پاریس زیبا غرق در خون
جمعه شب سیاه پاریس با تیراندازی و انفجار بمب های تروریستهای بنیادگرا طوری از راه رسید که چندان بی شباهت به حوادث تروریستی یازدهم سپتامبر در آمریکا نبود. در هر دوی این حوادث تروریستی عامل جنایت تروریستهای جهادی بودند و هم زمان نحوه کار نشان از برنامه ریزی دقیق سیستماتیک تروریستی علیه غیرنظامیان در امن ترین نقاط جهان را در خود داشت. هر چند که داعش در روز شنبه رسما مسئولیت اقدامات تروریستی پاریس را به عهده گرفته است اما از همان ابتدا به لحاظ ماهیت اقدام و شیوه عمل به صراحت می شد دست گروه هایی چون “القاعده” و یا “داعش” را در پشت آن دید. در حملات تروریستی پاریس به گزارش “سی ان ان” بیش از ۱۲۸ تن کشته و بیش از ۳۰۰ تن زخمی شده اند که گفته می شود حال ۸۰ تن از آنان وخیم بوده و احتمال بالا رفتن آمار قربانیان وجود دارد. تنها در سالن کنسرت “باتاکلان” بیش از ۱۲۰ تن کشته شده اند و در دیگر حملات سریالی از جمله استادیوم ملی فوتبال در شمال پاریس، رستوران کامبوج، خیابان شارون و محله له آل نیز تخمین زده می شود که ۴۰ کشته بر جای مانده باشد. هم زمانی تقریبی تمام این حملات تروریستی در پاریس به خوبی نشان می دهد که این حملات کاملا برنامه ریزی شده بوده و به تبع در چارچوب یک بازه زمانی مشخص نقشه عملیاتی آن تعیین و تدوین شده است. به همین دلیل این اقدامات نمی توانست کار گروه های تروریستی کوچک یا تروریست های موسوم به “گرگ های تنها” باشد که معمولا در اروپا و دیگر نقاط جهان اقدامات انفرادی ترور را انجام می دهند. همین ویژگی انگشت اتهام را با توجه به توانایی دو گروه تروریستی القاعده و داعش مشخصا به سوی آنان نشانه می رفت و به همین دلیل به عهده گرفتن مسئولیت این حوادث توسط داعش تعجب کسی را موجب نشد. جمعه سیاه پاریس نشان داد که هم اینکه اقدامات امنیتی نهادهای اطلاعاتی فرانسه و به طورکلی اروپا از کارآمدی لازم برخوردار نبوده و هم اینکه اروپا و جهان غرب متاسفانه هنوز هیولای ترویست بنیادگرا را برای امکان حمله به مراکز حساس و پایتخت های اروپایی به درستی ارزیابی نکرده اند.
حوادث تروریستی پاریس زنگ خطری است که به صدا در آمده و همگان را فراتر از تمایلات و جایگاه سیاسی – ژئوپلتیک آنان به همکاری برای ریشه کنی این پدیده دهشت بار فرامی خواند. ارتباط کمی و کیفی موجودیت تروریسم تکفیری با بی ثباتی در خاورمیانه و شاخ آفریقا در کنار معیارهای دوگانه غرب در نحوه برخورد با این موج ویرانگر که متاسفانه بعضا در باد حقوق بشر، انقلابات عربی، اختلافات ژئوپاتیک و اصرار بر سقوط رژیم های سکولاری که در خط مقدم مبارزه با تروریسم جهادی قرار دارند، تنها به این بهانه که دیکتاتوری های منطقه یی هم چون مورد سوریه تنها عامل وجودی این پدیده می باشند، موجب عدم درک درست نسبت به شیوه مطلوب جهت مبارزه با تروریسم اسلامی بوده است. در شرایطی که همه ی سازمان های اطلاعاتی و امنیتی غرب در دو سوی آتلانتیک به خوبی بر اساس اسناد معتبری که در دست دارند به خوبی می دانند که پشت پرده القاعده و داعش چه دولت ها و جریان های قدرتمندی وجود دارند هر گونه مماشات و عدم مبارزه واقعی با زیرساخت های این گروه های تروریستی در جهان غرب، ترکیه، عربستان، قطر، لیبی و دیگر کشورهای مشکوک منطقه به نوعی باز گذاشتن دست این گروه ها برای تکرار این فجایع خواهد بود. زمانی که بسیاری از سیاستمداران و محافل امنیتی در غرب در مواجه با انفجار بمب در هواپیمای روسی در مصر و روز پنج شنبه در انفجارهای انتحاری داعش در حومه جنوبی بیروت بیش از آنچه اتحاد و همکاری در مبارزه علیه تروریسم را به نمایش گذاشته و با قربانیان روسی – لبنانی آن همدردی کنند، بیشتر با تحلیل “واکنشی” این فجایع در مقابل دخالت روسیه و حزب الله لبنان در سوریه یک رویه مخرب و زشت را به نمایش می گذارند، لاجرم گام در مسیری گذاشته اند که در مرحله بعد “قطار ترور” آن امروز به ایستگاه پاریس رسیده است. هم زمان با حوادث تروریستی پاریس در روزهای آتی قرار است کنفرانس وین ۳ نیز با حضور ۱۸ کشور و چندین نهاد بین المللی در مورد بحران سوریه برگزار شود ولی هنوز بسیاری از بازیگران خارجی این بحران بر سر ابتدایی ترین اصول اساسی یک مصالحه ملی و بین المللی در کنار دسته بندی و معرفی گروه های متنوع تروریستی دچار اختلافات بنیادین می باشند. صدای الله اکبری که در پشت هر حمله و ویدئوی انتشار یافته از سوی تروریست های سوری به گوش می رسد دقیقا همان آواز پر طنینی است که در روز جمعه در جریان قتل عام مردمی که در سالن کنسرت پاریس گرد آمده بودند به گوش رسید، ولی اینکه این صدای آشنا به گوش سیاستمداران غربی هم رسیده باشد هنوز جای شک و تردید است. عدم درک لازم نسبت به ماهیت تروریسم بنیادگرای اسلامی و نحوه برخورد با آن در چارچوب بر هم زدن بستر رشد و بقای این گروه ها، مجازات حامیان مالی و نظامی تروریست ها، برخورد با مسببین باز کردن مسیرهای ترانزیتی و انجام معاملات قاچاق به خصوص در مورد خرید نفت و عتیقه جات به یغما رفته از موزه های عراق و سوریه و به طورکلی مرزبندی اساسی بین تروریسم اسلامی و مطالبات دمکراتیک این جوامع، هم چنان حرکت در سیکل معیوبی است که در آینده هم چنان قربانیان بی شماری خواهد گرفت. هم اکنون نیز این خطر وجود دارد که دولتمردان فرانسوی و اروپایی همان خطای استراتژیک واشینگتن در قبال حوادث تروریستی یازدهم سپتامبر را مرتکب شده و به این بهانه دست به برخوردهای احساسی و انتقامجویانه از کسانی بزنند که هیچ نقشی در این ماجرا نداشته اند. بیشترین تهدید در شرایط کنونی متوجه پناهجویان خاورمیانه یی و به خصوص سوری است که در طی شش ماه اخیر راه اروپا را در پیش گرفته اند و احتمال دخالت عناصر تروریست انتقال یافته به پاریس از این طریق می تواند آنان را در سیبل برخوردهای انتقامجویانه و محدودیت های قانونی جدید قرار دهد. هم چنین این حوادث تروریستی یک ارمغان و هدیه عالی برای گروه های راست افراطی در اروپا و از جمله “جبهه ملی” در فرانسه فراهم می کند تا این بار پر طنین تر از قبل بر طبل مهاجرستیزی کوبیده و تفکر راست افراطی را بیش از پیش بر جوامع اروپایی تحمیل کنند. به یقین پاریس آخرین ایستگاه ترور و تروریسم بنیادگرا نخواهد بود و ان قطار مرگ چنانچه از ریل خود خارج نشود در آینده می تواند به مقصد ایستگاه های دیگری در اقصای نقاط جهان آشفته کنونی نیز برسد.
۲۳/۸/۹۴
- درباره نویسنده:
- تازهترینها:
اردشیر زارعی قنواتی نویسنده و روزنامهنگار؛ روشنفکر و فعال سیاسی، تحلیلگر سرشناس ایرانی در حوزهی مسایل سیاسی و بینالملل است. از او مقالات فراوانی در نشریات ایران از جمله شرق و اعتماد و سایتهای معتبر خارج از کشور منتشر شدهاست.