتی طولانی به خانه بازمیگردد تا به خانواده ش بگوید که دارد می میرد.
دولان که از سال ۲۰۰۹ هر سالی که به کن آمده جایزه ای برده است و سال ۲۰۱۴ جایزه داوران را برای فیلم «مامی» دریافت کرد اکنون او با یک درام خانوادگی سیاه دیگر تماشاگر را با شیوه تصویرسازی خود مجذوب می سازد. دولان که در این فیلم از بازیگران مشهور فرانسوی لئو سیدوکس و ماریون کوتیار بهره گرفته است تا بدین جا موفق ترین کارگردان جوان کانادایی ست که روزنامه نگاران سینمایی برای فیلم هایش در کن مدتها دست می زنند.
جایزه داوران به فیلمی کمدی تعلق گرفت که نخستین فیلم بلند آندرئا آرنولد بریتانیایی در آمریکا بود و بحران های دوران بلوغ را به همراه وضعیت اقتصادی و اجتماعی یک دختر نوجوان را به تصویر کشیده است.
با وجود زمان طولانی فیلم با این حال بازی خوب و فضاسازی پرکشش و روابط پرتنش یک گروه نوجوان که منزل به منزل برای فروش مجله می روند آن را به یکی از موفق ترین فیلم های جشنواره کن بدل کرد که می توان آن را «تنگ ماهی» (۲۰۱۰) مقایسه کرد، فیلم دیگری از آرنولد که در آن هم به تعارض های زندگی یک دختر نوجوان می پرداخت.
سینمای رومانی که در سالهای گذشته خبر چندانی از آن نبود با کریستین مونگیو بار دیگر به جشنواره کن بازگشت که پیش تر با «ورای تپه ها» (۲۰۱۲) دو جایزه از این جشنواره دریافت کرده بود، در فارغ التحصیلی یک پزشک خوشنام که دختر نوجوان ش در آستانه دریافت بورس تحصیلی دانشگاه کمبریج مورد تجاوز یک ناشناس قرار گرفته تلاش می کند تا مقامات شهری و آموزشی را وادار کند تا به او برای بالا بردن نمره ش در امتحان نهایی کمک کنند.
مونیگو که در سال ۲۰۰۷ نخل طلای کن را ربوده بود با این فیلم وضعیت اقتصادی و فساد اداری در رومانی را زیر سوال می برد و بین اصول اخلاقی و منافع شخصی خط فاصله ای می کشد که زاییده بحران اجتماعی در جامعه است.
جایزه بهترین کارگردانی کن شایسته الیویه آسایاس بود که یک داستان ترسناک را به دنیای مد در پاریس پیوند زده بود، مائورین که از طریق خرید برای یک مدل مشهور امرار معاش می کند ترس و هراس را در درون زندگی شهری و مظاهر مدرن ش به دوش می کشد.
مائورین در حالی با ای فون خود با جهان ناشناخته دیگری از طریق پیامک در ارتباط است که جهان پیرامون او سرشار از کالاشدگی و ماتریالیسم فرهنگ مصرفی ست، فیلمی که در ادامه «ابرهای سیلس ماریا» (۲۰۱۴) فرد را با سوی دیگری از ترس ها و هراس هایش روبرو می سازد.
آخرین ساخته اصغر فرهادی که در آخرین روزها به بخش مسابقه جشنواره کن وارد شد و با سرمایه جشنواره دوحه ساخته شده است با نقدهای متفاوتی روبرو شد در حالی که منتقدان گاردین و تلگراف آن را فیلمی متوسط خواندند دوبورا یانگ در هالیوود ریپوتر آن را فیلمی با پرداخت خوب از کاردرآمده از زندگی شهری در ایران معاصر دانست.
فروشنده یک فیلم آپارتمانی دیگر از اصغر فرهادی ست که بیش از سینما به تله تئاتر نزدیک است و همان نگاه کلیشه ای او به زن و زنانگی را بازتاب می دهد؛ یک زوج جوان ناچار می شوند به خانه همکارشان در نمایشی که در حال اجرای آن هستند نقل مکان کنند که نقش آن را بابک کریمی- که در اغلب فیلم هایی که راهی به جشنواره ها می یابند نقشی دارد- بازی می کند.
خانه ای که آنها بدان نقل مکان می کنند خانه یک فاحشه بوده و هنوز گاه به گاه مشتریان ش پشت در می آیند، یک شب که رعنا زودتر به خانه بازمیگردد زیر دوش مورد تجاوز قرار می گیرد و از آن پس زندگی این زوج دچار بحران می شود.
زندگی دختران نوجوان سیاه در حومه شهر پاریس و درگیری آنها با مواد مخدر و کارهای غیرقانونی موضوع دومین فیلم هدا بنیامینا ست که شباهت غریبی به فیلم «دخترانگی» دارد اما برخلاف آن فیلم که بیشتر بر روایت متداول متکی بود فرشتگان الهی روایت خطی معمولی ندارد و به هر گوشه و کناری سرک می کشد از سکس تا جذابیت زنانه و تلاش می کند تا تمام مرزهای بین فرهنگی را در یک قصه نوجوانانه در هم بشکند. هدا بنیامینا در هنگام دریافت جایزه دوربین طلایی گفت که حالا کن به ما تعلق دارد کسانی که قصه شان را کسی نمی شنود.
بعد از فیلم درخشان «فقط عاشقان زنده می مانند» جیم جارموش بار دیگر با یک روایت سینمایی غیرعادی به کن بازگشت؛ راننده اتوبوس شاعر و زن نقاش خلاق. با اینکه فیلم زندگی نسبتا یکنواخت، آرام و تکراری این زوج را دنبال می کند اما حاصل اثری ست شاعرانه در باره شعر، عشق، زندگی و والایش.
گلشیفته فراهانی که نقش دوست دختر مهربان و دوست داشتنی پترسون را بازی می کند، احتمالا آرام ترین نقش خود را در فیلم های اخیرش بازی کرده است.
برای علاقمندان به سینمای جارموش تماشای این فیلم نیز تجربه ای دلپذیرخواهد بود که آنها را با لبخند از سینما روانه خانه می کند بخصوص اگر زندگی روتین روزانه را با عشق آذین کرده باشند هر لحظه اش شعری ست در ستایش زندگی.
- درباره نویسنده:
- تازهترینها:
امید حبیبی نیا روزنامه نگاری سینمایی را از سال ۶۸ آغاز کرده و با اغلب نشریات سینمایی و فرهنگی از جمله مجله فیلم و روزنامه های ایران و همچنین بخش های مختلف تولید، خبر و تحقیق در رادیو و تلویزیون همکاری داشته است، وی از اعضای نخست انجمن منتقدان سینمای ایران بود و چند دوره نیز به عنوان داور انجمن و همچنین داور بخش فیلم های کوتاه جشنواره فیلم فجر به فعالیت پرداخت. او دهها تحقیق علمی در زمینه سینما، روانشناسی ارتباطات و ارتباطات به مجامع علمی بین المللی ارائه کرده است و در رشته های روانشناسی بالینی، کارگردانی سینما، تحقیق در علوم ارتباطات، مطالعات جهانی با گرایش تحقیق در رسانه ها به تحصیل و تدریس پرداخته است. وی همچنین با رسانه های بین المللی از جمله بی بی سی و فرانس ۲۴ نیز همکاری داشته است و سردبیر نشریه دو زبانه رسانه شناسی ست.