گذری بر اندیشههای شعری یاکوبسن نابغه زبانشناسیِ شعر
بیوگرافی یاکوبسن:
رومن یاکوبسن زبانشناس و ادیب روسی بود متولد ۱۸۹۶ است و ۸۶ سال زندگی کرد. بیجا نیست اگر او را از نوابغ قرن بیستم بدانیم چرا که تمام عمر خود را صرف تحلیل و شناخت زبان ادبی کرد و در این راه تلاشی بی وقفه نمود. هرچند فعالیتهایش بیش از اینهاست اما عمده دستاورد او را باید در زمینهی نظریههای ادبی، نقد و زبان شعر دانست که ثاثیر بسیار بر زبان شعری امروز داشته و خواهد داشت.
یاکوبسن موسس حلقهی زبانشناسی مسکو و از پایهگذاران فرمالیسم روسی و مکتب زبانشناسی پراگ است. او در امریکا در دانشگاههای کلمبیا، هاروارد و انستیتوی تکنولوژی ماساچوست به تدریس زبان شناسی و ارتباط شناسی پرداخت.
اولین کتاب او با عنوان زبانشناسی و نظریه ادبی در مجموعهی (روش و بیان زبان) منتشر کرد.
در عمر پر بار خود مقالات و رسالههای زیادی در باب زبانشناسی، روابط بینامتنی و ارتباط نوشت از جمله مهمترین آنها میتوان از مقالات زیر نام برد.
۱- (یادداشتهایی درباره پاسترناک) ۱۹۳۵
۲- دوسویهی زبان و دوگانه پریشی ۱۹۵۶
شناخت نظریات مهم یاکوبسن؛ به دو قسمت تقسیم میشود:
۱- روابط بینامتنی و زبان شناسی او
باید بگویم میتوان یاکوبسن را بعد از دوسوسور نابغه دوم در قرن بیستم در زمینه زبانشناسی و تحلیل شعر دانست چرا که در بسط و گسترش تحلیل شعر و نظریات ادبی بسیار کوشید.
او در زبانشناسی تحت تأثیر دوسوسور و کلود لویی استروس بود اما همین تاثیر پذیری از دوسوسور عاملی شد که تحلیلگر و زبانشناس بزرگی شود.
اولین کار یاکوبسن درباره شعر چک بود. او نشان داد که شعر نه تنها خود را با زبان همخوان نمیکند، بلکه شکل آن، کاربرد متفاوت و تازهای است از زبان.
او معتقد بود هرچند شعر جنبههای عاطفی زبان معیار یا همان گفتار را در نظر میگیرد اما این کار را در خدمت اهداف خود انجام میدهد.
در فصل دوازدهام کتاب مکالمهها؛ یاکوبسن در مورد اشعار پوشکین به عنوان ویراستار برگردان میگوید که به دو زبان چک و لهستانی را بررسی کرد و یافته او این بود که بعضی کلمات هرگز از زبانی به زبان دیگر ترجمه نمیشوند.
او باز در مقالهای به نام (نظریه ادبی دستور زبان) به آن اشاره کرد.
حالا اگر بگوییم چرا؟ پاسخ آناست که معنایی که در یک فرهنگ و کشور استفاده میشود یک نوع قرارداد میان فرهنگ آن جامعه است و ممکن است در فرهنگ و کشور دیگر آن معنای نخست از آن استنباط نشود.
رومن یاکوبسن درست درهمین زمان پا را از ترجمه فرا گذاشت و وارد حیطه زبانشناسی وسیعتری شد. تلاش کرد تا قاعدهای کلی برای ترجمه بنا نهد تا آن را آسانتر کند.
(این قاعده را همان روابط بینامتنی یاکوبسن میگویند که بهتفسیر باز میگویم).
او در مقالهای با نام (( جنبههای زبانشناسی)) ترجمه را سه گونه برشمرده؛
۱- ترجمه (درون زبانی)؛ تأویل و ترجمه نشانههای زبانشناسی کتابهای کهن و باستانی یک کشور به زبان امروزی. برای مثال؛ تحلیل و نشانهشناسی کتاب زبان کهنه شاهنامه به زبان امروزی.
۲- ترجمه (بینا زبانی)؛ تأویل نشانههای زبانشناسی یک زبان به نشانههای زبانشناسی یک زبان دیگر مانند؛ ترجمه زبان یک کشور به زبان کشور دیگر مثلاً زبان ایرانی به انگلیسی.
۳- ترجمه (بینانشانهای) یا (برگردان غیر کلامی)؛ تأویل نشانههای زبانشناسی به نظامهای دیگر زبان، مانند برگران زبان ادبی به سینما و نقاشی، ترجمه بینانشانهای یک رابطه دو سویه میان رمان ادبی و فیلم برقرار میکند مانند ساخت فیلم «شبهای روشن» فرزاد موتمن که از نگارش رمان «شبهای روشن داستایوفسکی» اتفاق افتاده، و به فیلم تبدیل شده بنابراین همیشه رابطهای بین زبان ادبی و زبان هنری در حال اجراست.
البته دگرگونی زبان بیشتر در نوع دوم و سوم ترجمه یاکوبسن اتفاق میافتد. او در سال ۱۹۵۶ مقاله (دو سویه زبان و دوگونه زبانپریشی) را نوشت که برای فهم کلی مناسبات شعر دو اصل زبانشناسی گزینش و ترکیب را پیشنهاد داد که در مقالاتش با نام (استعاره) و (مجاز مرسل) دیده میشود و به زبان ساده همان جانشینی و همنشینی فردینان دوسوسور می باشد.
۱- در ترکیب واژگان که سازنده جمله میشوند محور همنشینی زبان است. از نظر یاکوبسن تاکید شعر بر محور همنشینی و ترکیب کلمات است. همان (مجاز مرسل)
۲- گزینش یا جانشینی در شعر؛ یعنی اجزاء گفتار را به جای موارد مشابه انتخاب میکند و در شعر قرار میدهد. همان (استعاره)
شاید امروز خود ما متوجه اهمیت گفتار یاکوبسن نباشیم اما با کمی دقت در آن، درمییابید که این عنصر جانشینی و همنشینی در شعر امروز تنها عاملی است که زبان ما را در شعر به بلوغ فکری و ادبی میرساند. پس خیلی عجیب نیست که یاکوبسن را زبانش شناس و نشانهشناس عالی بدانیم چرا که تمام سعی خود را میکنیم تا شعری را به بلوغ ادبی و تحلیل و تأویل برسانیم و در آخر میبینیم که همان گفتار یاکوبسن اتفاق افتاده.
از نظر منِ شاعر، او را باید یکی از نوابغ زبانشناسی دانست. شاید بگویید فردینان دوسوسور آن را پیش از یاکوبسن کشف کرده – که درست است – اما موضوع مهم آن است که یاکوبسن آن را بسط و گسترش داد تا به زبان زیباتری بر ذهن شاعران و منتقدین بنشیند. او زوایای پنهان را از یک جمله ادبی با آشنازدایی و برجستهسازی بیرون کشید و به تحلیل پرداخت که اگر او را نابغه ننامیم در حقش اجحاف شده است.
در عقیده یاکوبسن برای شناخت درون مایهها باید از زبان شعر آغاز کرد و از نظر منِ شاعر دقیقاً درست است. اگر زبان شاعرانه و فرامعیار باشد، دال و مدلول با هم به انسجام خوبی رسیده و شعر داری چندین تأویل میشود. او همراه کلود لوی استروس در مقاله مشهور گربههای بودلر نوشت؛ تحلیل شعر چیزی نیست جز تحلیل ترکیبها. در واقع منظور او این است که همیشه زبان ادبی فقط به شعر و رمان ختم نمیشود بلکه به سینما و نشانههای زبانی دیگر در زندگی میرسد.
مانند رمان بلندیهای بادگیر که از روی نشانههای ادبی آن فیلماش ساخته شد.
یاکوبسن در یکی از سخنرانیهای خود در دانشگاه مازاریک ۱۹۳۵ به (عامل سلطه) اشاره میکند. حالا عامل سلطه چیست؟ عاملی متمرکز که دگرگونکننده دیگر عوامل زمان خود باشد، عامل مسلط میگویند. برای مثال هنر نقاشی در اروپای رنسانس عامل مسلط بود و هنرهای دیگر به آن گرایش داشتند.
از منظر شعر شناسی یاکوبسن نیتهای درونی شعر با فلسفه و دیالکتیک اجتماعی پیوند دارد که در واقع درست میباشد اگر در یک شعر تأویلهای مختلف پیدا نشود، مطمئناً شعری عمیق و تاثیر گذار نخواهد بود.
(از این رو تکامل شعری در دگرگونی روش بیان شاعرانه است. او عامل مسلط شعر را زیباییشناسی آن خوانده). بر اساس تقسیم بندی او رمانهای کلاسیک و رئالیستی وابسته به مجاز مرسلاند یا همنشینی و رمانهای رمانتیک و سمبولیست استعاری هستند و جایگزینی در کلام، مانند رمان جمیز جویز(یولیسس) استعاری است و شاعرانه.
حتی بعد از یاکوبسن ژارژ زنت نشانهشناس فرانسوی در مقاله (مجاز مرسل در آثار مارسل پروست) کوشید تا نشان دهد در رمان (در جستجوی زمان از دست رفته) پروست چقدر استعاره و مجاز قابل تعمیم است. بهقول پروست بدون استعاره خاطرهای راستین وجود ندارد و بدون مجاز مناسبات میان داستان رمان و شعر وجود نخواهد داشت.
۲- نظریه ارتباط یاکوبسن
نظریه ارتباط، مبحثی بسیار عمیق و قابل تآملی بود که او در نیمه دوم زندگیاش نوشت. در واقع در نظریه ارتباط، شش عنصر سازنده وجود دارد که رخدادهای زبانی را برجسته میکند و یاکوبسن به تحلیل آن می پردازد که عبارتند از:
۱- فرستنده (عاطفی)
۲- گیرنده (کوششی )
۳- پیام (ادبی)
۴- تماس (کلامی)
۵- زمینه (ارجاعی)
۶- کد یا رمز (فرازبانی)
برای درک بهتر مثالی ساده عنوان میکنم؛
۱- (فرستنده یا عاطفی): در مثال؛ منی که صحبت میکنم و درحال ارتباط با شما هستم فرستنده و کارکرد آن عاطفی است. حالا شاید بگویید چرا؟ زیرا که با عادتهای کلامی و زبانی من روبرو میشوید. بنابراین عاطفی است.
۲- (گیرنده یا کوششی): شما یا کسی که تلاش میکند سخن مرا بفهمد و درک کند.
۳- (پیام یا کارکرد ادبی): پیامی است که میخواهم به شما منتقل کنم، این پیام کارکرد ادبی دارد چرا که سه عنصر دیگر در دل این پیام معنا پیدا میکند
۴- (تماس کلامی): حالا اگر زبانِ پیام عادی و عاملی ساده باشد، همان تماس و کلامی است که عنصر چهارم را میسازد.
۵- (زمینه ارجاعی ): وقتی این مکالمه صورت میگیرد که آشنایی و درکی از هم داشته باشیم مانند اینکه حداقل همزبان باشیم و یک فرهنگ مشترک داشتهباشیم. یا اگر همزبان نیستیم حداقل کلمات ترجمه شده باشند تا بهدرک مشترکی برسیم. این عنصر پنجم است.
۶- (رمز یا کد ): اگر در زبان خود از نشانهای یا رمزی استفاده کنیم که در فرهنگ ما جا افتاده و راهنمایی برای گیرنده باشد، به آن کد یا رمز میگوییم.
یاکوبسن کارکرد ادبی را بهدرستی عامل مسلط این شش عنصر دانسته است. چرا که این کارکرد ادبی در زبان است که ما را به شناخت یکدیگر میرساند. حالا چه در زندگی چه در شعر.
یاکوبسن کوشید تا کار کرد عاطفی پیام شاعرانه را به کارکرد ارجاعی (زمینه) تبدیل کند. شاید زبان سادهتر این جمله، همان توضیح نظریه ارتباط با استفاده از روابط بینامتنی ترجمه اوست که نیمی از عمرش را کوشید تا با فراهمآوری انواع روابط بینامتنی (سه نوع ترجمه) بستری برای شکوفایی زبان شاعرانه فراهم کند و بهحق موفق بوده است.
او با تحلیل و پرداخت به زبان شناسی شعر کوشید تا زبان ویژهای از شعر بیابد که فراتر از کلامات هرروزه وعامیانه شاعر باشد. همین هنر و نبوغ او در زبانشناسی و از همه مهمتر تلاش بیشائبهاش بود که نام او را تا همیشه ماندگار کرد.
# مریم-گمار
- درباره نویسنده:
- تازهترینها:
مریم گمار: شاعر، نویسنده و منتقد ادبی