نگاهی به مجموعهی شعر داربست سرودهی آزاده بشارتی
از چالشهای نوشتار بهخصوص شعر در میان نسل جوان شاعران زن در ایران برخورداری از زبان متفاوت و درعینحال قوام گیری زبان در عین درگیر شدن با سانسور است. در آثار منتشرشده از شاعران جوان بهطورکلی تکنیکهای متفاوتی را میتوان دید، اما آنچه مسلم است تلاش شاعران بهخصوص شاعران زن برای شکلدهی و قوام زبان متفاوت در اکثر این آثار مشهود است. تمهای مختلفی را در آثار شاعران نسل جوان میتوان دید، اما به نظر میرسد به دلیل چالش اصلی سانسور این تمها عموماً در اکثر مجموعههای جدید تکرار میشوند، در عین اینکه زبان در این مجموعه اشعار شکل و ساختار متفاوتی دارد، اما تمایل بیشتر شاعران تمرکز بر مفاهیم اجتماعی و مضامین فلسفی کلی است که زبان متفاوتی در اکثر آنها به کار گرفتهشده است. میتوان گفت ویژگی مشترک در اکثر آثار منتشرشده تلاش برای شکلدهی به زبان و ساختار متفاوت در شعر و درعینحال برقراری ارتباط با مخاطب به زبان ساده است که از سوی دیگر این زبان باید در تلاش باشد تا با سانسور و حذف مواجه شود.
مجموعهی شعر داربست سرودهی آزاده بشارتی که بهتازگی از سوی نشر مروارید منتشرشده در فضای اجتماعی و فلسفی متفاوتی شکل گرفتهشده است. در اکثر اشعار نوعی رویکرد و نگاه عمیق فلسفی و دریافتهای شاعر را از مضامین اجتماعی میبینم. نگاه تجربی شاعر حول اکثر مضامین اجتماعی با زبان سادهی او گرهخورده است و همین استفاده از کلمات خاص را موجب شده است.
کم نیستند
آنها که گم شدند
در خیابانی که سالها در آن زندگی کرده بودند
کم نیستند
آنها که غرق شدند
در دریایی که بارها در آن پارو زده بودند.
اگر نام هم را فراموش کردیم
اگر تصویر را
اگر رهایت کردم
اگر رهایت کردی
مانند مرواریدی که صدفش را
به هم بدهکار نیستیم
از پاهایمان خجالت میکشیم
که اینهمه سال دنبال هم دویدند
ما
ما که نه را آمدیم، نه کوتاه! (صفحهی ۱۰)
کاوش دریافتهای اجتماعی شاعر بیشتر در سطح ظاهری زبان باقی میماند، این سطح تنها به دریافتهای عادی شاعر بسنده میکند و وارد بازیهای زبانی نمیشود. بااینحال استفاده از کلمات خاص فاصلهی میان استعاره و زبان نمادین را در شعر کم میکند و از سوی دیگر به بسط دیدگاههای تجربی شاعر از یک رویکرد اجتماعی دامن میزند. در اکثر اشعار این ارتباط نمادین با کلمات و دریافتهای اجتماعی- فلسفی را میتوان دید برای مثال در شعر صندلیهای خالی ارتباط میان صندلی، انسان، اکسیژن و سرزمین خالی و درعینحال تشبیه کردن زندگی به داربست
تو را مانند ترکشی کهنه از سینهام بیرون کشیدم
بیآنکه بدانم
بر صندلیهای خالی انسانهای جدیدی مینشینند
و خوشبختی
مانند ذرات اکسیژن
از کیسهی هوایی کوچکم بزرگتر میشود
و در من میترکد.
سرزمین اشغالی من
اگر زندگی
پرت کردن آجر به بالاترین ردیف داربست باشد
اعتراف میکنم
آنقدر کوتاه بودهام
که بیسقف مانده باشی! (صفحهی ۱۲)
وسعت و دامنهی استفاده از کلمات در این مجموعه بیشتر در ارتباط باتجربههای فردی شاعر است که در ساختار صوری اشعار شکلگرفته است، در بیشتر اشعار تنها شاعر با تأکید بر یک ساختار ساده به روایت یک واقعیت در اجتماع میپردازد، گاهی شاعر از احساس و عواطف زنانهی خود در بسط دادن به این کلمات استفاده میکند. بهاینترتیب در اشعار دو نوع رویکرد داریم، یک نوع نگاه واقعی شاعر و تجربهی حقیقی او از این پدیدههاست و دیگری دریافتها و احساسات و عواطف شاعرانه است که در خلال تصویرسازی از کلمات رنگ گرفته است برای مثال در این شعر:
بااینهمه خستگی
بااینهمه درد
که در من سرود میخواند
بعید نیست ایستاده بخوابم
بعید نیست ایستاده بمیرم!
ببخش فرزندم
به دنیا نیاوردمت
تا مانند تکههای جداشده از یک شعر
- در پینوشت
مرا به زندگی، به متن
سنجاق کنی (صفحهی ۱۳)
نگاه انتقادی شاعر بهخصوص از زاویهی زنان در هالهای از لفافه و استعارهی کلامی پوشیده شده است، بهعبارتدیگر شاعر ترجیح میدهد از همین زاویه با مخاطب سخن بگوید و کلاً م او در سطح زبان و بهصورت نامحسوس باقی بماند. این شکل از فرآیند انتقاد اجتماعی در شعر بهجای آنکه حالتی شعارگونه بگیرد، بهصورت استعاره در سطح باقی میماند، اما درعینحال فرصت انتقال آن به مخاطب بسته به زاویهی دید مخاطب فرق میکند برای مثال در شعر آینهها، که شاعر بهصورت استعاری تصویری از خود و مردان در جامعه نشان میدهد، تصویری که بهصورت استعاری و در لفافهی کلام باقی میماند:
آنقدر که از سایهات میترسم
تو مرا نمیترسانی
مردی بلند، سیاه
گاهی در آینه به خودم برمیخورم
مانند باریکهی نور
از چراغنفتی کهنهای
که در تاریکی تولیدمثل میکنند
هرقدر عمیقتر میخندی
دقیقتر دندانهایت را می شمرم
سیودو خنجر تراشیده
که میرقصند پشت لبهایت!
دست ازسرم بردار،
این کلاه به من نمیآید! (صفحهی ۲۰)
بااینکه نگاه انتقادی شاعر بیشتر در فضای شعر حلشده است اما در اکثر شعرها، شاعر از ظرفیتهای متفاوت کلمات استفاده کرده است استفادهی متفاوت از کلمات برای بسط این ظرفیتها را در بیشتر شعرها میتوان دید، گرچه در بعضی از اشعار این ظرفیتها با زبان سادهی شعر پایین میآیند، اما درعینحال وسعتشان نگاه انتقادی شاعر را بسط میدهند برای مثال در شعر سؤالهای ساده میتوان این تکنیک را دید:
هر بار از صلح حرف میزنی
دستم
جفتش را با پای دیگرم اشتباه میگیرد!
من …
آن چهارپای کوچک!
بهجا بیاوریام شاید!
که فکر میکرد
زندگی همان سؤالهای ساده باشد
که گفته بودی در امتحان نمیآید
میان آنهمه لبخند
به چه بیاویزیم لبهایم را؟ (صفحهی ۳۳)
به نظر میرسد شاعر تکنیک استعاره را در اکثر شعرها به کار گرفته است، استعاره در بیشتر اشعار به شاعر فرصت داده است تا فضای بیشتری را برای زوایای انتقادی- تجربی خودش بگشاید. چالش شاعر در این فضا انتخاب کلماتی است که از یکسو بتواند شاعر را به فضای انتقادی پیوند دهد و از سوی دیگر بتواند محتوای سیاسی و نقد شاعر را در کلام پنهان کند. فضای استعاری در اکثر اشعار فرصت مناسبی را به شاعر برای بسط دیدگاهش داده است برای مثال در شعر زیر پاهای جهان سوم این زبان استعاری و تجربه و برداشت سیاسی را میتوان در ارتباط باهم دید:
سنگینی میکند
وقتی بر سر میگذارمت
سرم را به باد میدهم
وقتی برمیدارمت
کلاه کوچک!
چگونه فکر میکنم
وقتی مردم سرزمینم،
این دانههای چاق انار
هنوز زیر پاهای جهان سوم له میشوند
چگونه فکر کنم به تو؟
این عشق ما را میکشد
مانند کرمی که از چنگال قلابش آزاد میشود
و در دهان ماهی کوچکی زندانی
بگذار همینطور ساده بگذرد
در خانهای کوچک
به خیابانهای بزرگ فکر کنم
نه در خیابانهای بزرگ
به خانهی کوچکم
باید چمدانم را زمین بگذارم
کلاه را بر سر
بایستم و از گوشهی چشمهای بسته
به زمین زیر پایم بخندم!
شاعر در بیشتر اشعار تمایل به سیر در فضای شهری را دارد و در این میان عموماً تصاویر در شعر تصاویر شهری مدرن هستند که با نقد اجتماعی شاعر از تجربههایش پیوند میخورند، بااینکه طیف وسیعی از نوسان در فضاهای غیرشهری را در شعر نمیتوان دید، اما نوسان کلمات در همین فضا هم قابلتوجه هست. شاعر توانسته است بین این فضای شهری، تجارب واقعی و درعینحال زبان استعاری تصویرسازیهای خوبی را بنا کند. این تصویرها بسته به دید و زاویهی تعبیر مخاطب فرق میکند، اما آنچه مسلم است باوجود محدودیت در فضاهای مختلف در شعر، میتوان تنوع در محتوا را دید برای مثال در شعر سیاه آغوش:
گفتند خوشبختی
صف ایستگاه اتوبوس است
و من میان آن همهمه
دنبال بلیط اضافه میگشتم
های سیاه آغوش!
تو در من دنبال که میگردی؟ (صفحهی ۴۷)
در پایان میتوان گفت مجموعهی شعر داربست سرودهی شاعر جوان آزاده بشارتی، ظرفیتهای قابلتوجهی را در شعر و تصویرسازی نمایان ساخته است، گرچه که محتوا و وسعت تجارب شاعر عموماً به یک سری ویژگیهای خاص و محتواهای تکراری گاها محدودشده است، اما شاعر برای ایجاد تنوع در محتوا از کلمات متفاوتی بهره برده است. بستر شعر این فرصت را برای شاعر فراهم کرده است که شمای کلی از تجربیات خود را نشان دهد، این تجارب نقد رادیکالی نیستند بلکه عموماً در قالب زبان ساده و استعاره پیچیده شدهاند که همین از ویژگیهای بارز این مجموعه و بهخصوص شاعران نسل جوان است.
- درباره نویسنده:
- تازهترینها:
آزاده دواچی مترجم، شاعر و فعال حوزه زنان، دارای مدرک کارشناسی مترجمی زبان انگلیسی؛ فوق لیسانس زبان و ادبیات انگلیسی، گرایش ادبیات تطبیقی ایران و فلسفهی غرب است و هماکنون مشغول به تحصیل در مقطع دکترای زبان و ادبیات انگلیسی در استرالیا با گرایش مطالعات فمینیسم پست کلنیال در حوزهی ادبیات و نقد ادبی فمینیسم و حقوق زنان در ایران و کشورهای جهان سوم است.
از دواچی تاکنون یک مجموعه شعر به عنوان «پروانهای در راه است» در سال ۸۶ منتشر شده است و دو کتاب دیگر وی در محاق توقیف گرفتار شدهاند.
Azadeh Davachi,
Ph.D. Student
Faculty of arts, School of English Literatures & Philosophy
Post-colonial Feminism and Feminist Literary Criticism
University of Wollongong, Australia