نگاه آماری به پدیده کودکهمسری و کودکان مطلقه در ایران
[clear]
شاید بتوان از تجاوز و آزار به کودکان که در نیمهی نخست امسال اتفاق افتاد،یا از موارد کودک آزاری توسط والدین و حتی خواهر و برادر کوچکتر معتاد،یا حتی از دزدانی که بهای جانیک کودک چند ماهه برایشان کمتر از اوراق کردنیک ماشین دزدی ارزش دارد، داستان اندوهگین سراشیبی تند و غمانگیز ناامنی زندگی و سلامت کودکان در ایران را نگاشت.
در جهان در هر دو ثانیهیک دختر زیر ۱۸ سال ازدواج میکند. هر چند در این آمار فاکتورهایی چون مذهب و فرهنگ و عرف جامعه، مهمتر از همه مشکلات اقتصادی، والدین آلوده به مواد مخدر و … دخیل هستند اما برای شروع باید از قوانین آغاز کرد. ازهمین قوانین است که میزان حمایت سیستم قضایی و پتانسیل و شرح وظایف سازمانهای اجتماعی در حمایت از کودکان، تعریف سن کودکی، خدمات آموزشی و مشاورهای و حمایتی پیش و پس از ازدواج، حمایت از خانواده های بد سرپرست و مواردی اینچنین را میتوان دریافت. در ایران نیز درست در این نقطه است که قانون مدنی ازدواج و طلاق، ماده ۱۰۴۱ به اندازه گویا میشود و آمار که آنرا تایید میکند. بر اساس آمار منتشر شده توسط فراکسیون زنان مجلس از هر ۱۹ زنی که ازدواج کرده است، یک زن کمتر از پانزده سال دارد . در حالیکه دولت دوازدهم برای ارائهی قانونی برای منع ازدواج فرزند خوانده با سرپرستش در کشاکش با مجلسنشینان است و فقها بر سر سن عقل و بلوغ فتوا از پس فتوا میدهند و راه تصویب قوانینی برای افزایش سن ازدواج دختران از ۱۳ سال به ۱۸ سال را در حالی مسدود کردهاند که در بهار سال جاری زنان روحانی پر جمعیتترین کشور مسلمان جهان، اندونزی توانستند از پس فتوایی، سن ازدواج دختران را از ۱۶ به ۱۸ سال افزایش دهند. فاطمه ذوالقدر نماینده مجلس چندی پیش اعلام کرد که در برخی مناطق ایران مانند استان سیستان و بلوچستان حتی ازدواجهایی در سن پنج سال هم انجام شده است. این ازدواجها به شکل رسمی ثبت نمیشوند و اغلب ناشی از فقر خانوادهها هستند. در واقع به عقد در آوردن این دختران به منزلهی تبادل نوعی کالا انگاشته میشوند. به این ترتیب این کودکان به عقد مردانی با اختلاف سنی حتی تا ۵۰ و یا ۶۰ سال در میآیند و در سن ۱۳ سالگی ازدواجشان را ثبت میکنند. درست به همین دلیل، در ایران معضل اجتماعی به نام کودکان بیوه شکل گرفت؛ یا کودکان مطلقه که با یک کودک دیگر در آغوش به خانهی والدین خود باز میگردند. آمار رسمی نشان میدهد که نرخ طلاق در گروه سنی ۱۰ تا ۱۸سال به طرز قابل توجهی بالاست، بهطوری که براساس آخرین دادههای جمعیتشناسی، ۲۱،۱۴۹ دختر و پسر زیر ۱۸سال درسال ۹۳ از هم طلاق گرفتهاند. و این در حالیست که از میان حداقل ۴۸هزار و۵۸۰ دختر که در سنین ۱۰ تا ۱۴سالگی درسال ۹۰ ازدواج کردهاند آماری معادل ۴۸هزار و۵۶۷ نفر قبل از رسیدن به سن ۱۵سالگی، حداقلیک فرزند داشتهاند.
در بیانیهای که چندی پیش تعدادی از فعالین حقوق کودکان و زنان منتشر کردند آمده است: «کودکان گرفتار مسأله کودک-همسری برخاسته از طبقات فرودست و اقشار حاشیهای و بیدفاعترین و بیپناهترین بخش جامعه هستند و با تأیید قانون و سکوت وجدان عمومی، قربانی شرایط اقتصادی نامطلوب و سنتهای پوسیدهای میشوند که کودکی و حقوق انسانی را از آنها سلب و به ورطهای میافکند که آسیبهای آن بر کسی پوشیده نیست». در بیانیههای سازمان ملل در سال ۲۰۱۶ این پدیده به عنوان زیر مجموعهای از برده داری مدرن تعریف میشود و ایران نیز در لیست کشورهایی است که با این پدیدهی برده داری مدرن، یا برده داری جنسی مواجه هستند. با وجود آنکه کشورهایی که با این معضل اجتماعی مواجه هستند گاه مانند نیجریه به خاطر فرهنگ غالب پذیرفته شده این ظلم را به کودکانشان اعمال میکنند و گاه مانند افغانستان به بهانهی حفظ امنیت دختران در طول جنگ آنرا امری معمول میشمارند اما آنچه در تمامی این کشورها از آسیا تا افریقا و حتی در کشورهای اروپای شرقی به عنوان عامل مشترک مطرح است، فقر اقتصادی و فرهنگی و عدم توان ادارهی فرزند و خانواده است. همینطور در جوامع کمتر توسعهیافته که پیوند نامیمون مذهب و قوانین بر سیستمهای اجتماعی و قضایی تسلط دارد آمار به شکل قابل توجهی افزایش میابد. مشکل عمدهی دیگر این موضوع آشکار نبودن آمار حقیقی آن است اکثر این ازدواجها تنها به صورت عقد شرعی (در اصطلاح به عقدهایی اطلاق میشود که تنها به لحاظ مذهبی رسمیت دارند و در دفترخانهی عقد و ازدواج ثبت نشدهاند) و نه رسمی و دفترخانهای ثبت شدهاند و به همین دلیل نه به عدد و شمارهی آمار رسمی می آیند و نه به این کودکان حداقل حقوقی قانونیشان تعلق میگیرد.
در آماری بسیار نگران کننده سایت رسمی پژوهشهای مجلس منتشر کرد که در سال ۱۳۹۰ آمار بیسوادی رده سنی ۶ تا ۱۷ سال بیش از ۳ میلیون نفر بوده است. با وجود تحصیل تقریبن رایگان در ایران به گفتهی رییس سازمان نهضت سواد آموزی کشور، در شاخص سوادآموزی که یکی از شاخصهای توسعهی انسانی در جهان است، ایران رتبه ۱۱۱ جهانی را دارد. زمانی که این داده را کنار عنوان استانهایی قرار دهیم که بیشترین آمار بیسواد را دارند، ارتباط معناداری میان این عنوانها و بالا بودن آمار کودک همسری در این استانها شکل میگیرد: کم سوادترین عبارتند از استان ها سیستان و بلوچستان، آذربایجان غربی، کردستان، لرستان و خراسان شمالی، هرمزگان . اما در لیست منتشر شده در مجلهی دنیای اقتصاد نیز نام برخی از این استانها مانند سیستان و بلوچستان، لرستان، کردستان، ایلام، هرمزگان به عنوان استانهای فقیر و کمتر به لحاظ اقتصادی توسعهیافته محسوب میشوند. این شاخص نیز نشان میدهد که آمار بالای ازدواج در این مناطق ایران با عامل فقر اقتصادی آشکارا در پیوند است.
اما زندگی پر درد و رنج این کودکان بعد از ازدواج ابعاد عمیقتری پیدا میکند. سقطهای مکرر، خونریزی و عفونتهای دردناک و طولانی به علت نداشتن آمادگی جسمانی برای نزدیکی جنسی و زایمانهای در سنین پایین، کم خونی و سوء تغذیه خود و کودکشان، افسردگی و خودکشی تنها بخشی از تجربیات دردناک این کودک همسران است.
هر چند امید داشتن به تغییر قوانین و همراه کردن فقها و علمای مذهبی که یکی از بزرگترین موانع بر سر راه حل قانونی این معضل انسانی و اجتماعی هستند، بسیار دشوار و کم سو است اما برای امنیت و آرامش و شادی نسلهای بعد، راهی به جز رفتن نیست، حتی اگر بسیار کند و آرام باشد.
تقدیم به تمامی دختران عروسک بغل که به حجله برده شدند:
بر گور کودکان، عروسهای دریایی
تورهایی از سنجد و سنبله
و نُقلهای رنگیِ مشروعیتِ ده سالگانی،
که حجله میبندندشان عروسهایِ دریایی.
جنوب پرمیشود از حنا و کِل
بر دفِ غروب با عروسان ده ساله میکوبد
صیادی پیر با تور خالیاش .
گره در گره،
بالا میاورد قالی را از عمق بی رمق چشمهایش .
کودکیام را درد زاییدی مادر
کودکی به درد زاییدم مادر
نخلها و شط
بی رمقیِ دشت گوسفندان
و
بوی پستانهای نارس
خون، از بیضهی مردانی که
درد به کام تورهای سپیدند.
و پولکهایی
که زیر نور ماه رنگ میبازند
از این رسوایی، آشکار قصه بگو مادر
عشیره به ساز و دهل دفنمان میکند،
یا به سنج و دمام ؟
(از مجموعه شعر دکمههای لباس من هنوز بستهاند _ اعظم بهرامی)
[clear]
- درباره نویسنده:
- تازهترینها:
بیوگرافی اعظم بهرامی به قلم خودش: سرودن را پیش از آنکه نوشتن بیاموزم تمرین میکردم، روزگار دشوار زن بودن و پس از آن در غربت زیستن را نوشتن داستان کوتاه و شعر برایم آسان کرد و پر تجربه که از همهٔ واژهها و کلمات انتخابیم بیرون میزند. متولد خرداد هستم و یکی دو سال پس از آن سال پر حادثهای که ۱۲ بهمنش تاریخ و قانون و زندگی زنان سرزمینم را بیش از پیش در محدودیت و ممنوعیت پیچید. کتاب یک زن در دو لوکیشن که مجموعه داستانیست حول محور زنانگی دو گانه در اندرونی و بیرونی مدرن، در حالی بعد از دو سال منتشر شد که من به زندگی بیرون ایران پرت شده بودم. داستانی از این مجموعه برگزیدهٔ جایزهٔ صادق هدایت شد و بعد از آن مجموعه شعر دکمههای لباس من هنوز بستهاند را در سال ۹۲ نامای جعفری عزیز با سه پنج منتشر کرد. برخی از نوشتههایم به زبان ایتالیایی ترجمه و منتشر شدهاند. در کتاب مجموعه داستان زنان مهاجر ایتالیا در سال ۲۰۱۵ نیز با داستان کوتاه جوانههای سیب زمینی شرکت داشتم. هم اکنون کتاب مجموعه شعر «پرندهای روی شاهرگ» و یک مجموعه داستان کوتاه در دست چاپ دارم. باقی زندگیام را هم شعرها و داستانهایم فاش میگویند و من هر چه بیافزایم سخن اضافه است.