پروستات حضرت رهبر و وضعِ خوبِ فروغ فرخزاد
همانطوری که مطلع هستید، پروستات مبارک حضرت رهبر را عمل کردند. بااینکه پزشکان معالجِ آن مقام ولایی و خود ایشان، اعلام کردند که این جراحی بسیار عادی و مختصر بوده و ایشان در عرض یکی دو روز عازم خانه میشوند، اما عاشقان ولایتفقیه، اصرار به تجدیددیدار در بیمارستان دارند. حضرت رهبر هم چاره ندارد جر اینکه آنها را در بستر بیماری بپذیرد. به علت استقبال بیشازحد عیادت کنندگان و مطبوعات، کادر پزشکی، ناگزیر شده است دوران بستری آن مقام تابناک را بیشتر بکند.
به گزارش خبرنگار کتاب و ادبیات خبرگزاری فارس، در ادامهٔ عیادتِ گروهها و اقشار مختلف، جمعی از هنرمندان و ورزشکاران نیز با حضور در بیمارستان، به عیادتِ پروستاتیِ حضرت رهبر نائل آمدند. دلیل اینکه چرا هنرمندان با ورزشکاران به این دیدار رفتهاند، مشخص نیست و خواهش میکنم شما هم به این مسئله پیله نکنید. بالاخره کبوتر با کبوتر، باز با باز، کند هنرمند با ورزشکار عیادت از رهبرِ طاقباز. در این عیادت، حضرت رهبر ضمن پاسخ به احوالپرسیها، در جواب یک هنرمند! که گفت: «بلا دور است» این شعر را خواندند:
هر بلائی کز تو آید رحمتی است
هر که را رنجی دهی آن راحتی است
زان به تاریکی گذاری بنده را
تا ببیند آن رخ تابنده را
تیشه زان بر هر رگ و بندم زنند
تا که با مهر تو پیوندم زنند
مقام معظم رهبری پس از قرائت این شعر از حاضران پرسیدند که شعر مال کیست؟
چون این سؤال، سؤالی بود غیر مکتبی، هیچکدام از هنرمندان و ورزشکارانِ حاضر در اتاق پاسخ را نمیدانستند. آنها همراه با آقا اسم مولانا را گرفتند! درنتیجه خود آقا برنده شدند و گفتند که شعر مال پروین اعتصامی است. در اینجا آقا ویراژی دادند. حال یکی از هنرمندان را پرسیدند و دوباره سراغ پروین اعتصامی رفتند و فرمودند: “برخی عنوان «شاعر نخود و لوبیا» را برای او مطرح میکنند، برای اینکه فروغ فرخزاد را در برابر پروین بالا ببرند، میخواستند او را خرد کنند، حالا من نظر نامناسبی درباره فروغ ندارم، به نظرم میآید این آخریها وضعش بد نبوده. انشاءالله. اما او را سر پروین اعتصامی میزدند، در حالیکه رتبه شعری پروین بالاست.”
آقا نفرمودند که چه کس یا کسانی فروغ فرخزاد را در برابر پروین بالا میبردند. این را هم نفرمودند که چرا آنها میخواستند پروین اعتصامی را خرد کنند. البته از یک بیمار که روی تخت بیمارستان افتاده، نباید هم توقع داشت که بداند که چه میگوید. شما که پروستات نداشتهاید که بدانید چه بلایی به سر آدم میآورد. پروستاتِ بلبل را هم عمل بکنند، چرت و پرت خواهد گفت. اگر میبینید آقا طاقت دارند که عیادت کننده ببینند و نطق بکنند، مربوط به امدادات غیبی است. نه چهار دانه مرفین و مسکن و امثالهم. بههرحال از بحث دور نشویم. منظورم این است همین اشاره کوچک آقا را باید بگیریم و خودمان برویم ببینیم جریان چه بوده است و چرا فروغ فرخزاد را که آقا فرمودند نسبت به او نظر بدی ندارند و آخریها هم وضعش بد نبوده، بالا میبردند تا بزنند توی سر پروین اعتصامیای که وفات کرده بود و اصلاً حالیش نمیشد که میزنند توی سرش یا تاج اعلیحضرت را میگذارند روی سرش.
از آقادایی پرسیدم: “چرا فروغ را بزرگ میکردند که بزنند توی سر پروین؟”
آقادایی، اول یک لاالله الا اللهی گفت که از ده تا فحش بدتر بود. بعد گفت: “وقتی پروین سی سالش بود فروغ تازه به دنیا اومد. کسی نمیشناختش که بخواهد او را بزند توی سر پروین.”
گفتم که ای دایی عزیز! که اعصابت اینقدر خراب است، شاید شاه خائن آمریکایی، به خاطر روسری پروین، یکجورهایی برای خوشرقصی میخواسته است این کار را برای آمریکاییها بکند، و الا اگر پای صهیونیسم در میان نبود چه دلیلی داشت که پروین را شاعر نخود لوبیا بنامند؟ دایی طوری به من نگاه کرد که من فکر کردم دارد چپچپ نگاه میکند. از او پرسیدم که ای دایی! آیا تو داری به من چپ چپ نگاه میکنی؟ و اگر جوابت مثبت است، ممکن است بپرسم چرا؟ آقادایی گفت: “برای اینکه از شنیدن حرفهای مزخرف حیرت میکنم. پروین اعتصامی قبل از به دنیا آمدن فروغ از مدرسه دخترانه آمریکایی فارغالتحصیل شده بود. شعر معروفی دارد به نام “گفتگوی نخود و لوبیا” شاعرِ شعر معروف نخود و لوبیا اوست!”
در اینجا من، بهجای حضرت رهبر، شرمنده شدم. پروستات لامذهب مریضی مردانهای است. جای بدی قرار دارد. کمی دکتر دستش بلرزد آدم تنش میلرزد. از طرفی فیل مرد گر موش هم بشود بازهم هوای هندوستان به سرش میزند. بیهوده نیست که پروستات رهبری، ناگهانی متصل شد به فروغ فرخزاد و پروین اعتصامی…
من برای اینکه بیطرفی را رعایت بکنم سراغ عمه جان خودم رفتم و پرسیدم: ” ای عمه! بااینکه فروغ به هنرستان کمالالملک رفت و نقاشی و خیاطی آموخت و در پانزدهسالگی ازدواج کرد، چرا آقا میگوید که آخریها وضعش بد نبود؟ پروین که مدرسهٔ دخترانهٔ آمریکایی رفت. در سیسالگی ازدواج کرد. آیا روسری آنیکی باعث شده حضرت رهبر توسری به اینیکی بزند؟”
عمه جان من گفت: “هان؟”
گفتم: “عمه جان چرا در یک اتاقی که پر است از هنرمندان مکتبی، اعم از شاعر و نویسنده و فیلمساز و کارگردان و طنزپرداز و هنرپیشه و غیره، وقتی حضرت رهبر شعری از پروین اعتصامی میخواند و از آنها میپرسد شعر مال کیست، یکی هم نمیداند مال کیست؟”
عمهجان گفت: “میشه سئوالت رو یک بار دیگه بپرسی؟”
آقادایی که نشسته بود، گفت: “چون هنرمندان مکتبی، تولد و وفات ائمه اطهار و معصومین و فرمایشات آنها را به خاطر سپردهاند. از کجا میدانستند که آقا کتاب سیر و سلوک ائمه را میگذارد و همان یک شعری ر آ که از پروین اعتصامی از حفظ است، میخواند؟”
در اینجا، آقادایی که کاردش میزدید خونش درنمیآمد، درحالیکه از شدت خشم میلرزید، ادامه داد: “آقا که دور و برش هنرمندانی چون دهنمکی را جمع کرده است، چرا از نقی و تقی حرف نمیزند؟ چرا میرود سراغ فروغ فرخزاد و پروین اعتصامی؟ اگر میخواهد برای بیسوادهای دوروبر خودش فخر بفروشد، برود از تعداد کاردهایی که بر پیکر برادر فروغ فرخزاد، زدند حرف بزند و فخر بفروشد.”
من برای آنکه دوباره بین دعوای عمه جان و آقادایی خود قرار نگیرم، به اتاق دیگری رفتم. لب تاپم را برداشتم و تایپ کردم: “فروغ فرخزاد (کاما) پروین اعتصامی” آمد که فروغ فرخزاد پنج ساله بود که پروین اعتصامی از دنیا رفت. پشت سرش انگار که اینترنت خواسته باشد به حضرت رهبر دهانکجی کند این قسمت از شعر فروغ آمده بود:
«هیچ صیادی در جویِ حقیری که به گودالی میریزد
مرواریدی صید نخواهد کرد”