گربهای که لوندیاش کار دستش داده در طول تاریخ
نگاهی به “شعری که گربه است” از مجموعه شعر «و زیرِ پوستِ من پُر از جریانهای خالیست» اثر سپیده جدیری
با هم شعر را بخوانیم:
“شعری که گربه است”
من در تمامِ روزهای جهان
به دنبالِ یک سَر ِ موش میگردم
و در تمامِ رودههای جهان
به دنبالِ شعری برای جَویدن
شما که میشورید
شما که میشورید
و گورتان گُم است انگار / مرگتان مُردنیست
من در تمامِ قلبهای شما / میترسم
صدایتان روی سرم راه میرود
و مرگتان توی تنم
برای من یک سَر ِ موش میشَوید
و شعری
برای
جَویدن.
نفسی تازه کنیم؛ حالا سفری در شعر سراسر التهاب و خوشخوان جدیری داشته باشیم.
شعر گربه، از آن شعرهایی ست که از تیترش و تا آخر شعر تو را در التهاب وانتظار میگذارد و واژه ها روی سرت خراب میشوند و تنهایی وغربت انسان را در این جهان بی در و پیکر نشان میدهد.
ابتکار زیبای شاعر، تداعیگر کلیله و دمنه و از زبان حیوانات حرف زدن است، و فرقش با این کتاب در این است که کلیله و دمنه از زبان حیوانات پند واندرز میدهد، ولی حیوانات شعر جدیری، از لون دیگری ست، و تنهایی انسانها رانشان میدهد.
از تیتر شعر، که گربه باشد، ما را نوید میدهد، در حال شکار و حمله است ولی کم کم خواننده با یک گربه ملوس و قشنگ روبرو میشود، دیگران آرامش نمیگذارند:
“من در تمامِ روزهای جهان
به دنبالِ یک سَر ِ موش میگردم
و در تمامِ رودههای جهان
به دنبالِ شعری برای جَویدن”
گربه اگر به دنبال طعمه یا موش میگردد، و انسان شاعر غربت نشین، در تمام روزهای تنهایی دنبال شعری تا خود را بیان کند،، موش چون بدنبال جویدن است و رخنه در همه جا، ولی بی خانهمان، و انسان مهاجر هم، با خودش تنهاست!
“شما که میشورید
شما که میشورید
و گورتان گُم است انگار / مرگتان مُردنیست
من در تمامِ قلبهای شما / میترسم”
“شما که میشورید” یا شورش میکنید، از دوالیسمی حکایت میکند که یا کسانی برای بهتر شدن اوضاع در گورها خفتهاند و کسانی که از مرزهای کشورشان دفاع میکنند، و عرق وطن داشتن و باز بی نام و نشانهایی همیشه زنده و جاری و ساری در روح ملتی زندهاند، و هر دو دسته خستگی تاریخ را حمل میکنند!
موش برای گربه، حکم بازیگوش و شورشیهایی دارد، که عددی برایش نیستند، و همهشان پراکنده و گماند، ولی هرچند بی آزار و مطرح نباشند؛ ولی قلبهایی دارند تپنده و از زندگی سرشارند، و همین ترس را در وجودش میتند و یک نفر، در تمام قلبها رسوخ میکند!
” صدایتان روی سرم راه میرود
و مرگتان توی تنم
برای من یک سَر ِ موش میشَوید”
هر چند بی آزار باشند، ولی پژواک صدایشان در سرش راه میرود و آرامش نمیگذارند، و مرگشان در تنش یک سر موش میشود،که گربه سراسر زندگیش در آرزوی شکار موش و لذیذترین غذای دنیاست، و با دیدن موش بی تاب میشود، و هوش و حواسش را، در شکار او صرف میکند، همانطور که شاعر، کنکاش و جستجو میکند تا از واژهها بهترین شعر را بیافریند، تا خود و جهانش را پژواک دهد و درد و رنجش را تسکین دهد!
ولی شعر به غیر از شکل ظاهرش، اگر پوسته آن را کنار بزنیم، و در باطن شعر رسوخ کنیم، و واژههایش را بجویم، عطر و طعم دیگری پیدا میکند، نقشهای از کشوری به صورت گربه پیش چشمت ظاهر میشود، و هول و تکان مردمانش برای در امان نگه داشتنش از دست نامحرمان، و در طول تاریخ ، آوارهگی و دربدری نصیب مردمانش شده است، و انسان آواره و سرگردان در جهان هم غم خود دارد و هم غم مردمش، و آن گربه نازنین که لوندیش کار دستش داده در طول تاریخ و دیگرانی در پی شکارش هستند، و شاعر با سلاح واژههایش، خود و آن گربه را، از یاد نمیبرد!
۱ اکتبر ۲۰۱۵
- درباره نویسنده:
- تازهترینها:
In touch with the Iranian cultural diaspora.
Shahrgon is an online magazine for Canada’s Iranian cultural diaspora and Persian-speaking languages.
Shahrgon started working in Vancouver, Canada, in 1992 with the publication “Namai Iran” and then in the evolution of “Ayandeh” and “Shahrvand-E Vancouver,” it transformed into Shahrgon.
Shahrgon; The magazine of the Iranian cultural diaspora;
شهرگان مجلهی دیاسپورای ایران فرهنگی در ونکوور کانادا از سال ۱۹۹۲ با نشریهی «نمای ایران» آغاز بهکار کرده و سپس در فرگشتی از «آینده» و «شهروند ونکوور» به شهرگان فراروئید