Advertisement

Select Page

چند ترانه (رباعی) از سینا سنجری

چند ترانه (رباعی) از سینا سنجری

 

 

۱

ناگاه اگر چه بی‌خبر بگریزیم

از خود به کدام سو مگر بگریزیم

 

ما آن دو به هم رسیده‌گانیم که باز

در خاطره‌های یکدگر بگریزیم

 

۲

بیرون شدم از بیش و کم زیستنم

از کالبدی که داشتم از بدنم

 

اینک رقصان به گرد خود می‌چرخد

بر پهنه‌ی دشت گردبادی که منم

 

۳

دیگر چندان به خود نمی‌مانستم

از خواستن این فقط که نتوانستم

 

در ژرفای غریب اقیانوسی

من گم شده بودم و نمی‌دانستم

 

۴

آن گرگ سقوط کرده از کوه منم

آن گم شده در جنگل انبوه منم

 

اکنون به شما بگویم ای هم‌سفران

پیغمبر آیه‌های اندوه منم

 

۵

مستور میان بوته‌زاران مستور

من خیره در آب و آب جاری تا دور

 

چندان که خیال می‌کنم می‌گذرم

پیچان، رقصان، میان تاریکی و نور

 

۶

بنشین و مگو کدام را می‌گویم

همواره همان کلام را می‌گویم

 

در نقل من آغازی و پایانی نیست

من قصه‌ی ناتمام را می‌گویم

 

ونکوور

 

لطفاً به اشتراک بگذارید
Advertisement

تازه‌ترین نسخه دیجیتال شهرگان

تازه‌ترین نسخه‌ی دیجیتال هم‌یان

آگهی‌های تجاری:

ویدیوی تبلیفاتی صرافی عطار:

شهرگان در شبکه‌های اجتماعی

آرشیو شهرگان

دسته‌بندی مطالب

پیوندها:

Verified by MonsterInsights