چند شعر از حسین فرخی
۱
بدون شرط
مبتلا شده ام
لازم نیست شرط ببندی
مرز و بومم را چه کار میکنم
بیا مرا
به زندان و شلاق محکوم کن
این جا پراز خطوط داغ شدهاست
در بندهگی
دارم دست وپا میزنم
به چیز دیگری فکر نکن
خطوطم را حسابی قرمز کردهاند
وحفرههای کنده شده
امضای خودشان را دارند
باران هم مدتیست بند آمده
من همه جوره باخودم
مواد منفجره دارم
و واژهها هم میتوانند کارهایی بکنند
بیا سر نترسم را به زندان ببر
شام آخرم و از سفره جدا میافتم
مرا بغل چند تابلو مدرنام بگذار
محکومم
بیا شلاقهایت را بزن
من مصیبت به اندازه دارم
و مرز و بومم را
حاضرم به هر معصیتی آلوده کنم
لازم نیست شرط ببندی
شبهایم را تا میتوانی بگرد
مبتلا شدهام.
۲
حرام و ناخوانده
غربت
فاصله
این برای اولین بار نیست
که دستم را ول میکنی
و این خاک را
حرام و ناخوانده
اولین بار نیست.
۳
تازه
تازه است این صدا و آواز
لذت میبرم
از این طعم شبانه روز
درهمین چند وقت که حساس شدهام
و هر نام آفتاب سوختهای را
فاش میکنم
این یکی آدم قیوری شده
نکند لگد مالش کنی
آب و گل بهتری دارد
و منظره را تماشاییتر میکند
وقتی که صدا
روان میشود
نمیآید تا تصرفم کند
وقتی که آواز آغشته میشود
به ماجرا
و نامها میآیند
تا راز و نیازم را طلب کنند
دیوانهی دیوانهی همین گوشه و کنار
مست و مست و شیرین کار
دهان به دهانم بگذار رند
همین چند وقت که حساس شدهام
و در آفتاب می سوزم
و فروپاشیام را به تأخیر میاندازم
و تاریخم را
مینویسم.
۴
زندگی
راههایم
به تو میرسند
واژههایم
برای توست
وطنم تویی
پس چرا نگویم
زیباست این زندگی؟
۱۸ اردیبهشت ۹۹ – تهران
- درباره نویسنده:
- تازهترینها:
In touch with the Iranian cultural diaspora.
Shahrgon is an online magazine for Canada’s Iranian cultural diaspora and Persian-speaking languages.
Shahrgon started working in Vancouver, Canada, in 1992 with the publication “Namai Iran” and then in the evolution of “Ayandeh” and “Shahrvand-E Vancouver,” it transformed into Shahrgon.
Shahrgon; The magazine of the Iranian cultural diaspora;
شهرگان مجلهی دیاسپورای ایران فرهنگی در ونکوور کانادا از سال ۱۹۹۲ با نشریهی «نمای ایران» آغاز بهکار کرده و سپس در فرگشتی از «آینده» و «شهروند ونکوور» به شهرگان فراروئید