کلوزآپ
خودسوزی ِ دلقکها
مجله نیویورک تایمز را به بخش سوختگی فریاااااااااااد زد
آمار حاکی از
به ازای هر دلقک
یک هانریش بل شک/ست
صدای ش/ک/س/ت/گ/ی ها از آمریکای شمالی
چه کسی را صدا میدوید؟
چند سال بد
دلقکهای ارم سبز
هانریش بل نداشتند برای سوختگیهای خود
نه سوختند
نه شکست هانریش بلی
جنازههایی هم که کف شهر بازی بلیط شدند
_ساکت! ازینجا به بعد مربوط به موش کور می شود
_موش کور گورکنی که دید جنازهای نیست دارد خودش را می کند دارد در خودش چال
_ساکت… موش کور هرچه که قبر خودش را کند راضیاش نکرد لاجرم دارد ادامه میدهد همین
در سطر پایین
ترن هوایی توهم لبها را به مبدا میبرد
چشمها چکار کردند که قصاصشان نگاه؟
ترن هوایی دستبرد زده به چشمهامان
کف شهر باز تجمع چشمهای بی سر
افسوس
وقتی چشمهای تو را ندارم برای درک ِ ری
زش
لبهای نیویورکیات را ندارم مجله
صدا زندگی ِ کلیشهای در گوشم داشت
آخ به پرسه خون از گوشهام
این خودکشی صداست؟
از روسپیگریِ گوشها با رادیو بی بی سی
تا خبر ساعت بیست و هیس
گوینده ای دیدم با دو حنجره
یکی از این ها متعلق به دلقک های ارم سبز نیست ؟
_ساکت!
در وحشتلندم
و چشمهای نیویورکیِات را ندارم
و تو کف دستهای مرا
تا فعل نداشتن را بصرفی
چهل و حسرت سال
حس لمس را تجربه نکردم دستهام بالا بود
شهربازی استفاده های متفاوتی دارد از بدن ها
خودت را اعتراف کن هیجان
در بیست و چهار ساعت قبل و بعد از چرخ و فلک
_؟؟؟
_بیرونِ دایره دنبال مرکزش می گشتم
_ دایره مگه مرکز داره؟ توی خودتو نگاه کن نذاشتی؟
_چی میگین شما مرکزی وجود نداره
_وجود چطور؟
_
اگر ترس در تونل وحشت عقیم نبود می خندیدی باز؟
یا آنقدر که ارم سبز بالا رفت از چرخ و فلک
نباید به جای خاصی می رسید
اعتراف کن به سردستگی ات در جنبش سرسره ها
سرسره آموزش خود سرنگونی از شش سالگی نبود؟
اعتراف کن هیجان چطور تهران را به تعویق می اندازی در ارم
_از اول نقطه چین بودم بگویم دلقک های ارم سبز
نقطه چین بودم بگویم جنازه های…
)شبکه خبر(
صبح امروز مرگ توهمی از عزرائیل بود
چند اینتر پایین می آیم جا برای تنفس بندازم
چند اسپیس جلوتر می دوم نگذارم شهر بازی کند با خود
_کدام شهر؟
_ ارم ؟
ارمی سبز نشده از پژ مردگی های…
ساکت
در نشنال جئوگرافی
راز فنا روایت می کرد :
هنگام بخت آزمایی
چطور طاووس ها رنگ ها را از گور خر ها دزدیدند و چشم را از…
چطور فیل سنگینی طبیعت را به دوش کشیده
با این حال لاشخور ها زیر دستانِ یک فرشته اند
در تونل وحشت
خفاشی متعجب بود دیگران چرا وارونه زندگی می کنند؟
)معرکه گیری یک شاخه در درخت(
چه درخت ها در ذهن جنگل سبز را ترجمه می کنند بی آنکه پاییز را بشنوند
چه دست ها همراه با گوی پرت شد در بوئینگ
اما جغدی باز خود را قسمتی از درخت می دانست آخر یک روز شکوفه داد
موش کور از ترس تاریکی به کجا پناه می برد؟
و در ترن زمینی به کدام هیجان
_موش کور سرسره های افقی می سازد شاید همیشه راه برگشتی باشد
_کدام راه! چرخ و فلک جدی ست به چرخه غذایی نگاه کن
در دست شکارچی چه فرق می کند تفنگ پینتبال باشد یا کلاشینکف
وقتی همیشه سرخی هست که بریزد
خوش بحالت موش کور رنگ ها در تو خوابند
_ مممن از خوا..خوابگردی ِرَ رَنگ ها توووی این توتونل می می ترسم نکنه چِ چراغ روشن شه
ای شربازی حیوانات
ای دروغ سبزی برای سیاره آبی
چطور همه چیز را سبز جلوه می دهی ؟
با خود سوزی میمون ها
قاصدک ها در گردش آزاد اطلاعات
کانالم را عوض می کنند
)شبکه مستند(
کلوزآپی از تنهایی در راه شیری
در فضا بچه های خدا را می بینیم سوار الاکلنگ
_پس شب و روز از الاکلنگ بازی این ها بوجود می آد
بازی ِاین ها بوجود می آد
در فضا
کدام موش کور تاریکی را حفر کرده
و به تاریک اضافه می بخشد
کدام کارد سیاره زمین را نامرتب پوست کنده ؟
یا خورده؟
شاید ما قسمت های نخورده ایم هنوز
از پیشروی ها سر می چرخانم
پشت سر نگاهم، پشت سر صدایم، حفاری شده
لطفا کنترل را بردارید و من را خا… موش.. کور کنید
اینهمه مدت تلوزیون نگاهم می کرد
و من ساکت
- درباره نویسنده:
- تازهترینها:
In touch with the Iranian cultural diaspora.
Shahrgon is an online magazine for Canada’s Iranian cultural diaspora and Persian-speaking languages.
Shahrgon started working in Vancouver, Canada, in 1992 with the publication “Namai Iran” and then in the evolution of “Ayandeh” and “Shahrvand-E Vancouver,” it transformed into Shahrgon.
Shahrgon; The magazine of the Iranian cultural diaspora;
شهرگان مجلهی دیاسپورای ایران فرهنگی در ونکوور کانادا از سال ۱۹۹۲ با نشریهی «نمای ایران» آغاز بهکار کرده و سپس در فرگشتی از «آینده» و «شهروند ونکوور» به شهرگان فراروئید